گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

حبیش تفلیسی پیشگام فارسی‌نویسی در آسیای صغیر

حبیش تفلیسی پیشگام فارسی‌نویسی در آسیای صغیر

حبيش تفليسى. كمال‌الدين بديع‌الزمان ابوالفضل حبيش بن ابراهيم بن محمد المتطّبب، دانشمند سده ششم هجرى و مولّف كتاب‌هاى متعددى در دانش‌هاى گوناگون به ويژه پزشكى به دو زبان پارسى و عربى است. دست‌كم چهارده تأليف از آثار بيست و هشت‌گانه شناخته شده‌اش درباره طب و داروشناسى است. آگاهیهاى تاريخى ما از او بر بنيان تاريخچه نگارشهاى بر جاى مانده اوست. نخست به حدود سال  522 هـ به هنگام نگارش تقويم‌الأدوية بغداد بوده سر انجام ساکن قونيه شده است. بسيارى از كتابهاى فارسي‌اش را  همانجا و البته شمارى را به نام سلاجقه روم  نوشته است. اگر فرض بر صحّت تاريخ تأليفِ  حبیش تفلیسی، نسخه يگانه كتابش در 558 هـ باشد، وجوه قرآن آخرين تأليف تاريخ‌دار اوست. محتملا ـ چنانكه ياد خواهد شد ـ بيان‌الطّب نيز پس از وجوه قرآن تأليف شده که بر اساس قرائن پیش از مرگ موفق به اتمامش نشده است.

آثار پزشكى حبيش به دو دسته كلى رده‌پذير است: نخست، آثارى كه خود در ديگر كتابهايش بدان اشاره كرده مثل صحة‌الأبدان كه در مقدمه كامل‌التعبير، و تقويم‌الأدوية كه در مقدمه كفاية‌الطّب و سرانجام خود كفاية الطّب كه در بيان‌الطّب از آن ياد كرده است. دوم آثارى كه فهرست‌نگاران سده‌هاى بعد از او دانسته‌اند مثل بيان‌الطّب و نيز رسائل نه‌گانه عربى كه پيرامون اصول پزشكى و داروشناسى كهن است که البته به شکوک پزشکی‌نامه اخیر  اشاره خواهد شد.

گاه نيز در ارائه كارنامه آثارش لغزش‌هايى رخ داده است. برخى از رساله‌ها و يا كتابها از او نبوده که بدو نسبت داده‌ شده‌اند همچون كامل‌التدبير كه نخستين بار در ايران، ایرج افشار ـ و البته به نقل از بروكلمان ـ در مقدمه بيان‌الصناعات از آن نام برده است (فرهنگ ايران زمين، د4، ج5). يادآور مى‌شود  نسخه‌اى خطی از آن به شماره 545 در سليم‌آغا وجود دارد. گرچه نام كتاب مى‌نماياند پيراپزشكى باشد اما بروكلمان در تاريخ ادبيات عرب با نشانه پرسش در برابر آن، جانب احتياط را رعايت كرده است. حدس او درست است. چنين كتابى از حبيش بر جاى نمانده بلكه ماهیتا همان كامل‌التعبير است. پس از افشار، ديگران هم در يادكرد زندگى و كارنامه آثار حبيش لغزش ايشان را تكرار كرده‌اند (طاهر در قانون ادب، ص نه و محقق در وجوه قرآن، ص سيزده و دانشنامه ادب فارسى، ص210).

دوم آثارى كه خود در كتابهايش از آنها ياد مى‌كند ولى در نگارش مدخل او در دايرة المعارف تركيه و دانشنامه ادب فارسى و فرجامين آنها ايرانيكا بدان اشاره‌اى نشده مثل ثمارالمسائل كه در مقدمه كامل‌التعبير بدان ارجاع داده است. خوشبختانه ـ به جزء صحة‌الأبدان كه تاكنون از وجود نسخه‌اى خطى از آن آگاهى نداريم ـ از همه آثار شناخته شده‌اش در علوم پزشكى دست‌كم يك نسخه خطی بر جاى مانده است. افزون بر اينها نگارنده اين سطور به نوشتارهاى ديگرى نيز برخورد كرده كه مى‌توان به قراين متعددى از او دانست مثل رساله دستورالأدويه كه مى‌تواند بخشى از باب بيستم گم شده بيان‌الطّب  محسوب شود. البته در برخى فهارس ـ چون آستان قدس (ج19، ص 187ـ189) ـ به نادرستى از ابن‌جزله دانسته‌اند كه چنين نيست.

درباره زندگى و كارنامه علمى و پزشكى‌ورزى و پزشكى‌نگارى حبيش در منابع بر جاى مانده كهن عربى نگار و پارسى نگار به جز يك رباعى كه اگر هم قطعآ از او دانسته شود كه خليل شروانى (نزهة‌المجالس، ص304، ش1183) از كمال تفليسى نامى ياد كرده و به كارنامه ادبى او باز مى‌گردد نشانى نيست. در عيون‌الأنباء از پزشك پارسى‌نگارى همچون جرجانى ياد كرده اما اشاره‌اى به تفليسى ندارد. سمرقندى نيز كه كتابش را حدود سالهاى 550 هـ مى‌نگارد در چهارمين بخش چهار مقاله كه پيرامون طب است و از پزشكان پارسى‌نگارى مانند اخوينى مؤلف هداية‌المتعلّمين فی الطب و نيز جرجانى و آثار چندگانه‌اش نام مى‌برد به معاصر دیگرش حبیش تفلیسی اشاره‌اى نكرده است. شاید چون سببش بنا به یادکرد هوشنگ اعلم در روند تدوین مقاله این باشد که ایشان گفتند پزشک‌پیشه‌ای ـ پزشکی‌نامه‌نویسی درجه دوم بوده است.

نگارنده این سطور در پژوهش چند ساله گذشته (1374ـ 1385ش) دريافته در هيچ يك از منابع پزشكى و داروسازى پارسى و عربى ـ نه معاصران و نه روزگاران بعد ـ مؤلفان اين كتابها ـ به جز حسن بن عبدالرحمان (سده دهم هجرى) در داروى‌نامه «تذكره نظامشاهيه» كه مكررآ از تفليسى و تقويم‌الأدويه‌اش ياد كرده ـ از جمله تنكابنى در تحفة‌المؤمنين (سده يازدهم هجرى) و عقيلى خراسانى در آثار چهارگانه‌اش ـ مخزن‌الأدوية و قرابادين‌كبير و خلاصة‌الحكمه و جوامع‌المعالجات ـ كه ميان سالهاى 1185 ـ 1195 ه  نگاشته ـ و محمداعظم‌خان در اكسيراعظم و محيط‌اعظم و رموزاعظم و قرابادين‌اعظم مى‌نگارد و در مقدمه آثارش از منابع فراوانى ياد كرده‌اند اشاره‌اى به تأليفات اين دانشمند نيست. از كسانى نيز كه در دوران معاصر به تاريخ ادبيات و يا پزشكى اسلام و ايران پرداخته‌اند شمارى اندك و آن هم اختصارگونه بدو اشاره داشته‌اند: بهار (سبك‌شناسى، ج2، ص885)، صفا (تاريخ‌ادبيات، ج2، ص998) و نفيسى (تاريخ نظم و نثر، ج1، ص128). ركن‌الحكماء در مطرح‌الأنظار، عيسى بك در معجم‌الأطباء، الگود در تاريخ پزشكى ايران، نجم‌آبادى در تاريخ‌طب در ايران، براون در تاريخ ادبى ايران، اته در تاريخ ادبيات فارسى و ريپكا در تاريخ ادبيات ايران از جمله منابعى هستند كه نشانى از معرفى او ديده نمى‌شود.

شايد از زمانى كه حاجى خليفه به تدوين كشف‌الظّنون پرداخته اندك اندك و به واسطه فهرست‌نگاران كتابهاى خطى نام حبيش بر سر زبانها افتاده بوده است. پس از او در هدية‌العارفين و بروكلمان در تاريخ ادبيات عربى و استورى در ادبيات فارسى و شيخ آغا بزرگ ـبا برشمردن او از شيعى‌نگاران ـ از او و آثارش ياد كرده‌اند. با این همه مدخل حبیش تفلیسی در پژوهش‌هاى دو دهه اخير در دايرة المعارف تشيّع، دايرة المعارف تركيه، دانشنامه ادب پارسى و ايرانيكا كامل و دقيق نيست.

حبيش در آثار پزشكى‌اش خود را با پسنام متطبّب و نه طبيب معرفى مى‌كند. در روزگار گذشته چنانچه كسى فقط پزشكى مى‌آموخت و از فلسفه و رياضيات و طبيعيات بى‌بهره بود او را متطبّب مى‌ناميده‌اند. چون از اين علوم بهره‌مند بود همچون رازى و ابن‌سينا او را طبيب مى‌خواندند. چون از حبيش پيرامون فلسفه و رياضىْ تأليفى بر جاى نمانده و خود نيز بدان اشاره ندارد و همچنين چون ديدگاه او به دانش پزشكى، نگاهى فلسفى نيست مى‌توان گفت او با يادكرد اين صفت، تنها به پزشكى‌ورزى بالینی‌اش اشاره كرده است. در نگارش آثار پزشكى به تقابل ديدگاه‌هاى گوناگون و بحث‌هاى پيچيده آن نپرداخته است. در كفاية‌الطّب كه گسترده‌ترين پزشكى‌نگاشت اوست تنها یک روايتگر ساده براى اقوال پزشكان پيشين خويش است. از آزموده‌های شخصی‌ طبی‌اش یاد نکرده است. در بيان‌الطّب نيز وجه مشترك آراء بزرگان پزشكى را ياد مى‌كند كه اختلافى در آن نداشته‌اند.

آنچه كه از كلام او در آغاز تأليفاتش آشكار است  بیشتر براى توده مردمان مى‌نگارد. اين بدان معناست كه كتابهاى طبى‌اش براى مخاطب عام نوشته شده است. از اين سبب مى‌توان آثار او را در رده‌بندى سمرقندى در چهارمقاله كه آثار پزشكى آموزشى را به مجملات و كتب وسط و كتب بسيط رده‌بندى كرده خوش‌بينانه در شمار كتب وسط جاى داد. البته در ميان اين رده از نظر ارزش علمى كفاية‌الطب هم فرودست‌ شاهکارهای بزرگ پزشکی  است. در نوشته‌هاى او كمتر به نمونه بالينى و تجربه‌هاى پزشكى‌ورزى شخصى او اشاره‌اى ديده مى‌شود. از اين جنبه، جرجانى و اخوينى فرادست او به شمار مى‌آيند. نوآورى و ارائه ديدگاه انتقادى كمى نسبت به آراء گذشتگان دارد. به  معرفى يك تركيب دارویی ترکیب شخصى يا حتى اشاره‌ای به بيماريهاى همه‌گير دوران خود ندارد. پس شايد دليل نايادكردى او در منابع کهن همين باشد.

حبيش آثارش را در چهارچوبه باورهاى دينى خود نگاشته است، اما آزاد انديشى در ارائه شمارى مطالب ديده مى‌شود. در بحث شراب بيان‌الطّب، نخست نقل قول ارسطو را مى‌آورد كه: «گويند او هرگز سيكى نخوردى، از او سؤال كردند كه چرا سيكى نخورى؟ گفت من چيزى نخورم كه عقل مرا تباه كند.» و سپس سودمندى‌ها و زيان‌هاى آن را ياد مى‌كند. مى‌توانست حديثى را نقل كند اما از ارسطو ياد مى‌كند. چكيده بخش مشترك آثار پزشكى ـ كه كمابيش در ديگر تأليفات او رعايت شده‌اند ـ چنين است:

  1. ستايش كوتاهى پيراپروردگار سپس پيامبر و يارانش كه معمولا چند سطر بيش نيست.
  2. معرفى و يادكرد نام كامل خود كه معمولا با «چنين گويد» آغاز مى‌شود.
  3. يادكرد تأليف پيشين فراغت يافته كه هم توالى تاريخى آثارش را به دست مى‌دهد و هم نشان آن است كه كار پيشين را پايان داده است.
  4. به يادكرد آثار نگارش شده پيشينيان مى‌پردازد. يادآور مى‌شود نقاط ضعف و قوّت آنها كجاست. اينكه كوشيده از كاستى‌هايشان دورى جويد و مزايايشان را در تأليفش بگنجاند.
  5. به سبب تأليف اشاره مى‌كند. معمولا دليلش را نديدن كتابى مختصر و با فايده مى‌داند كه مزاياى تأليفات بنيادين عربى را ندارد.
  6. سپس به فهرست يا رده‌بندى خاصى كه ويژه خود اوست اشاره مى‌كند كه خواننده‌اش چگونه به دنبال مطلب خود باشد.
  7. با دعايى كه معمولا چند بخشى است مقدمه پايان مى‌گيرد: مزد و ثواب دو جهانى كه خواننده و آموزنده كتاب به او رساند و از او يادگار بماند.
  8. آسان‌نويسى فارسی كه خواننده گاه حس نمى‌كند در سده ششم هجرى نگاشته شده باشد.
  9. آشكارا پارسى‌نويس است. مى‌كوشد از واژه‌هاى پارسى استفاده كند اما هنرمندانه واژه را به كار مى‌برد كه آسان‌خوان باشد.
  10. رده‌بندى منظم كه از آغاز تا پايان از يك قالب خاص پيروى مى‌كند. حجمى كه به يك بيمارى يا دارو اختصاص مى‌دهد كوتاهى و بلندى آن حس نمى‌شود.
  11. روشنگرانه‌نويسى، چندانكه ابهام‌زداست. به نظر مى‌رسد آنچه خود ترديد داشته ياد نمى‌كند.
  12. كوتاه‌نويسى ويژگى اوست. گاه با آنكه مى‌توانسته حجم بيشترى بنگارد، كوتاه‌ترين اندازه نوشته است.
  13. نيازنويسى نیز ويژگى مهمّ  دیگر اوست. رساله‌هايى تأليف كرده كه توده مردمان را به كار آيد. امروزه نيز كاربردپذيرى دارند. گويا او هراس داشته  كتابهايش ويژه متخصصين باشد و همگان نتوانند از آن بهره ببرند.
  14. نثر آهنگين و زنده‌اى كه مى‌توان نوعى حس موسيقايى از آن داشت.

بيان‌الطّب. كتابى كه در مقدمه به بيست باب بودنش اشاره شده ولى نسخه‌هاى موجود، نوزده باب دارد و آخرين آن افتاده است. در نسخه‌هاى برجاى مانده از بيست بيمارى باب هجدهم، تنها دو شمارگان آن برجاى مانده است. او باب نخستين را به «معرفت چيزهايى كه بجشكان را از دانستن آن ناچار بود» اختصاص داده كه خود به نُه قسمت رده‌بندى شده است. باب دوم تا نوزدهم در بردارنده «سبب و علامت و علاج سيصد و شصت و شش علت از فرق سر تا قدم» است. منزوى، تنها از دو نسخه ايران ـ سپهسالار و گلپايگانى ـ و نسخه‌اى در بغداد ياد مى‌كند (ج5، ص3323ـ3324). نگارنده این سطور نسخه ديگرى در گلپايگانى و دو مخطوطه دیگر هم يافته كه منزوى بدان اشاره‌ای نكرده است. اساسآ حبيش در تأليفات فارسى به نوشته پايان يافته پيشين خود اشاره مى‌كند ولى در آثار برجاى مانده‌اش از بيان‌الطّب يادكردى نيست. چون باب هجدهم ناقص بوده و باب بيستم افتاده است، به باورم اين اثر  واپسين تأليف ـپس از بيان‌الصناعات ـ اوست. باب بيستم بنا به مقدمه پيرامون «طبع و منفعت و خاصيت غذاها و داروهاى مفرد و مركّب» است. او مى‌نويسد: «نام غذاها را بر حروف اول و دوم قرار نهادم يعنى بر الف و بى و تى و ثى، تا كسى را اندر اين كتاب، غذايى يا دارويى يابد از مفرد و مركب و نداند آن چيست و طبع و منفعت و خاصيت آن چگونه است ـ يعنى پختن و آميختن چون است ـ در اول حرف آن، نام وى را طلب كند و ترتيب نگاه دارد». چون آخرين تأليف تاريخ‌دار او وجوه قرآن است ( 558 هـ در قونيه)، محتملا بيان‌الطّب اندكى پس از آن تأليف شده كه در روند تدوین نهایی دچار بيمارى و ناتوانى یا مرگ ناگهانی  شده است.

ديگر اينكه چهار نسخه شناخته شده در سده سيزدهم هجرى كتابت شده‌اند. گويا همگى از روى نسخه واحدى نوشته شده‌اند. چون به ويژه سه نسخه آن ويژگيهاى مشترك بسيارى دارد كه اين مدعا را ثابت مى‌كند. نسخه دوم گلپايگانى حدود يك سوم آغازين را دارد و پاكيزه نويس‌ترين است. آغاز كتاب با نسخه‌هاى ديگر اندكى تفاوت دارد. بر جاى نماندن نسخه‌اى كهن، دليل است كه پايان نپذيرفته تا كاتبان به كتابت آن بپردازند.

شمارگان بيماريهاى يادشده در مقدمه نيز با آنچه در متن است منطبق نيست. اگر از افتادگى هجده بيمارى باب هجدهم صرف نظر كنيم؛ بيماريهاى متن كتاب برابر با سيصد و شصت و شش نيست. شايد كاتبان، برخى بيماريها را با هم در آميخته باشند كه مى‌تواند نشانى از آشفتگى نسخه‌اى باشد كه فراروى خود داشته‌اند. حبيش پس از پايان مدخل هر بيمارى يا تجويز دارويى خاص، اصطلاح «إنشاء الله» و «والله أعلم» و به ويژه «تا شفا يابد» را ياد مى‌كند. اين ويژگى در كمتر پزشكى‌نگاشت پارسى تا اين حد ديده مى‌شود. استثنائآ حبيش به خلاف ديگر آثار پارسى نگارش، در مقدمه اين كتاب به منابع تأليفى و يا آثار پيشينيان اشاره‌اى ندارد كه شايد نشان ديگرى بر ناپايان‌گيرى تدوين نهايى باشد.

تنها از معدودى بزرگان همچون ارسطاطاليس (14b) و بقراط (24b) و جالينوس (24b) ياد كرده است. از پزشكان ديگر مانند رازى و بوعلى كه در كفاية‌الطّب از آنان نام برده در مقدمه و متن نشانى نيست. اما برداشت‌پذيرى از  پزشکی‌نامه‌های  بزرگانى از جمله بقراط و جالينوس دیده مى‌شود. براى نمونه در قسمت هشتم باب اول كه «اندر علامت و شفاء و خطر بيمار است» از رساله الموت بقراط استفاده كرده است. كتاب از شمار «حفظ‌الصحة» نگاشتهايى همچون من‌لايحضره‌الطبيب رازى و طبّ الفقراء ابن جزّار و يادگار جرجانى است كه نمى‌توان كاربرد آموزشى براى آن قايل شد. از نمونه‌هاى نادر يادكردهاى حبيش كه به روزگار او باز مى‌گردد در قسمت نهم باب نخستين است كه از كژدم جرّاره سخن مى‌گويد:  چنين شنيدم از قاضى يوسف اهوازى ـ رحمه الله ـ كه در شهر بغداد بود گفت كه در اهواز مردى پير بود كه او را پسر مهرجان خوانندى. و عمرش هشتاد و چهار سال بود و به تن نحيف و به چشم ضعيف. قضا را اين كژدم جرّاره وى را بگزيد و گرمى زهرش در اندام او پراكنده شد. بعد از آن مزاجش گرم گشت و آن سستى و ضعيفى چشم او زايل گشت و تا وقت مرگ آن گرمى با وى بود. [58a]

برابرنهاده‌هايى پارسى كه براى واژه‌هاى كالبدشناسى و بيمارى‌شناسى و نام مفردات پزشكى برگزيده، در هم‌سنجى با آثار جرجانى معاصرش، شمارگان آمارى بيشينه‌ترى را نشان مى‌دهد: رگ جهنده، رگ آرميده، آبگير، آماس خوك، خفتگى اندام، كژ شدن روى و بادامه كه به ترتيب در برابر شريان، , ورید، قاروره، خنازير، كرخى، لقوه و لوزه است.

پرسشى است كه آيا از جرجانى در زمينه پزشكى و نگارشى و واژه‌سازى الهام‌پذيرى داشته است يا نه؟ چون ذخيره خوارزمشاهى در 504ه آغاز به  تأليف شده گرچه  مستقمیا  يادكردى در آثار پزشكى حبیش تفلیسی نيست؛ اما به باورم بعيد نیست كه تأثيرپذيرى و شاید دسترس‌پذیرى داشته است. محتملا  می‌توان رخنه‌پذيرى آثار جرجانى از عوامل مؤثر براى نگارش تأليفات پزشكى حبيش است.

تقويم‌الأدويه. اين تأليف عربى‌نگاشت به نوشته او در مقدمه به نام شرف‌الدين على بن طراد بن محمد زينبى (462 – 538 هـ) ـوزير مسترشد (ح 512ـ529هـ) و مقتفى (530 – 555 هـ) ـ انجام شده است. فرهنگ دارويى چند زبانه و جدول‌گونه‌اى است. نسخه‌هاى متعددى از آن شناسايى شده است. نگارنده این سطور در نگارش مدخل از نسخه مَلِك و مجلس بهره‌ورى داشته است. برخى چون محقق (واژه‌هاى فارسى، ص 10) و رياحى (تفليسى پيشاهنگ، ص 621) آن را پنج زبانه معرفى كرده‌اند. درست آنكه نسخه مَلِك و مجلس رؤيت شده، شش زبانه‌اند. محمدامين رياحى معتقد است  نخستين كسى است كه ميان سالهاى 522 تا 530 هـ يك فرهنگ دارويى… گرد آورد كه هنوز در دست است (همانجا).

ساختار كتاب پس از مقدمه، مجموعه‌اى جدول‌بندى شده كه در صفحه زوج و فرد است. در بخش‌بندى نخست، نام داروهاى مفرده مشهور ـ أسماءالأدوية ـ به ترتيب و هر يك در يك ستون به شش زبان عربى، فارسى، سريانى، رومى، يونانى و تركى آمده است. سپس ويژگى‌هاى داروشناختى شامل ماهيّت، مختار، طبايع، منافع، مضرّتها، مصلح، بدل، كيفيّت استعمال، شربت، قوّت آن و اختيارات اطباء ياد شده است. در بالاى هر برگى كه اين جدول‌بندى‌هاست، به معرفى يك نوع از گروههاى دارويى در سطر اول پرداخته است مثلا: معفّن يا كاوى يا مزلق. پس از پايان معرفى مفردات طبى اين بخش كه به شيوه ابجد رده‌بندى شده؛ بخش دوم، جدول‌بندى‌هاى ديگرى دارد كه تنها نامهاى كم كاربردتر آمده است: يك جدول دو ستونى كه در اولى نام مفرده و در دومى ديدگاه يك يا چند طبيب ياد شده كه از آن ياد كرده‌اند كه ابجدگونه از «ابرق» شروع و به «غملول» ختم مى‌شود. در بخش سوم، جدولهاى ديگرى است كه در ملك، هر گروه دارويى در يك ستون نوشته شده و مفرداتى كه خواص آن گروه را دارند در زير آن آورده شده است مثلا : مفتحة‌السدد يا مقطعة‌الأخلاط.

پرسشى درباره  تقويم‌الأدويه مطرح است.  آيا حبيش با شش زبان ياد شده آشنايى داشته و اگر چنین بوده در چه حد بوده است؟ نگارش تأليف‌هاى فارسى و عربى بر جاى مانده نشان‌دهنده توانايی‌اش در خوانش و نگارش به اين دو زبان است. اما چون تقويم‌الأدويه پيش از وارد شدنش به قونيه و دربار سلاجقه روم نوشته شده مى‌توان گفت در تفليس عربى و فارسى را آموخته و در امتداد كوچ تا بغداد به تكميل اين دو زبان پرداخته است. چهار زبان ديگر محتملا تنها برداشت‌پذيريهاى او از متون عربى‌نگاشت همچون الحشائش ديسقوريدوس و الصيدنة فى الطّب و تقويم‌الأبدان ابن جزله بوده باشد. به ويژه آنكه در ارائه جدول‌بندى از شيوه ابن بطلان در تقويم الصحة (م 460 ه ) و ابن جزله (م 493 هـ) در تقويم‌الأبدان تقليدپذيرى داشته است. در بررسى آثار پزشكى حبيش اشاره‌اى به زبان‌دانى‌هاى ديگر خود جز پارسى و عربى نمى‌كند و حتى در مقدمه قانون ادب (ج1، ص پنجاه و سه) مى‌نويسد: « اگر در اين كتاب به جايگاهى سهو يا خطايى اوفتاده بود معذور باشم به نزد اهل دانش از بهر دو چيز: يكى كه ترتيب كتاب بس صعب و دشوار بود و ديگر كه پيوسته آدمى از سهو و خطا خالى نباشد». امروزه كارشناسان شمارى نادرستى‌هاى ضبط واژه عربى يا برابر گذارى‌هاى آن را يادآورى كرده‌اند از جمله طاهر (قانون ادب، ج1، ص ده – يازده) در پانوشتها به شمارى از آنها اشاره كرده است.

رسائل نه‌گانه پزشكى. در كتابخانه پرينستون مجموعه‌اى عربى‌نگاشت از نه رساله وجود دارد كه ميان سالهاى 738 – 739 هـ / 1337 – 1339 م در ارّان و قفقاز كتابت شده . البته در گذر زمان و پسادیدن اصل متن دانستم به نادرستى از آثار حبيش دانسته شده كه سيصد و شصت برگشمار نوزده سطرى به خطّ نسخ دارد (فهرست عربى، ج5، ص347، ش1108) كه البته فهرست‌نگاران كتابخانه، جداگانه برگهاى هر رساله را يادآورى نكرده‌اند. حبيش در آثار برجاى مانده‌اش اشاره‌اى به رساله‌هاى ياد شده ندارد:

تقدمة‌العلاج و بدرقة‌المنهاج. نخستين رساله مجموعه است كه فهرست‌نگاران كتابخانه «رساله‌اى در اصول طب» معرفى كرده‌اند (ج5، ص346). نام رساله نشان از آن دارد كه مؤلف به بخشى از دانش پزشكى پرداخته كه امروزه «پيشگيرى» و «پيش آگهى» خوانده مى‌شود.

أودية‌الأدوية. دومين رساله كه با ضبط ياد شده از آن نام برده و «اثرى پيرامون تركيب كردن، آماده‌سازى و كاربرد داروها» معرفى نموده‌اند. در برخى منابع (وجوه قرآن، ص ده) چون اين كتاب را نام برده‌اند، چنين شناسانيده‌اند: الأدوية‌المفردة و الكيفية‌أخذها و صنعتها (متن: صيغتها).

رموزالمنهاج و كنوزالعلاج. سومين رساله مجموعه كه «لوحه‌بندى‌هايى است كه نام هر بيمارى و نشانه‌هاى آن به همراه فهرستى از نسخه‌هاى و داروهاى كاربردى رده‌بندى شده» معرفى شده است.

رسالة‌المتعارفة بأسماءالمترادفة. رساله چهارم كه «پيرامون خلاصه‌اى از خواص داروها» ياد شده است.

لبّ الأسباب. رساله پنجم است كه «اثرى پيرامون تعاريف بيماريها و سببها و نشانه‌ها و درمان» در فهرست معرفى شده است.

شرح بعض المسائل منتخبة من القانون. رساله ششم كه به نوشته فهرست‌نويسان «بخشهاى بسيار گزيده شده‌اى از كتاب قانون» بوعلى سيناست.

تحصيل‌العلاج بالأسباب‌الصحة. رساله هفتم كه «اثرى درباره قوانين شش‌گانه بايسته ـ أسباب‌الستة ـ براى نگاه داشت بهداشت است». افشار اين نام‌گذارى را در بيان الصناعات (فرهنگ ايران زمين، د4، ج5) تحصيل الصحة بالأسباب الستة آمده است.

رسالة فى ما يتعلق بالأغذية‌المتعلقة‌الدوائية. رساله هشتم كه «پيرامون پرهيزانه‌ها» معرفى شده است. اين نام را افشار (بيان الصناعات، ص…) و به پيروى از او غلامرضا طاهر (قانون ادب، ج1، ص نه) چنين نادرست نام‌گذارى كرده‌اند: رسالة فى ما يتعلق بالأغذية‌المطلقة و الأودية.

اختصار فصول بقراط. نهمين نه‌گانه‌هاى اين مجموعه‌اى كه سزگين در تلخيصها و شروح فصول بقراط از آن ياد نكرده است (تاريخ نگارشهاى عربى، ج3، ص54 – 59). فصول بقراط از جمله كتابهاى درسى مكتب پزشكى كهن بوده و از زمان تأليف به فراوانى كتابت مى‌شده و بازنويسى‌ها و شروح فراوانى بر آن نوشته شده است. المرشد رازى بر بنيان فصول نوشته شده كه آن را براى گره‌گشايى ابهامهاى آن نگاشته است. الفصول (Aphorism) بيست باب دارد كه برخى فهرست‌نگاران كتابخانه‌هاى ايران آن را بيست باب ياد كرده‌اند.

مجموعه نُه‌گانه با «بسم الله لايعرف حقّ معرفته أحده سواه» آغاز مى‌شود و با «و الله أعلم بالصواب و إليه المرجع و المآب» پايان مى‌پذيرد.

صحة‌الأبدان. رساله‌اى بهداشتى ـ پزشكى است كه در مقدمه كامل‌التعبير از آن ياد كرده و تاكنون نسخه‌اى شناسايى نشده است. حاج‌سيدجوادى (اثر آفرينان، ج2، ص264) به نادرستى آن را حجة‌الأبدان ضبط كرده است.

كفاية الطّب. اين كتاب پارسى‌نگاشت به تصريح مؤلف در نسخه مجلس ـ و نه در نسخه دانشگاه تهران و ملك ـ به سال 550 هـ براى ابوالحارث ملكشاه فرزند قلج ارسلان تأليف شده است. برخى چون بهار (سبك‌شناسى، ج2، ص885) و گويا پس از او نفيسى (تاريخ نظم و نثر، ج1، ص128)، صفا (تاريخ ادبيات، ج2، ص998) و حاج سيد جوادى (اثر آفرينان، ج2، ص264) به نادرستى آن را عربى‌نگاشت معرفى كرده‌اند. كفاية‌الطّب به گواهى حبيش در مقدمه، شامل دو كتاب اصلى است: اول «در معرفت علم پزشكى و به كار داشتن تندرستى و در علم طب معالجه بيمارى‌ها» و دوم در «غذاها و داروهاى مركّب و طبع و خاصيت آنها». منزوى به نادرستى آن را تأليفى براى قليچ ارسلان در سه بخش: «معرفت علم پزشكى، غذاها و داروهاى مفرده و غذاها و داروهاى مركّبه» معرفى كرده و البته به درستى 225 باب بودن آن را ياد كرده است. بنيان بيشتر نسخه‌هاى كفاية الطّب جدول‌بندى است و نسخه ملك كتابت معمولى شده است. كهن‌ترين نسخه در سده ششم و هفتم هجرى كتابت و در كتابخانه فرهادمعتمد است.

حبيش در آغاز مقدمه مى‌نويسد: «چُنين گويد شيخ حكيم بديع‌الزّمان كه چون از تصنيف كتاب الأدوية بپرداختم نظر كردم در كتابهايى كه در علم پزشكى ساخته بودند كتابى نديدم كه مختصر و آسان و بافايده بسيار باشد… كتابى مختصر در علم طب تصنيف كردم…  نامش را كفايه كردم از براى آنكه هر كس اين كتاب دارد علمش را تمام بداند و در پزشكى وى را كفايت بود و از آفات و بلاى پزشكان نادان برى باشد.»

در ادامه به يادكرد پزشكان و آثارى كه آنها را بررسى كرده پرداخته و از بقراط و جالينوس و آرجيجانس و فولس و اريباسيوس و روفس و ديوجانس و تياذوق و يوحنا بن سرابيون و ماسرجويه و عيسى و ابن ماسويه و ابن جريج و محمدِ زكريا و ثابت بن قرّه و حنين بن اسحق المداينى و ابن سينا ياد مى‌كند. مقدمه با يادكرد چند حديث از پيامبر و ابن عباس ادامه مى‌يابد كه گويا در زمانه حبيش هنوز كسانى بوده‌اند كه با اعتقاد به تقدير پيش‌نوشته يا انحصار بودگى شفا در قرآن، كار پزشكان را تلاشى بيهوده در رويارويى با حكم پروردگار مى‌دانسته‌اند. «تداووا فما انزل الله من داء إلّا السام» و «لكل داء، دواءٌ فإذا اصاب دواء الداء برءٌ بإذن اللّه عزّ و جل» از پيامبر و حديث «علم طب، شفاءٌ لكل داء كما انّ القران شفاءٌ لما فى الصدور من الشّك و الممات» از ابن عباس سه حديث  آورده شده كه مؤلف براى اثبات ديدگاه خود و در پاسخ آنان ياد كرده كه پزشكى را ضرورت جامعه بشرى نمى‌دانند.

حبيش پيراخاستگاه دانش پزشكى معتقد است  «اصل طب از حكماى يونان پديد آمد، بعدِ ايشان به اهل هند و اهل روم رسيد» که البت نویافته‌های پژوهشگران و باستان‌شناسان امروزی جز این است. در مقايسه پزشكى هندى و مغرب زمين مى‌نويسد: « علم اهل هند باريك‌تر است و رنج بيشتر بايد بردن بر تعليم آن طريق كه ايشان نهاده‌اند. و علم اهل روم، آسان‌تر و مفهوم‌تر است و طبايع ايشان به طبايع ما موافق‌تر و نزديك‌تر است». او در ميان مكتبهاى پزشكى، پذيرندگى مكتب جالينوس را اين چنين ياد كرده است: و گفتار جالينوس را بر مى‌گزينيم كه همى‌گويد پزشك را در بيمارى‌ها از… بيمارى … سبب مايه علت از كدام خلط است از خون يا از صفراء يا از بلغم يا از سوداء است… و از چه سبب است».

توصيه مى‌كند پادشاهان و بزرگان اهل دولت، پزشكِ دانا و معتمد را از خويشتن جدا ندارند و او را با خود نزديك كنند تا اگر روزى رنج و بيمارى پديد آيد به طلب كردن پزشكى از ولايت ديگر احتياج نباشد. او در اينجا تمثيلى آورده و حضور هميشه پزشك را به سلاح‌خانه پادشاه تشبيه كرده تا همچنان كه با سلاح مى‌توان در برابر دشمن پايدارى كرد بايد از پزشك نيز براى رويارويى با بيمارى‌ها و عوامل بيمارى‌زا استفاده كرد.

حبيش براى پزشكى‌ورزنده ويژگيهايى اين چنين برمى‌شمارد: «پزشك بايد كه در اين علم، زيرك و دانا بُوَد و كتب در اين صناعت، بسيار بر استادان خوانده باشد و شاگردى كرده و نيز تجربتش افتاده باشد. ناصح و راستگوى بود و كاهل و متكبّر نباشد. و به كسى كه درويش بود، طمع ندارد تا در معالجتش در حق بيمار به صلاح آيد. و اگر به خلاف اين بود كه ياد شد، بهتر و صواب‌تر كه او را بر بيمار نبرند… و بر قول او معالجت نكنند».

در بخشى كه از وظايف پزشك ياد مى‌كند ديدگاهش به رازى نزديك است كه تا مى‌توان از درمان غذايى استفاده كرد به دارودهى نپرداخت. چون غذايى ساده‌تر براى معالجه وجود دارد از خوراكى پيچيده‌تر استفاده نكرد: «پس مثال پزشك همچنين است كه اگر بزرگ و دانا بوَد داروى بيمار به ترتيب دهد. چنانكه به وقت داروى مسهل، داروى قوى ندهد و چون كشكاب بايد دادن و هر چيز بيمار خواهد دادن به وقت و نظام و در خور قوّت طبيعت و لايق دفع مايه علت او دهد و اگر به خلاف اين دهد، ترتيب هر چيز… طبيعت… عاجز گردد.

علی اشرف صادقی  درباره كفاية‌الطّب عطف به مقاله خود پس از آنكه مى‌نويسد: «ظاهرآ حبيش، قانون ادب را از روى فرهنگهاى ديگر عربى به فارسى تهيه كرده …  آن قدر در تأليف كتاب شتاب داشته به اين نكته توجه نداشته كه خود در دو كتاب ديگر ـ تقويم‌الأدويه و كفاية‌الطّب ـ كه هر دو قبل قانون ادب نوشته شده بوده معادلهاى ديگرى براى اين لغات به دست داده است» (لغات فارسى كفاية‌الطّب، د5، ش1، ص28). نكته‌اى كه صادقى غفلت ورزيده اینكه كفاية‌الطّب را به سال 550 هـ و حتى بيان‌الطّب را پس از قانون ادب ـ تأليف 545 / 548 هـ ـ تأليف كرده نه بعد از آن. به نظر مى‌رسد چون تقويم‌الأدوية در بغداد و براى وزير خليفه نوشته شده بوده به منابع و دانشمندانى دسترسى داشته كه چون به قونيه مى‌آيد ديگر دسترس‌پذيرى نداشته و سالخوردگى نيز به كاستى كيفيت تأليفهایش افزوده است.

مختصر فى صناعة‌الطّب. منزوى (فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى، ج1، ص596) و به نقل از موزه بريتانيا از رساله‌اى به شماره 7932 ياد كرده‌اند كه به سال 953 ه  كتابت شده و عربى‌نگاشت است. نگارنده با بررسى فهرست ياد شده، آغاز رساله را چنين معرفى شده يافت: «مقالة مختصرة للشيخ ابى فضل حبيش بن ابراهيم متطبّب قال ادام الله تأييد… قوله… و… خأقوال العلماء و الأوصاف الحكماء لفضل الصناعة الطّب». در فهرست ملك به نادرستى همين كتاب ذيل مجموعه شماره 4784 ياد شده كه نگارنده با رؤيت نسخه دريافت معرفى فهرست‌نگار نادرست بوده است.

نظم السلوك. نخست بروكلمان هنگام معرفى حبيش ـ و به نقل از فهرست عربى موزه بريتانيا ـ آن را جزء آثارش ياد كرده است. افشار در بيان الصناعات به همين بسنده مى‌كند. در دايرة المعارف تركيه آن را از آثار ادبى او شمرده‌اند (فرهنگ ايران زمين، د4، ج5) امّا نگارنده این سطور پس از بررسى نسخه نظم سلوك دريافت  «ويژه فرهنگ داروهاى مفرده و رژيم‌هاى غذايى جدول‌بندى‌ شده است».

 

منابع

. عيسى بك، احمد؛ معجم الاطباء، قاهره، مطبعة فتح اله الياس نورى، 1361 ه .

. فيلسوف الدوله، ميرزا عبدالحسين خان ركن الحكماء؛ مطرح الانظار فى تراجم اطباء الاعصار، تبريز، 1295 خ.

. الگود، سيريل؛ تاريخ پزشكى ايران و سرزمين خلافت شرقى، ترجمه باهر فرقانى، تهران، اميركبير، 1356 خ.

. نجم آبادى، محمود؛ تاريخ طب در ايران پس از اسلام، تهران، دانشگاه تهران، 1366 خ.

. طهرانى، شيخ آقا بزرگ؛ الذريعة الى تصانيف الشيعة، تهران، … ، …

. انوشه، حسن؛ دانشنامه ادب فارسى: ادب فارسى در قفقاز، ج 5، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1382 خ.

. احسان اوغلى، كمال الدين و رمضان ششن؛ فهرس مخطوطات الطبى الاسلامى فى مكتبات تركيآ، استانبول، مركز الابحاث للتاريخ و الفنون و الشقاقة الاسلامية، 1984 م.

. ابن بطلان، مختار بن حسن؛ تقويم الصحه، ترجمه كهن پارسى به تصحيح غلامحسين يوسفى، تهران، علمى و فرهنگى، 1366 خ.

. رازى، ابى‌بكر محمد بن زكريا؛ المرشد مع النصوص طبّيه مختار، تصحيح بير زكى اسكندر، قاهره، المنظمة العربية و التربية و الثقافة و العلوم، 1961 م.

. سزگين، فؤاد ؛ تاريخ نگارش‌هاى عربى، ج 3، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380 خ.

. حاج سيد جوادى، سيد كمال و عبدالحسين نوايى؛ اثر آفرينان، ج2، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى ايران، 1377 خ.

. ارجح، اكرم و فريده هاديان و صديقه سلطانى فر و زهرا چهره خند؛ كتابشناسى فهرست نسخ خطى پزشكى ايران، تهران كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران، 1371 خ.

. منزوى، احمد؛ فهرست نسخه‌هاى خطى فارسى، ج 1، تهران، مؤسسه فرهنگى منطقه‌اى، 1348 خ.

. منزوى، احمد؛ فهرستواره كتابهاى فارسى، ج 5، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1380 خ.

. بغدادى، اسماعيل پاشا بن محمد امين بن ميرسليم؛ ذيل الكشف الظنون، 2 ج، بيروت، داراحياء التراث العربى، ]بى تا[.

. بغدادى، اسماعيل پاشا بن محمد امين بن ميرسليم؛ هدية العارفين، 2 ج، بيروت، داراحياء التراث العربى، ]بى تا[.

. حاجى خليفه، مصطفى بن عبداله؛ كشف الظنون، 2 ج، بيروت، مؤسسه التاريخ العربى، ]بى تا[.

. تفليسى، حبيش بن ابراهيم؛ بيان الطب، تصحيح سيد حسين رضوى برقعى، در دست چاپ.

. صادقى، على اشرف؛ لغات فارسى كفاية الطب حبيش تفليسى به همراه بررسى لغات تقويم الادويه او، تهران، نامه فرهنگستان، دوره پنجم شماره اول، ارديبهشت 1380 خ.

. تفليسى، ابوالفضل حبيش بن ابراهيم؛ بيان الصناعات، به اهتمام ايرج افشار، تهران، فرهنگ ايران زمين، 1336 خ.

. تفليسى، ابوالفضل حبيش بن ابراهيم؛ تقويم الادويه، نسخه خطى شماره 2743، كتابخانه مجلس شوراى اسلامى.

. تفليسى، ابوالفضل حبيش بن ابراهيم؛ قانون ادب، تصحيح غلامرضا طاهر، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1350 ـ 1351 خ.

. تفليسى، ابوالفضل حبيش بن ابراهيم؛ وجوه قرآن، به كوشش مهدى محقق، تهران، بنياد قرآن، 1360 خ.

. تنكابنى، حكيم محمّد مؤمن؛ تحفة المؤمنين، با مقدمه محمود نجم آبادى، تهران، مصطفوى، 1373 خ.

. ره آورد، حسن؛ فهرست كتب خطى كتابخانه دانشكده پزشكى، تهران، دانشگاه تهران، 1333 خ.

. افشار، ايرج و محمدتقى دانش پژوه؛ فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه ملك، تهران، آستان قدس رضوى، 1376 ـ 1361 خ.

. عرفانيان، غلامعلى؛ فهرست كتب خطى كتابخانه مركزى و مركز اسناد آستان قدس رضوى، ج 19، مشهد، آستان قدس رضوى، 1380 خ.

. عرب‌زاده، ابوالفضل؛ فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه عمومى گلپايگانى قم، ج 1، قم، دارالقرآن، 1378 خ.

. نظامى سمرقندى، احمد بن عمر بن على؛ چهار مقاله، به كوشش محمد قزوينى و محمد معين، تهران، ارمغان، ]بى تا[.

. ابن ابى اصيبعة، موفق الدين ابوالعباس احمد بن قاسم سعدى خزرجى؛ عيون الانباء و طبقات الاطباء، تصحيح نزار رضا، بيروت، دارمكتبة الحياة، ]بى تا[.

. حائرى، عبدالحسين؛ فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، ج 19، تهران، كتابخانه مجلس، 1350 خ.

. جرجانى، اسماعيل بن حسن؛ يادگار، به اهتمام مهدى محقق، تهران، موسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل، 1382 خ.

. محقق، مهدى؛ واژه‌هاى فارسى در كتاب تقويم الادويه حبيش بن ابراهيم تفليسى، تهران، نامه فرهنگستان، سال چهارم شماره سوم، پاييز 1377 خ.

. ريپكا، يان؛ تاريخ ادبيات ايران، ترجمه كيخسرو كشاورزى، تهران، گوتنبرگ، 1370 خ.

. رياحى، محمد امين؛ آينده، ج7، ص620 – 625، 1361 خ.

. افشار، ايرج؛ مقدمه بيان‌الصناعات، فرهنگ ايران زمين، د4، ج5، ص279 – 297، 1336خ.

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *