نگارنده این سطور به سبب ناشناختهای از دوره مدرسه و شاید به سبب اشتمال بر بخشی از قصیدهاش – نکوهش مکن چرخ نیلوفری را -در کتابهای درسی دبیرستان به ناصر خسرو (394-481) علاقمند شد. به تهیه و خوانش آثارش به ویژه دیوان اشعارش روی آورد. حسی که از خوانش اشعار او به یادم مانده اینکه پنداری با پای برهنه در بیابانی خارزار و به تعبیر محمود احمدینژاد پر خس و خاشاک راه میروم. زیرا به راستی برای ریاضت در دوستی بیشتر با طبیعت به اقتدای سهراب سپهری چنین میکردم. به باورم دردهای جسمانی طبیعی همچون تیغ رفتن به پاها به وقت پیادهپیمایی روی زمین کوهستانی، دشت یا کویر پادزهر رنجهای درونی است. راست گفت شاعر عرب معاصر:
ایها الدینار یا قبله الآمال الانام
هب لهم ما یتمنون شراب و طعام
عمروا الارض و فی انفسهم شاع الخراب
از سوی دیگر حس میکردم نظم و نثر دشوارخوان و سختدرباب ناصر خسرو سبب میشود حفرههای مغزی گشادهتر شود و خوانش دیگر متون کهن و حجم بیشینهترش برایم آسانتر خواهد شد. دست بر قضا از سال 1369ش دوستی با دکتر مهدی محقق نصیبم شد که بخشی از کارنامه عمرش به این مرد اختصاص داشت. به جز تصحیح مشترک دیوان ناصر خسرو با شادروان مجتبی مینوی، گزیده او از قصاید ناصر خسرو درسی دانشگاهی و تحلیل اشعار ناصر خسروی او کمابیش برای اهل ادب کارآمد از کار آمد گرچه نقصانش تفسیر بیشتر لغات دیوان بر پایه برهان قاطع بود که شش قرن پس از ناصر خسرو تالیف شده که استناد به آن سبب ابهام فراوان در دریافت مفاهیم دیوان شاعر میشود. ذکر جمیلی هم از سید احمد رضوی ادیب پیشاوری از پیشگامان کاوش دیوان دشواریهای ناصر خسرو و جمشید سروشیار مظاهری استاد دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان داشته باشم که وی نیز نکات ظریفی را در فهم کلمات دشوار شعر این شاعر در نوشتهایش به دست داد.
از میان آثار ناصر خسرو بیش از همه شیفته سفرنامه منسوب به او بوده و هنوز هستم. بارها بازخوانی و نکاتی ارزشمند از آن استنتاج کردهام. یک نوبت هم به همسنجی آن با عربیگردان مترجم مصری آن پرداختم که برخی نکات افزونه مکشوفم شد. زیرا منطقا سفر ناصر خسرو بیشتر در قلمرو کشورهای عربی بوده است. یادداشتهایی هم در حاشیه آن نوشتم. مشهور است این متن مختصر شدهای از یک متن مطول است. البته برخی در انتساب آن به ناصر خسرو نیز تردید روا داشتهاند. به باورم عطف به کهن نبودن مخطوطات آن از یک سو و نثر روان این کتاب از سوی دیگر که متمایز از بقیه آثار منثور و شعر اوست کمی این گمانهزنی تقویت میشود. برخی هم احتمال دادهاند این متن نخست به عربی بوده و بعدا به فارسی در آمده است.
سالها پیش دکتر محمد رضا توکلی صابری – داروساز و متخصص داروسازی از انگلستان و از سال 1984م مقیم آمریکا – کوشید مسیر مسافرتی ناصر خسرو را پس از هزار سال طی کند. حاصل آن انتشار کتابی دو جلدی شد. یک نوبت هم به قصد یافتن گورگاه او راهی افغانستان شد که آن هم به کتابی چاپی بدل شد که نسخهای از مولف به بنده اهدا شد . حدود سال 1394ش به اصطلاح آخوندها باب آشنایی با ایشان گشوده شد. ایشان مقیم آمریکا هستند. طی سه سفر از میان سفرهایشان سه نوبت میزبانشان بودم. یک مرتبه هم خواست به کهک تبعیدگاه ملاصدرای شیرازی برویم که رفتیم. در این سه همشینی بخشی از خاطرات سفرهایشان را برایم نقل کردند. از جمله در پاسخ پرسشم که کدام بخش این سفر در ذهن شما ماندگار شد؟ گفت بر فراز مسجدی در قاهره. اخیرا هم ویراسته نویی از سفرنامه از سوی ایشان منتشر شده است. البته در قلمرو تاریخ پزشکی، بخش مشترک فکریمان هم تلاش برای مبارزه با شیادپزشکی و شیادپزشکان است.
جامعالحکمتین به زبان فارسی و تصنیف ناصر خسرو قبادیانی است. مشهور اینکه از بزرگان کیش اسماعیلی است. در سفر مصر از سوی خلفای فاطمی به عنوان سفیر آنان در خراسان انتخاب شد. پس از بازگشت مغضوب فرمانروایان و دانشمندان اهل سنت و منطقا عامه مردم و به ناگزیر مقیم دره یمگان شد که در اشعارش به فراوانی از دلتنگیهایش یاد شده است. به سال 462 قمری به درخواست امیر بدخشان کوشید قصیده احمد بن حسن جرجانی را گرهگشایی کند که حاصلش همین کتاب است. مقصودش به گواهی خودش از نامگذاری اینکه در تصنیف آن مخاطبش حکمای دینی و حکمای فلسفی هستند. کتاب فصلبندی مشخصی ندارد و از سوی مصححان به سی و چهار بخش تقسیم شده است.
اول بار این کتاب به اهتمام هانری کربن و شادرون محمد معین در سال 1332ش همراه با مقدمه مفصلی به فرانسه در تهران منتشر شد. اخیرا به ترجمه انگلیسی آن که از سوی اریک ارمسبی Eric Ormsby استاد دانشگاه مکگیل و مرکز مطالعات اسماعیلی لندن انجام شده دست یافتم که به سال 2014م از سوی همین موسسه اخیر منتشر شده است. انصاف آن است بسیاری متخصصین ادبیات فارسی و نیز فلسفهخواندگان ایرانی هم به سختی میتوانند مفاهیم این کتاب را به تمامی درست دریابند پس مشخص است کار مترجم آمریکاییتبار آسان نبوده است. اما به حکم استادی مطالعات شیعی در دانشگاه و نیز آثار متعدد دیگرش که نشاندهنده مطالعات گسترده اوست خاصه همکاریهای مشاوران متخصصین اسماعیلی در لندن به ظن قوی بسیار کمکرسان ایشان بوده است.
با این همه به باورم این مرکز با کمبود جدی ویراستار فارسیکهندان خبره روبروست. یادش در یاد شادروان کاظم برگنیسی که سالها پیش به من میگفت همیشه میپنداشتم در ایران عربیدان خبره کم داریم. تازه فهمیدهام فارسیدان خوب کم داریم. منطقا در لندن این مشکل بیشتراست. بر سر هم کسی که مفاهیم متن فارسی را به خوبی فهمیده باشد و از انگلیسی هم سر رشتهای داشته باشد به لغزشهایی در ترجمه بر خواهد خورد. نگارنده این سطور در این مقاله برخی نکاتی که ممکن است در بازگردان متن قصیده شرح شونده ناصر خسرو لغزشی در آن بوده باشد یاد میکند. شماره صفحهشمار اشاره به متن چاپ فارسی است:
1 – ص19. بیت سوم: چرا که آباء هفت و دوازده است به نام. مقصود از هفت آباء یا آباء سبعه در فلسفه قدیم هفت فلک یا ستاره بوده و مقصود از دوازده برج همان است که اساس تقویم نجومی قدیم است که از حمل/بره یعنی فروردین آغاز و به حوت/ماهی یعنی اسفند ختم میشود. دانسته نیست مترجم به عمد یا سهو و شاید به توصیه مرکز مطالعات اسماعیلی، مصرع مزبور را هفت و دوازده امام Seven and twelve Imams ترجمه کرده است. شاید نیز نوعی تاویلگرایی مذهب اسماعیلی بوده باشد. و الله اعلم. درنگپذیر اینکه ناصرخسرو در همین کتاب خودش گفته است: علت موجودات و موالید، هفت ستارهاند بر هفت فلک که مدبران اشخاصند(ص9).
2- ص19. بیت چهارم: چرا که بخش موالید از سه بر نگذشت؟ مترجم موالید را Kingdoms یعنی پادشاهیها یا کشورها ترجمه کرده است. اصطلاح موالید به اتفاق آرای فلاسفه کهن از جمله قطبالدین شیرازی و ملاصدرای شیرازی همان سهگانه جماد و نبات و حیوان است. بازهم ناصر خسرو خودش بر این سه تاکید و تایید کرده است: علت محدثات نباتی و حیوانی و معدنی ایشانند(ص9)
3- ص19. بیت پنجم: چرا چون تن ز غذا پر شود نگنجد نیز. معادل غذا Sustenance یاد شده که به نظر نادرست است زیرا مقصود شاعر همان غذای معمولی است. برای واژه اخیر انگلیسی در فرهنگها برابرنهادههای نگهداری و تغذیه و معاش و اعانت یاد شده است.
4- ص19. بیت ششم: نه از نبی و نه از بینش و نه از اشعار. نبی چنانکه در متن چاپی فارسی نیز آمده حرف نون مضموم است که به معنی قرآن است که یادشونده در دیوان ناصر خسرو هم هست. مترجم آن را به فتحه حرف نون خوانده و معادل نبوت Prophecy را به دست داده که نادرست است. در همین بیت عطف به نوشتاری و گفتاری بودن نبی و بینش باید اشعار به فتحه الف باشد که مترجم به کسره الف خوانده و معادل انگلیسی تعلیم Instruction را به دست داده که نادرست است.
5- ص21. بیت یکم: فرشته و پری و دیو را بدانستم. در مقابل پری عینا Pari را یاد کرده که نشان میدهد درباره ماهیت و معادل آن ابهام داشته است. زیرا همچون بسیاری امروزیان فارسیزبان، در ذهن مترجم فرشته و پری مساوی پنداشته شده است. به باورم به قرینه فرشته که نماد نیکی است باید جن یا دیو درست بوده باشد که نماد شر است یعنی Demon.
6- ص22. بیت دوم: از انبیاء و حکیمان و ذمیان هموار. مترجم کلمه هموار که به در بیت معنی همواره است را به نادرستی به مفهوم برجسته و مشهور در نظر گرفته و معادل Illustrious را به دست داده است.
7- ص22. بیت ششم. پلنگ اگر بگزد مرد را ز بهر چه موش – به حیلهها برمیزد ز بام و از دیوار؟ در پزشکی کهن مشهور بوده وقتی کسی را پلنگ دندان بگیرد یا زخمی کند موش میل دارد بر زخم او بشاشد. برمیزیدن هم به معنی ادرار کردن یا شاشیدن است. ناصر خسرو در تفسیر خودش در همین کتاب بر این بخش با وصف گمیز کردن از آن یاد و تاییدش کرده است . عبدالکریم گیلانی به تفصیل باب دهم رساله تریاق اعظم را نیز به این موضوع اختصاص داده است.اما مترجم انگلیسی برمیزیدن را به نادرستی جهیدن یعنی بالا رفتن از دیوار پنداشته و لفظ Spring را آورده است.
8 – ص23. بیت دوم: ازل، همیشه و دیمومت و خلود و ابد. پنج کلمه مصطلح فلاسفه کهن مرتبط با موضوع زمان در کنار هم یاد شده است. مترجم دو تای اول را یکی پنداشته است و چنین معادلی به دست داده که البته نادرست است: Beginingless eternity . زیرا اولاEternity در فلسفه به معنی دهر است. از سوی دیگر بار دیگر در برابر خلود آورده است: Eternity. در برابر ابد هم Everlstingیاد شده که کلمه انگلیسی اخیر معادل جاودانه و لمیزل و قیوم است.
طی سالهای گذشته در خوانش جامعالحکمتین فارسی نکات ارزشمندی به ویژه مرتبط با طبیعیات و مبانی فلسفی طب کهن یافتم. اما یکی از درسهای ارزشمندی که گرفتم این بود علیرغم اینکه ناصر خسرو حکیم بزرگی بوده اما از بسیاری آثار علمی درجه اول معاصر خود از جمله از کتابهای بیرونی آگاه نشده یا آن را ندیده یا نخواسته از آنها بهرهوری کند. گواهش اینکه وقتی به موضوع تاثیر سنگ زمرد بر مار و کوری او اشاره کرده (ص181) آشکار است از آزمون بیرونی درباره بیتاثیری زمرد بر کور کردن مار که در نوشتههایش یاد کرده آگاه نشده است.
این نکته آنگاه اهمیت مییابد که یه همین دلیل استنتاج کنیم شاید نوشتههای رازی را هم شخصا ندیده و به میانجی منابع واسطه از جمله منتقدان اسماعیلیمذهب همچون ابوحاتم رازی به نقل اقوال محمد بن زکریای رازی پرداخته و آنها را مردود شمرده است. زیرا منطقا تا سال 437 قمری که چهل و سه سال بوده و به شغل دبیری در دستگاه دیوانی اشتغال داشته از منتقدان رازی نبوده است. در مسیرش هم در رفت و برگشت از ری و اصفهان و غرب ایران و بغداد نگذشته تا بتواند از کتابخانههای مشتمل بر آثار رازی استفاده کند. پس از تحول روحی و به گواهی خودش دیدن رویایی که منجر به ترک شرابخواریاش شد سفر هفت سالهاش را آغاز کرد و به مصر رفت به باورم پس از بازگشت از این سفر نیز امکان دسترسی آسان به منابع برایش ممکن نبوده است. کمبود مآخذ در همسنجی آثار رازی و بیرونی با ناصر خسرو به اثباترسیدنی است.
از جمله شواهد یگر اینکه سالها پیش وقتی بارها رساله ابوریحان بیرونی درباره زندگی و نوشتارهای رازی که او نیز از منتقدان فلسفه رازی است را واکاوی میکردم به قرائن متعددی دریافتم وی بسیاری آثار رازی را از نزدیک ندیده است. زیرا وقتی صحبت از یک – دو کتاب رازی کرده که به تازگی از عراق برایش رسیده نشان میدهد حدود یکصد سال پس از مرگ رازی یافتن آثارش بسیار دشوار بوده است. زیرا یکی ازدلایلش دو زلزنه و دستکم یک سیل عظیم در ری بوده که منطقا اقامتگاه رازی و مرکز مگهداری اصل مخطوطات او بوده است زیرا مشهور است ابن عمید قمی (م359/360 قمری) وزیر با کفایت و دانشمند بویهیان پس از درگذشت رازی یادداشتهایش را از خواهرش خدیجه خریده بوده و امر به تدوین آنها از سوی شاگردانش داده بوده است. بیرونی الحاوی فی الطب و برءالساعه رازی هم را ندیده بوده است. گواهش اینکه بیرونی الجامع فی الطب و الحاوی فی الطب که به گواهی ابنابیاصیبعه قرن هفتمی در عیونالانباء که ماهیتی متمایز از هم دارند یکی پنداشته است. زیرا یکی پیش از مرگ رازی تالیفش تمام شده و دیگری پس از مرگ او تدوین شده است. جالب است براساس پژوهشی که داشتهام دریافتهام ابن سینا یکی از بزرگترین اطبای قدیم و مولف مشهورترین درسنامی پژشکی همچون ابوریحان بیرونی موفق به دیدن الجامع فی الطب رازی نداشته است. علاقمندان را به دو مقاله در این باره که نگارنده این سطور سالها پیش در نشریه ایرانشناسی در نیوجرسی آمریکا منتشر کرده ارجاع میدهم.
بنابراین وقتی امکانات علمی دسترسپذیر بیرونی که از نزدیکان محمود غزنوی بوده این چنین اندک باشد تصور مشکلات ناصر خسرو در این زمینه قطعا بیش از او بوده است. به باورم عطف به اینکه آثار او به زبان علمی آن زمان یعنی عربی نوشته نشده و نیز به حکم گرایش شش امامی اسماعیلیاش، کتابهایش از سوی دانشمندان برجسته آن زمان و بعد از آن به جز در مکتب درونفرقهایاش جدی گرفته نشده است. البته دقیقا دانسته نیست چرا ناصر خسرو با اینکه با فاطمین مصر که عربیزبان بوده ارتباط داشته از عربینویسی رویگردان شده است.
از سوی دیگر به سبب اینکه سالهاست با مقوله محمدبن زکریارازیپژوهی سر و کار دارم بسیار جای تاسف است از اینکه به واسطه دشمنی اسماعیلیه با این اندیشمند و طبیب قرن چهارمی در طول تاریخ تا امروز به ویژه به استناد به آثاری همچون اعلامالنبوه منسوب به ابوحاتم رازی که موج منفی اتهامی الحادی آن به اهل سنت و شیعه هم رسید ، اسباب نابودی بسیاری مکتوبات رازی را در گذر تاریخ به دست کسانی که او را ملحد پنداشتند فراهم آورد و ما را از داشتن نمونهای از آنها محروم کرد.
با این همه به باورم به دلایل متعددی گه در مقاله مفصل منتشر شده بدان اشاره کردهام از جمله یاد نشدن کتاب اعلام النبوه ذیل مدخل ابوحاتم رازی از سوی ابنندیم در الفهرست و نیز عدم تطابق تاریخی زمانی ، پس امکان تحقق برگزاری این مناظره در ری محتملا منتفی است. از سوی دیگر به جز اینکه در طول تاریخ تمدن اسلامی از جمله دانشمندان و مولفان ایرانیتبارکهن نااسماعیلی کمتر به این کتاب ابوحاتم استناد کردهاند و همچنین هیچیک از نسخههای خطی پایه تصحیح این کتاب از سوی غلامرضا اعوانی – صلاح الصاوی از سال 1144قمری صنعای یمن کهنتر نیست. شاید تالیف آن در قرون بعدی بوده باشد.
عطف به آنکه یمن در قرن دوازدهم از خاستگاههای یهودیان بوده و نیز فرقهتراشیهای انگلستان از جمله برکشیدن محمد عبدالوهاب (1115_1206 قمری) در حجاز و علی محمد باب و عبدالبهاء در قرن سیزدهم در ایران، شاید بتوان نظریهای مطرح کرد اینکه شاید انتشار نسخههای خطی اعلامالنبوه نیز به قصد تفرقهبرافکنی و آشفتن ذهن مسلمانان در قرن دوازدهم آغاز شده باشد. گواهش شوق پیروان گرایشهای شدید ماتریالیستگراها به رازی دانست که ممکن است دینستیزان روشنفکر امروزی خاصه چپگرا به قصد مقابله با روشنکفران و البته به حکم یادکردهای ابوحاتم رازی مکتبی انحرافی همچون بهاییت یا بابی یا ازلی راه بیندازند و زیر بیرق آن جمع شوند.
از شواهدش انتشار کتاب حکیم رازی از سوی پرویز اذکایی است که به حک رصدگری موقعیتهای مناسب، بر موج ضد دینی جامعه کنونی ایران سوار شده کوشیده رازی را یک مادیگرای تمام عیار بنمایاند. رازی و ارانی را چنان همسنگ قرار داده که گویا اگر رازی زنده بود عضویت کمیته مرکزی حزب توده را میپذیرفت یا اگر تقی ارانی درقرن چهارم بود امروز از او با همان شهرت رازی یاد میشد. شوربختانه عطف به پرداختن اذکایی به تحقیق آثار بزرگان از جمله تصحیح آثارالباقیه که البته به تعبیر کاظم برگنیسی پسادیدن کتاب چاپی، حروفنگاری همان حاصل زحمات ادوارد زاخائو و عملا کاری تحقیقی انجام نداده ست ولی شوربختانه در این مملکت توهمزده آکنده از قدوهالفضلاء و العلماء و المحققین بودن به اشتباه به یکی از نمادهای محقق نوشتههای کلاسیک ایران امروزی نامورشده است. نیز حجم زیاد کتاب حکیم رازی و داشتن ناشری همچون طرح نو ، برخی به نادرستی پنداشتهاند به راستی کتابی است مستند و بنابراین حقیقتا رازی ضد خدا و مادیگرا بوده است:
اولا اذکایی نه فقط همه آثار رازی را به درستی نخوانده تا نقادی کند بلکه حتی به مرور ظاهری آنها هم نپرداخته است. سببش آنکه در منابع کتاب مثلا از الحاوی فی الطب حتی یاد نشده است.
دوم اینکه عربیدانی ایشان همچون بسیاری مشاهیر معاصر امروز ایران از جمله دکتر حسن تاجبخش – استاد دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران – به تعبیر فلاسفه عرضی است نه جوهری. اما به سبب غبارافشانی فراوان کسی تا چند دهه از این ناتوانیشان آگاه نخواه نشد مگر اینکه این بازگردانها نقادی شوند. زیرا اگر متنی ر به فارسی یا انگلیسی ترجمه شده باشد قوه بهرهوری آن هم نسبی دارند. در عربی هم اگر همچون آثارالباقیه یا قانون مسعودی در غرب یا هند یا کشورای عربی ویراسته و منتشر شده باشد به تراش صوری و حروفنگاری و صفحهبندی و البته انتشار آن به عنوان خواهند پرداخت. چنین است ترجمه آثارالباقیه که دست به دیوار ترجمه اکبر داناسرشت و نیز نمونه عهد قاجاری طی طریق کردهاند. همچنین با همسنجی اصل متن عربی با ترجمه کتاب طب روحانی رازی به فارسی ایشان دیدم آشکارا به ترجمه انگلیسی چوبین آرتور آربری همچون پای استدلالیان تکیه کردهاند که البته آن هم سخت بیتمکین است.
سوم اینکه ایشان بر مبانی فلسفه کهن تمدن اسلامی و نیز بنیانهای پزشکی کهن چیرگی ندارند تا بتوانند آثار رازی را نسبت به قدماء یا متاخرین نقادی کنند.
البته در نبود برجستگانی علمی همچون شادروانان عباس زریاب خویی و البته چیرگی روح پنهان فضای چپگرابنیان دهههای اخیر است که قدم به این میدانها نهادن برای کممایگان و تحریفگران مارکسیستباور تاریخ از جمله تاریخ علم آسان شده است. درست است بطلان محتوبات این کتاب با انتشار تحقیقات دقیق و کلاسیک مستشرقین اروپایی طی دهههای آینده اثبات خواهد شد اما مسئولین فرهنگی و علمی ایران امروز هم شوربختانه بیش از محتوای دروغ و فتنهبرانگیز به سانسور صورت ظاهر کلمات و مشاهیر حساسند. با این همه سخت باور دارم به زودی تلاش برای صدور حکم ابطال بسیاری اتهامات مطرح شده در قرون گذشته و امروز نسبت به رازی از جمله کتاب حکیم رازی از سوی پژوهشگران کلاسیک غرب خاصه اروپا اتفاق خواهد افتاد.به سبب یادکرد رازی در نقادییهای فلسفه و فلاسفه قرن سوم و چهارم ازسوی مستشرقین به باورم نشانههای آن آغاز شده و اخیرا به کتابی به زبان انگلیسی در این زمینه منتشر شده است.
از سوی دیگر البته باید مدیون تلاشهای مرکز مطالعات اسماعیلیه در لندن بود. زیرا در غیر این صورت شاید کمتر کسی در دنیای غرب ناصر خسرو را میشناخت. اما رازی شاید بختی بلند داشت در اروپای قرون وسطا بدون حمایت مالی و معنوی شرقیها به تقریب بیشتر پزشکینامههایش به لاتین و شماری را هم به یونانی و انگلیسی و آلمانی و فرانسه برگردان شود تا نامش در غبار زمان به میانجی طبابتش از میان نرود . اتفاقی که به تقریب تا نیمه دوم قرن نوزدهم برای ناصر خسرو نیفتاد. درنگپذیر است عطف به ترجمه نشدن آثار فلسفی رازی به زبان لاتین در قرون یازدهم و دوازدهم و سیزدهم که بیشتر کتابهایش به لاتین برگردان شد دو نظریه محتمل است: یکی مخطوطات آن نادر یا دسترس نبوده یا اینکه اصحاب کلیسا هم با شهرت الحادی که دامنگیرش شده بود آشنا بودهاند. پس مترجمان خطر دادگاه انگیزاسیون و سوختن را بر خود هموار نمیکردند. امید اینکه روی مجموعه آثار خطی معتبر رازی در قلمرو فلسفه و کلام و دین یافته و به درستی نقادی شود.