گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

آرزوی بازگشت روزگار از دست رفته

چرا پیوست با رنج

همه روز و شب ما

چرا افسرده  چون یخ

چرا پژمرده هستیم

چرا گویی که  این خاک

همه سویش سیاه است

چرا  انگار گیتی

سراسر بسته‌درهاست

همه جای جهان را

تو پنداری گرفتست

در و دیوار زندان

نه لبخندی به لبهاست

نه اشکی ریزد از چشم

چو سنگی در بن کوه

گریز از جنبش و رفت

هر آنچه آرزو بود

تو گویی باد بردست

تو گویی برف حسرت

فروپوشیده هستی

***

و شاید بامدادان

و شاید شامگاهان

یکی از  روز و شبها

طلوع نور  امید

ز پشت کوهساران

درآید  همچو باران

براند از ده و شهر

سپاه رنج و اندوه

و یگ بار دگر هم

نشیند خنده بر لب

فرو ریزند چشمان

دوباره اشک شادی

و دلها مهربان باز

و  اذهان نافسرده

دوباره  سبزه‌زاران

کنار هم نشستن

زدودن کینه‌ها را

دوباره زندگی را

بگیریم از سر نو

1376/9/10ش .

در بازگشت از مزار سهراب سپهری در مشهد اردهال …مسیر کاشان – قم

 

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *