پیشگیری پیدایش سینوزیت
سينوس (Sinus) واژهاى انگليسى به معنای حفره یا گریبان است که به فارسی می توان غار و به عربی کهف برابرگذاری کرد. از همين خانواده سينوزيت(Sinusitits) به معناى التهاب(Inflammation) سينوسها به فرهنگ بيماريهاى گوش و حلق و بينى و حنجره راه يافته و هم از بدین طريق بر زبان مردم جارى شده است.
پزشكان دانستهاند غاروارههاى كوچك و بزرگى در جدار استخوان پيشانى و دورادور چشم و گونه و بينى جاى دارد. پژوهشگران بر اين باورند كه منطقا اين ساختار به كاهش وزن استخوانهاى صورت كمك مىكند. احتمالاً در توليد و تغيير صدا يا دانش آكوستيك بدن نيز بىتاثير نيست. پوشش داخلى آنها با غشايى پوشانيده شده كه همانند روپوش دستگاه گوارش و از جمله دهان است. می توان پذیرفت چندانکه به وقت فرود آمدن آبها از کوهساران و به سبب اختلاف دما انواع فرورفتگیهای کوچک و بزرگ در سطح زمین پدید می آِید تراوش دائمی مایعات از سمت سر به پایین است که در طی قرون متمادی سبب پیدایش چنین ساختاری در تن آدمی شده است. هنوز به قطعیت و به تمامی نمی توان گفت اگر سینوسها نبودند بشر در زندگی روزمره چه دشواریهایی داشت.
چنانكه به وقت سوختگى با ریخته شدن آبجوش يا روغن يا ضربهخوردگى روی پوست یا مخاط ، علائم التهاب شامل ورم و سرخى و درد/خارش پديد مىآيد در اينجا نيز به وقت پيدايش سينوزيت، بافت نرم اين ناحيه به سبب به هم رسيدن دو سويه در مدخل خروجى اين غارها مسدود و دردناك مىشود. مجراى خروجى بسته شده و ترشحات در اين حفرهها تجمع يافته و سبب افزايش فشار و گاه عفونت درون آنها مىشود. پس بايد اين راه فروبسته گشوده شود. به هر روى يكى از شديدترين دردهاى جسمانى بشرى در اين حالت اتّفاق مىافتد.
در روزگاران كهن به كمك بخوردهى شمارى مايعات يا جامدات كه حاصل جوشانيده گياهان بود به درمان آن مىپرداختند. گاه نيز رگ زدن يا همان فصد به عنوان علاج توصيه مىشده است. امّا در اين زمان پزشكان جديد دو روش كلّى آنتىبيوتيكدرمانى و جراحى كوچك را پيشنهاد مىكنند. اينكه مدخلِ ورودىِ آنها گشوده شده و با سرم شست و شو داده شود.
نگارنده این سطور نیز از دوازده سالگى به اين بليه گرفتار شده بود. همه ساله يك يا دو نوبت به بيمارستان اميراعلم در خيابان سعدى تهران نزد دكتر هبتالدّين برقعى يا مطبّ شخصىشان مىرفت كه نسبت خويشاوندى نزديك داشتيم. از بهترينهاى اين رشته شمرده مىشد. زيرا پس از پايان تحصيلات تخصّصى در دانشگاه تهران و استخدام در دانشكده پزشكى همين مركز براى دورههاى فوقتخصصى به آمريكا، انگلستان و فرانسه رفته بود. مشهور چنین بود ايشان تا نزديك بامدادان در مطب خویش بيماران منتظر نوبت دارد. اکنون نزدیک به ده سال است شاید به سبب همین بیدارنشینیهای چند دهه که خلاف ساعت زیست شناختی تن آدمی است به بلیه پارکینسون گرفتار آمده و در گام اول جراحی و در ادامه بیماربینی ساده نیز به محاق تعطیل افتاد.
اين همه گفته شد تا بگويم با آنكه طبیبی كاربلد بود و با ظرافت تمام كارش را انجام مىداد، بنده به ناچار در روند درمانی دردهاى وحشتناكى را به وقت شست و شو تحمّل مىكردم چندانكه هنوز پس از چهل سال يادآورى آن لحظات كامم را همچون مزه خروجی افشانه بىحسكننده زايلوكايين هنگام بی حس کردن مخاط جدار بینی تلخ مىكند. وقتى ميله آهنى براى شكسته شدن تيغه نازك بينى به كار داشته مىشد حقیقتا احساس مىكردم تمامى استخوانهاى جمجمه و آروارهام در حال شكسته شدن است.
نمىدانم مبتكران اين روش در غرب يا پزشكانى همچون معالج من خودشان اين تجربه ناخوشايند را داشتهاند كه براى ديگران تجويز مىكنند يا نه؟ البته اين جز هزينه درمانى و صرف وقت و تحمّل نوبتهاست كه بنده كمتر در اين بخشها مشكلى داشتم.
به ياد مىآورم در سه دهه پيش يك بار يكى از خويشاوندانم كه يك سالى از من بزرگتر بود وقتى اوّل بار آن را عمل را تجربه كرد به من گفت دوست داشتم تمامى دشنامهايى كه از بچگى ياد گرفته بودم نثار همين دكتر كنم كه مشهور به انساندوستى نيز بود. گفتم تازه ايشان بهترين است زيرا يكى ديگر از معالجهكنندگان وقتى اين كار را برايم انجام داد احساس كردم افزون بر كاسه و آرواره تمامى دندانهايم نيز شكسته شده است!
در اين آمد و شدها چند بار در نوجوانى از درمانگرم مىپرسيدم آيا پژوهشگران رشته تخصصى شما راه ديگرى براى آن كشف نكردهاند؟ راهى وجود ندارد كه بدان مبتلا نشد؟ پاسخشان منفى بود. شايد همين رنج بود كه انديشه پژوهش در تاريخ پزشكى خاصّه بخش ايران و تمدن اسلامى در من پديد آورد كه ببينم قدما راهكارى در اين زمينه ارائه دادهاند؟
از سال 1361ش به بعد مصمم شد راهى بيابم. منابع فراوانى را واكاوى كردم. در پزشكىنامههاى نو كه تضمينى قطعى براى عدم ابتلا به دست داده نشده بود. در كتابهاى پزشكى كهن عربى و فارسى اصلاً نامى از اين بيمارى يا مترادف آن نيز يافته نمىشد. همچون روشندلان عصازنان و دست به ديوار پزشكىنامههاى قديم را و بر اساس نشانههاى بيمارى بررسى مىكردم. اين كار در طى سالهاى اوليه دانشجويىام در دانشگاه علوم پزشكى ادامه داشت. سرانجام در سال 1365ش روشى يافتم كه از فرط سادگى برايم شگفتآور بود. امّا ساز و كارى قطعى داشت كه طى سى سال گذشته يك بار نيز به آن مبتلا نشدم. سرانجام در بسته اين غار برايم گشوده شد. بسيارى از دوستان از اين بليه رها شدند. دوستيهاى فراوانى برايم پديد آمد. گاه خانوادههايى پس از ديدن برنامه تلويزيونى بنده دستهجمعى مىآمدند و تأثير مثبت آن را تأييد مىكردند. زيرا يك بار وقتى از من خواستند درباره زندگى ابنسينا سخن بگويم به تهيهكنندگان برنامه گفتم از بس مردم نام بوعلى و مادر ستاره و خرميسن و درمان پادشاه سامانى در هفده سالگى و شاهكار قانون را شنيدهاند كه ملول گشتهاند. به هر روى كوشيدم آنان كه جوينده راه درمان درست هستند اين را گوشزدشان كنند.
براى آنكه مطمئن شوم اين راهكار كارآمدى قطعى دارد پس از بيرون آمدن از گرمابه به محيط آزاد خاصه در فصل زمستان مىرفتم. گاه سوار دوچرخه يا خودرو مىشدم. شيشههاى ماشين را پايين مىكشيدم كه آيا پس از برخورد باد سرد اين بيمارى اتفاق مىافتد يا نه؟ پاسخ منفى بود. لذتها بردم از واكاوى شمارى ديگر از بيماريها كه به اين طريق به من اثبات شد قطعىترين درمانها سادهترين آنهاست و گرانترين درمانها كمبازدهترين راهكارهاست. اكنون كه قرار است اين روش ساده را بيان كنم مىهراسم گروهى از منكران به تمسخر بگيرند امّا براى كسانى ياد مىكنم كه لوح دلشان هنوز پاك است و به تعبير حافظ شيرازى محرم دل هستند و در حرم يار مىمانند.
براى پيشگيرى قطعى به وقت تنظيم آب گرم و سرد در گرمابه بايد در ميانه زمان حمام گرفتن يك ليوان از همان آبى كه از دوش سرازير مىشود نوشيده شود. اين كار بايد در هر نوبت حمام تا پايان عمر انجام شود. به همين سادگى.
نكته مكملى نيز وجود دارد كه اگر كسانى بخواهند از شرّ گلودردهاى چركى و انواع سرماخوردگيها در طول فصول سال خاصه پاييز و زمستان رهايى يابند اين است كه روند غذا خوردن درست را ممارست كنند كه اين چنين است. مسيرى يك طرفه همچون اتوبانها كه فقط به سمت روبرو حركت كرده مىشود. امكان بازگشت ندارد. چكيدهاش اينكه هيچگاه نبايد جز پس از رفع تشنگى در آغاز وعدههاى غذايى آب نوشيد يعنى از لحظه خوردن غذا تا اتمام آن و نيز طى دو ساعت بعد از نوشيدن آب و نوشابهها خوددارى كرد. خوردن ماست پس از آب و خوردن سالاد پس از ماست است. اگر سوپ يا آش خورده مىشود بايد ميان سالاد و غذاى پختنى بوده باشد. در ميان پختنيها نيز حق تقدم با آبپزها و بعد كباب شدهها و سرانجام سرخكردنىها بوده باشد. اين تمثيل در حالى است كه انواع غذاها بر سر سفره يا ميز بوده باشد. هر كدام كه وجود ندارد بايد به مرحله بعدى رفت. چكيده آنكه به اين ترتيب كه بر اساس سرعت عبور خوردنيها از معده تعيين شده شخص از بليه بيماريهاى مختلف خاصّه ناراحتى گوارشى و قلبى و از جمله انواع بيماريهاى مرتبط با گوش و حلق و بينى به مقدار زيادى آسوده خواهد شد.
روش مكمّلى هم براى اهالى مناطق مرطوب و سردسير و به ويژه كسانى كه سفيدپوست و روشنموى هستند وجود دارد كه در فصول سرد هر بامداد در وعده صبحانه يك قاشق چايخورى آويشن و يك قاشق غذاخورى عسل در يك ليوان چاى ريخته و بنوشند. افزون بر اين روند در طول زمان سبب بازداشت سرعت فراموشى خواهد شد زيرا پيوسته موادّى كه مىتوانند سبب افزايش خلطهاى غيرطبيعى در مغز شوند كاهش مىيابد.
در پزشکی نامه های کهن برای این گونه سردردهای معالجاتی پیشنهاد شده بوده که پیکره اش بخوردهی شماری گیاهان است که منطقا دست کم باید قوه رخنه پدیری آسان و نیز صد التهاب و مسکن (Sedation) داشته باشد و به ظن قوی سردسرشت یا معتدل بوده باشد تا از شدت درد بکاهد. بابونه و بنفشه و اسطوخودوس از شمار آنهاست که یکی یا چند تا با هم در آب جوشانیده شده و بخوردهی شود. اما پالایش خون با فصد و نه حجامت برای بسیاری مبتلایان سودمند است. این هم گفته شود که هر آنچه سبب افزایش صعود بخارات از معده به سمت سر شود از جمله مصرف غذاهای خونساز خاصه در بدنهای دموی مزاج و نیز مشروبات الکلی که می تواند سبب افزایش حجم خون مغز و ناحیه صورت شود و سبب افزایش دما گردد از عوامل مستعد پیدایش سینوزیت است. اما آنچه روح الارواح یا سرالاسرار بیماری است همانا نوعی اختلاف سطح دو سویه در بدن و به قول دانشمندان فیزیک اختلاف پتانسیل است. به واقع روش یاد شده در بخش بالایی که خوردن آب گرم در گرمابه است به ایجاد تعادل حرارت بیرونی و درونی با هم است که آب گرمی که بر پوست ریخته می شود باید بر مخاط درونی نیز جاری شود تا به تعبیر جامعه شناسان اختلاف طبقاتی به حداقل برسد و شورشی یا انقلابی دردسرساز به نام درد سینوسها اتفاق نیفتد .