سید حسین رضوی برقعی
بهداشت نظام پزشکی کهن و گرمابهپژوهی
یکم. ابوبكر رازى باورایستای درمانهاى طبيعىِ دسترسپذيرتر و سادهتر اعتقاد بوده و توجّه ويژهاى به گرمابه داشته است. در الی من لايحضره الطّبيب، روند شفاءدهی با نيمنگاهى به بايستگى – نابایستگی گرمابه نمایانیده شده است. گاهى يادآور شده حمّامروی سبب تشديد بيمارى خواهد شد. پس پرهيزيدنش پيشنهاد شده است.
دوم. چون در روزگاران گذشته حمّامها بر بنیان ديدگاه حكماى كهن، همتاى عناصر اربعه و خلطهاى تن و فصول سال و جز آن ساخته مىشده پس به چهار بخش يا خانه تقسيم مىشده است. هر كدام از اين اجزاء ساختمانى، يك كيفيّتِ فاعله ـ گرمى و سردى ـ يا منفعله ـ خشكى و رطوبت ـ داشته است. با آنكه گرمابه يكى از مهمترين روندهاىِ درمانى به شمار مىآمده معمولاً در درسنامههاى پزشكى كهن مستقلّاً بدان نمىپرداختهاند. از جمله اخوينى و جرجانى در آثارشان صرفاً جاىجاى به تأثير مثبت يا منفى گرمابه بر روند آغاز ـ پايان درمان بيمارى اشاره مىكردهاند. رازى نيز چنين شيوهاى را پى گرفته است.
سوم. على بن عبّاس اهوازى زیستمند سده چهارم هجرى که کتابش به عضدالدّوله ديلمى تقديم شده، باب سيزدهم مقاله پنجم را به تأثیر كاركرد گرمابهرَوى بر تن آدمى اختصاص داده است. همانجا بهترين اوقات گرمابهروندگىِ تندرستان، سودمندىِ گرمابه براى بيمارشدگان، هواى حمّام، آبِ حمّام، كيفيّت استفاده از حمّام را ياد كرده است.[1]
چهارم. ابنسينا از معدود پزشكىنامهنویسانى است که كمتر از اهوازى ولى اندكى بيش از ديگران به گرمابه معطوف بوده است. همو در فنِّ سوم کتاب اوّلِ قانون ويژه كليّات، فصل پنجم از استحمام و حمّامها یاد کرده است.[2] فخرالدّين شيرازى سده دهم هجرى در هندوستان در فارسىگردانش درباره بهترين نوع و تعيين درجه مزاج گرمابه چنين آورده است: «چنان بوَد كه حُذّاقِ اطبّاء صفت حمّام را چنين قرار دادهاند كه بهترين حمّام آن بوَد كه قديمالبناء باشد و عَذبالماء(= گواراآب) و متّسعالهواء(=گشادههوا) و الفضاء. و آتش آن را چنان كند كه مناسب مزاج مستحم (=حمامکننده) بوَد، چنانكه اگر مستحمْ گرممزاج باشد هواى آن را معتدل سازند در سردى و اگر مستحم سردْمزاج بوَد، آن را در گرمى معتدل سازند. يعنى مايل سازند يا به گرمى يا به سردى يا به اعتدال مناسب مزاج مستحم. ديگر بدانكه فعل حمّام به حسب طبيعت او، تسخين(=گرمکننده) باشد و ترطيب(=مرطوبکننده) از هوا و آب و بيوت حمّام را مزاج مختلف بوَد و از براى حمّام، سه بيت قرار دادهاند به غير از مسلخ(=رختکن). بيت اوّل و آن به طبع آب بوَد. پس طبيعت مسلخ، مناسب به طبع خاك باشد. از جهتِ آنكه بيت دوم گرم و تَر است به طبع هوا، چنانكه بيت اوّل سرد و تَر بود و بيت سيوم به طبعِ نار (=آتش) باشد يعنى گرم و خشك. بعضى گفتهاند كه آب حمّام مرطّب نبوَد نه به حسبِ تشرّب (= نوشیدن) و نه به حسبِ ملاقات، الّا آنكه حمّام را عارض مىشود از تأثير و تغيّرات، تغيّرات ديگر كه بعضى از آن بالذّات(=اصلی) بوَد و بعضى از آن بالعرض (=فرعی) باشد، چنانكه حمّام تبريد كند به سبب تحليل هواى آن و اين فعل تبريد، عَرَضىِ او بوَد از جهت آنكه هواى حمّام گرم باشد. ديگر آنكه تجفيف(=خشک) كند اعضاى اصلى را هم به واسطه كثرت تحليل رطوبات غريزى كه نايب آن رطوبتى غريب آن شده باشد. ديگر بدانكه آب حمّام اگر گرم بود در غايتْ موجبِ اقشعرار جلد[3] شود و مسام را مُستُحصَف[4] (=تنگ) و متكاثف[5] (= ستبر) گردانَد و بگذارد كه رطوبت حمّام به عمق اعضاء رسد و نه نيز تحليلِ جيّدى (=نیکویی) شود از آن. همچنين آب حمّام مسخّن بود و مبرّد هم بود. امّا تسخين آن به سبب گرمى آن بوَد، اگر آب گرم باشد و ترطيب هم كند. امّا تبريد آن به سبب مبرّد شود و امّا تسخين آب سرد به احتقان حرارت غريزى بوَد، در باطن و تقويت آن به سبب آن بدن گرم شود به هواى حمام هم تسخين پديد مىشود، همچنانكه از آب آن».[6]
پنجم. كمابيش مىتوان آنچه جرجانى در اَبَردرسنامهاش در گفتار دوم كتاب سوم یعنی اندر شناختن حالهاى آبها گفته و باب هفتم را به تدبير گرمابه و نشستن اندر آب گرم و سرد اختصاص داده بازگردانيدهاى دستهبندى و افزوده شده با دادههاى بيشترى نسبت به ديدگاه پورسينا دانست: «كسانى را كه حاجت باشد كه اندر تنِ ايشان تَرى فزوده شود هيچ چيزى چون اندر آب نِشَستن و اندر گرمابه آمدن نيست و كسى كه رياضت(=نرمش) كرده باشد و عرق كرده چون از ماندگىِ رياضت برآسايد، چارهاى نيست از آنچه در آبزن نشيند يا اندر گرمابه اندر آيد. آبِ گرمابه و آبزن، صافى و خوش بايد و گرمى و سردى و مزاجهاى گرم و خشك و از پسِ رياضت، بايد طلبيد و غرض از به كار داشتن گرمابه و آبزن از پسِ رياضت، آن است كه تنِ مردم تَرى و گرمى لطيف و معتدل بيابد. بدين سبب، اندر هر دو بيش از آن نبايد بود كه پوست از آب تَر شود و نرمتر و سرختر گردد و زودتر از آنكه عرق آمدن و تحليل آغاز كند، بيرون آيد تا آن گرمى و تَرى با وى بماند. مردم لاغر و دقّ گرفته(= لاغری بیمارگونه) را گرمابهاى بايد كه آب او خوش باشد و گرمابه و آب، هيچ دو سختْ گرم نباشد. اگر در آبِ نيمگرم نشيند هم سود دارد و تَرى كند و گوشتها به اندامها بازآرَد… هر آبى كه درنشيند از آب خوش يا آب دريا يا آب معدنها يا آب دارو از بهر حاجتى اندر وى پخته باشند، هر يك را اندر تن مردم اثرى عظيم باشد. از بهر آنكه از بيرون به همه تن مىرسد و به مسام اندر مىشود و كسى را كه حرارت آفتاب سوخته باشد و رطوبتها تحليل كرده، نشستن اندر آبِ سردْ سودمندتر از خوردن آن باشد و لكن سردى به اندازهاى بايد كه تن را خوش آيد. ريشها را به آب سرد شُستن، زيان دارد و آماسها را كه خواهند كه نرم شود يا مادّه او پخته شود يا دردِ او بنشيند، زيان دارد. آبِ گرم اگر بدان گرمى باشد كه پوست از وى گريزان باشد مسام را گشاده نكند و لكن پوست را سخت كند و به حدّ داغ كردن ماند و تَرىِ آن به مسام اندر شود و به تن نرسد. آنچه به گرمى زيادت از فاتر[7] باشد حرارت غريزى را برافروزد و لكن اگر در تن حرارت غريب باشد، آن را زيادت كند. آنچه به گرمى كم از فاتر باشد، حرارت نفزايد لكن تَرى فزايد».[8]
ششم. بر سرِ هم رسالههاى مستقلّ عربی و فارسی فراوانى درباره گرمابه نوشته نشده است. نگارنده اين سطور پژوهشهايى را درباره تاريخچه گرمابه در تمدّن ايرانى پيشاـ پسااسلام آغاز كرده است. چكيدهاى از يافتهها در مقالهاى كوتاه ارائه شد.[9] سال 1384ش رسالهاى قاجاریدوران را تصحيح كردم . گزارش مختصرش چنين است. كريمخان كرمانى (1225ـ1288ه ) پيشواى فرقه شيخيّه در 1272ه رسالهاى به نام دلّاكيّه در ده باب نوشت. در آغاز نوشتهاش تاريخچهاى از گرمابهسازى و چرايىِ ردهبندىِ چهارگانه و بهداشت وابسته بدان به دست داد: «بدانكه حمّام بنايى است از وضع(=بنانهاده) حضرت سليمان چنانكه نقل كردهاند و بعضى گفتهاند كه از وضع حكماست و حمّام بايد، چهار خانه باشد تا بر نهجِ (= به طریق) اعتدال باشد. خانه اوّل بايد سرد و خشك باشد كه در آن آب نباشد و خانه دويّم بايد سرد و تَر باشد، يعنى حرارت آتش به آن نرسد و آب سرد داشته باشد و خانه سيم گرم و تَر باشد كه بخار اندرون خانه به آنجا برسد و آب هم داشته باشد و چهارم خانه، بايد گرم و خشك باشد كه حرارت آتش در آنجا قوى باشد. هوايش به نهايت گرم باشد كه عَرَق آورد و رطوبتهاى بدن به واسطه عرق كردن، كم شود و به آن واسطه، گرم و خشك باشد. نه آنكه آب نداشته باشد».
هفتم. همو افزوده است: «چنانكه از حضرت امام رضا ـ عليهالسلام ـ مروى است كه فرمودند كه حمّام مركّب است بر تركيب بدن انسان و از براى حمّام، چهار خانه است مثل چهار طبيعتِ جسد: خانه اوّل سرد و خشك است و دوّم سرد و تَر و سيوم گرم و تَر و چهارم گرم و خشك و فرمودند منفعت حمّام، عظيم است. بدن را معتدل مىكند و چرك را مىبرد. پى را و رگ را نرم مىكند و تقويت اعضاى بزرگ مىكند و فضول را آب مىكند و عفونت را مىبرد. اگر خواهى در بدن تو جوشش و بخار پيدا نشود، اوّل مرتبه در حمّام بدن خود را به روغن بنفشه چرب كن تا آخر حديث. و بدانكه حمّام بايد سقفش بلند باشد تا هوايش به جهت مردم و عفونت چركها و زيرابها و متوضاها[10] فاسد نشود. روزنهها داشته باشد كه هر زمان هواى آن متعفّن نشود. شيشههاى آن را بردارند تا هواى متعفّن بيرون رود، بلكه اگر هر شب بعد از بيرون رفتن مردم، چند ساعتى بعضى از روزنهها را بردارند كه عفونت بيرون رود بهتر است و متوضا در اندرون خانه نباشد و راه به آن نداشته باشد كه عفونت داخل گَرمْخانه شود و سوراخ زيراب گرمخانه، بسيار تنگ باشد كه عفونت بيرون نيايد. بايد حمّام، كهنه باشد كه بوى صاروج (=سیمان) و آهك و گل ندهد. بعضى گفتهاند كه هفت سال از بنايش گذشته باشد. بايد رختكَن حمّام، بسيار سرد نباشد كه در هنگام بيرون آمدن ضرر رساند چايش[11] عارض شود. اگر كسى را طاقت آنجا نباشد در خانه سيّوم، جامه را بِكَنَد و بپوشد. و در حمّام، بخورهاى گرم مانند كندر نبايد كرد كه باعث سردرد و تنگى نفس شود و بلكه بخورهاى سرد مانند صندل، پسنديده است. حذر كنند بسيار از افروختن ذغال، چه در جامهكَن و چه در گَرمْخانه كه سمّ قاتل است بلكه حذر كند از گذاردن آتش، اگر چه سوخته باشد در گَرمْخانه، كه بسيار مضرّ است. بايد دالانهاى حمّام، پيچ و خم بسيار داشته باشد كه هواى بيرون، داخل نشود و گرد و غبار كوچهها داخل نشود كه بسيار مضرّ است و آبها در حوضها و خزانهها به قدر آنكه متعفّن شود و هواى حمّام را فاسد كند، نگذارد. همچنين در گوشه و كنار حمّام به هيچ وجه نگذارد كه كثافات جمع شود و بماند و بخار كند و هوا را فاسد كند. چرا كه اگر هوايش متعفّن شد كثيرالضرّر است، خاصّه براى دلّاكان و كسانى كه بسيار در حمّام مىمانند و باعث تبها و عفونت اخلاط مىشود. و همچنين شايسته نيست نمد بر در حمّام بستن چرا كه چون رطوبت و حرارت بدان رسد متعفّن مىشود و بخارش باعث عفونت، حمّام مىشود. بلكه بهتر آن است كه تختههاى در، متّصله و بىفُرجه باشد كه هواى حمّام بيرون نرود و نورهكِشخانه(= واجبی/داروی نظافتسازستان) در اندرون خانه، نبايد باشد و راه به آنجا نبايد داشته باشد كه عفونت آهك در حمّام، مضرّ است. نوره در حمّام نسازد كه بخار آهك در حمّام، بلند شود».
هشتم. در وصف بهترین گرمابهها یادکردهایی آورده است: «بهترين حمّامها آن است كه آبش شيرين و گوارا باشد. و آب شور و تلخ مضرّ است به بدن مگر به صاحب استسقاء و بلغمى مزاج كه براى آنها آب شور نافعتر است. همچنين بايد حمّام آبش، به آتش گرم شده باشد نه آنكه از چشمههاى گرم باشد كه آب چشمههاى گرم از جهنّم، و حرارت جهنّم، گرم شده است و مضرّ است و شفا جستن به آنها خوب نيست چنانكه از رسول خدا ـ صلوات الله و سلامه عليه و آله ـ رسيده است. به صفراوى مزاجان،بسيار مضرّ است. در هر خانهاى از خانههاى حمّام، آبى مناسب هواى آن ضرور است. استعمال مناسب آب بايد بكند. پس در گَرمْخانه، آبسرد و در سردخانه، آبگرم، مناسب نباشد. حذر كنند از گشودن سوراخ و دودكش حمّام در حمّام، چه كسى در حمّام باشد و چه نباشد كه باعث عفونت هواى حمّام مىشود و مورث صداع (=سردردآور) و خفقان و غشى مىشود و بسيار مضرّ است و بهتر آن است كه حمّام، بسيار وسيع باشد كه هوايش از بوهاى بد و دود قليان و نَفَسهاى مردم به زودى متعفّن نگردد. بهتر آن است كه بسيار روشن باشد كه حمّام روشن، مفرّح است. حرارت و قواى انسان را انتعاش (=برانگیزاننده) مىكند. خون را زياد مىكند، به خلاف حمّام تاريك و تيره كه باعث وحشت و غلبه سوداء، مىگردد. بهتر آن است كه حمّام را سفيد كنند كه سبب روشنايى مىشود و تفريح مىآورد. زمين حمّام، بايد سنگ سخت باشد تا عفونت قبول نكند و آب در آن نفوذ نكند و نماند. پس اگر صاروج يا آجر باشد، آب در آن نفوذ كند و متعفّن شود و بخارى كه از آن بر مىخيزد متعفّن است و مضرّ است».
نهم. درباره سایر آداب بهداشتی و پیشگیری یادکردهای زیرین را به دست داده است: «از لُنگها را در اندرون حمّام مدّتى نگذارد. شب در گَرمْخانه نگذارد كه به زودى عفونت مىكند و هوا را فاسد مىكند. هر كس به خود مىبندد ازعفونت آن متضرّر مىشود و لنگها را در آفتاب بخشكانند كه عفونتش كم شود و حرارت آفتاب، جذب بخارهاى متعفّن آنها را كند و در سايه، رفع عفونت آنها نمىشود و همچنين روى سنگ حمّام نخشكانند كه بخارهاى متعفّن از آنها بر مىآيد و هوا را فاسد مىكند. و حمّام بايد خزانههاى (= خزینههای) متعدّد داشته باشد و يك از يك گرمتر باشد كه صاحب هر مزاجى با آب مناسب، شستوشوى خود را كند. بلغمىمزاجان را آب گرمتر، شايسته است و صفراوىمزاجان را آب سردتر و دموىمزاجان و سوداوىمزاجان را آب معتدل، بهتر است. در فصل زمستان حمّام گرمتر، بهتر است و در فصل تابستان، معتدلتر. آنچه وارد شده است از حضرت امام موسى ـ صلوات الله عليه ـ هر وقت مىخواستند به حمّام روند مىفرمودند كه سه روز آتش كنند … پس وقتى كه حضرت مىرفتند گاهى مىنشستند و گاهى از شدّت گرمى مىايستادند، نه از جهت آن است كه مستحبّ است كه مردم هم، چنين كنند. بلكه مناسب مزاج ايشان چنين بود و صاحب مزاج صفراوى و حمّام بسيار گرم البتّه متضرّر مىشود و بسا آنكه غشی كند. پس حمّام بايد جاهاى خنكتر و جاهاى گرمِتر داشته باشد تا صفراويان در موضع خنكتر حمّام در نزد حوضهاى سرد بنشيند و بلغمىمزاجان در مواضع گرم كه در زيرش آتش باشد بنشيند. دموى و سوداوىمزاجان در جاهاى معتدل بنشيند. اين مجملى است از امر حمّام كه نوشته شد به جهت آنكه هر كس مىسازد و مباشر (= متصدی) مىشود چنين كند و غير آنها در چنين حمّامى روند و از غير آن اجتناب كنند تا انشاء الله به سلامت باشند».[12]
دهم. جرجانى چون از نبضشناسىِ پزشكى ياد كرده بخشى از آن را مختص تأثير گرمابه بر تپش قلب و رگها کرده است: «امّا اگر آب گرم استعمال كند، نبض عظيم شود و قوى و نرم. پس سريع شود يا متواتر، به سبب حركت حرارت و به سبب حاجت. اگر مقام بسيار كند و حرارت تحليل پذيرد، نبضْ ضعيف و متفاوت و بطوء(=کُند) شود و اگر آب سرد استعمال كنند و سردى به قعر تن رسد نبض صغير و ضعيف و متواتر و بطوء گردد. و اگر ظاهر تن، سرد شود و حرارت اندر باطن جمع شود، نبض قوى و عظيم و سريع شود. آبهاى معدنها آنچه خشككننده است ـ چون آب معدن شبّ و زاج ـ نبض را صلب كند. آنچه گرمكننده است ـ چون آب معدن گوگردـ نبض را سريع كند».[13]
منابع
[1] . براى آگاهى بيشتر، نك: الكامل الصّناعة، صص480ـ488.
[2] . القانون فى الطّب، 1/234ـ235.
[3] . اقشعرار جلد: لرزيدن پوست.
[4] . مستحصف: مسدود (اينجا).
[5] . متكاثف: ضخيم.
[6] . قانون، صص356ـ357.
[7] . فاتر: ولرم.
[8] . براى آگاهى بيشتر، نك: ذخيره خوارزمشاهى، ص126.
[9] . معمارىِ حمّام در متون طبّ كهن، گلستان هنر، تهران، ش15،بهار1388ش، صص64ـ70.
[10] . متوضا: مستراح.
[11] . چايش: سرماخوردگى.
[12] . رساله دلّاكيه، 1bـ4b.
[13] . اغراض الطّبيّة، ص133.