خاطرات ملکوتی(4)
1- گفتنی است مرحوم دکتر معین در کار تدریس و تعلیم بسیار کوشا، عمیق، نکتهسنج، پرشور و علاقمند و در آزمون و پرسشگری، جدی و سختگیر و بیاغماض بودند همان شیوهای که هر معلم دلسوز عاشق باید داشته باشد.
2- اگر گاهی دانشجویان دختر ضمن درس درگیر بحثی میشدند که مناسبتی نداشت برای تذکر و تنبه آنان میفرمود: خانمها حمام کذایی راه انداختهاند. نهایت تندی و عتاب همین بود، آن هم دردمندانه و از سر دلسوزی و این نیز بندرت پیش میآمد.
3- آنچه گفتم گوشهای از خلقیات این دانشیمرد بود که به محک نجربه شاگردیشان آموختم. چندی پیش مطلبی از رادی و فضیلت او خواندم که تاکنون نگارنده این سطور نمیدانست، داستانی از گذشت و بخشایشی به شیوه جوانمردان که در نیکوکاری افسانه شدهاند: … در میان همکلاسان مردی مقل حال و کلان سال بود که با دیدن یکی از استادان آن روزگار حال و حالتی غریب مییافت و هر بار که او از در آشکار میشد برای پنهان شدن از چشم او به گوشهای میشتافت. شرمگین و فرهیخته بود و برای امتحان درس نمیخواند. تو گویی چیزی گم کرده دارد. رفتاری سخت ملایم و خلقی نیک نرم داشت. یک بار از او پرسیدم از این استاد این ملاحظه و پروا از چه میداری و از کاروان دوستان و همگنان چندین باز پس از چه ماندهای؟ گفت: این استاد که میبینی همه سرمایه جهل و جوانی و شرارت و شراستی که در من بود به تربیتی شگفت گداخته است. دینی عظیم به او دارم. وامدار و منتدار مرحمت و شفقت و ایثار و مروت اویم و چنین ادامه داد: شش ـ هفت سال پیش از این در تالار بزرگ همین دانشسرا امتحان میدادم و تقلب میکردم. این استاد یادداشت مرا از من گرفت و مرا از ادامه تقلب تحذیر کرد. از جای برخاستم و کشیدهای سخت بر بناگوش او نواختم. تو گویی ترقهای در تالار ترکید. هفته بعد به خانه من کسی فرستاد که مهلت امتحان شفاهی سپری میشود و آن قصه ربطی به امتحان ندارد. شش ـ هفت سال است پریشان این مروتم و پشیمانی میخورم. این استاد، مرحوم دکتر محمد معین بود. این حکایت را برای کسانی نقل کردم که بر کرسی او نشستهاند تا بدانند او تنها به فضل علمی تکیه نداشت، فضیلت داشت و بزرگواری.
4- انصاف اینکه بیشتر دانشجویان نهایت سعی را میکردند در فراگیری متن دروس کوشا باشند و تلاششان در درک مطلب پیگیرانه بود. همه آنها معترف بودندآنچه میدانند بیشتر از وسعت آگاهی و نحوه ارائه درس و تلقین و تکرار آن استاد فقید است . به تبعیر محمد جعفر محجوب : شاگردان هر چه از متن فارسی یاد گرفتهاند و به کار میبرند ازاو دارند.