قمی تبار هستم. بنا به شواهد تاریخ قم تالیف 378 قمری موسی مبرقع یا پسرش محمد نواده پیشوای هشتم دوازده امامیان که شهرت رضوی برقعی از آن برگرفته شده به سال 256 از مدینه به این شهر آمده و به سال 296 در همین شهر درگذشته و در چهل اختران امروزی دفن شده است. از آن زمان به تقریب سی نسل از او در سراسر اقالیم اسلامی از ایران تا هند پراکنده شده اند . نیاکان من هم در شعاعی کمتز از هزار متری خانه و گورگاهش باقی مانده اند . پس یاخته های تنم آکنده از حس و حال و هوای این شهر است.
اما پس زمینه شهر قم چیزی نیست که مشهور عام و خاص ایرانیان و ناایرانیان است. روح راستین شهر قم نقطه مقابل شک دکارتی است. پای بندی به باورهایی است تغییرناپذیر. سرمایه این شهر چیزی جز دیوارهای محکمی نیست که پیرامون شهر ذهن مردمانش کشیده است . انگاری هیچ چیزی نمی تواند در آن خللی وارد کند.آنچه در ابعاد این شهر یافته نیم شود نظم و اعتدال است. قمی اصیل تابع قوانین هندسی از جنس اروپایی نمی رود. همچون پرنده می خواهد آزاد باشد. هم از این روی همچون عقاب و پلنگ مغرور است. به آسانی سر تسلیم در برابر کسی فرود نمی آورد ولو در برخی مواقع و شرایط بر زبانش جاری نشود. نگارنده این سطور طی سالها انس با نویسنده اصل مقاله کنونی به ایشان هم یادآور می شد قمی تا لب گور … خواهد آمد . مثل اینکه شما هم … هستید. با همان صراحت و صداقت گفت من هم … هستم.
هم از این روی سالهاست پیگیر نظریه ای به نام مغناطیس قم هستم. نیرویی عظیم که همچون تشعشع پرتوهای رادیو اکتیو بر شخصیت ساکنانش اثر می گذارد. با این نکته ظریف که وارد شوندگان بدان عزیر می زیند و اصیلان این دیار در هجوم نقادی همه سویه متقابل هم هستند. بر این باور مانده ام اگر روزی ایران از همه سو کوچک شود و تنها بخشی از آن برجای بماند قم در آن خواهد گنجید. زیرا همچون قلب درون تن در میانه و سمت بالا و مایل به چپ جای دارد.
اگر پافشاری بدون استثناء بر باورهای اعتقادی از هر نوعش که بوده باشد تقدس نامیده شود با خاک شهر قم همجوشی یافته است. آتشکده جمکران و آیین میتراییسم وزان پس پیشگامی در ضدیت با خلافت اموی و عباسی و تشیع گرایی از جمله نوع غالی آن در منطقه قمرد قم پیشینه داشته است. قمی قانون تابع همه یا هیچ است. در دو نقطه بیشینه و کمینه افراط و تفریط جای دارد . شاید متناسب با اقلیمش باشد که از قدیم در قم مشهور است که از زیر کرسی بالای پشت بام می روند و به عکس. تاریخ این شهر به تقریب از همین نوع روانشناسی و جامعه شناسی حکایت دارد.
به نوشته کهن ترین تاریخ قم تالیف سده چهارم آپولونیوس یونانی به تقریب 1500 سال پیش به قم آمده و طلسمی بسته بوده تا گنجهای زیرزمینی پنهان قم مکشوف نشود مبادا با اکتشاف آنها پاکی معنوی آن از میان برود. از سوی در تاریخ آمده است که فراعنه از منطقه آوه نزدیک قم برآمده بوده و تا قرن چهارم باغ فرعون در قم موجود بوده است.
در بستر تاریخ از جمله تاریخ علم بزرگترین نماد طب اسلامی یعنی الحاوی فی الطب و نیز نماد پزشکی فارسی یعنی ذخیره خوارزمشاهی مرتبط با این شهر بوده است. ضرب المثل اینکه فصاحت از ابن حمید آغاز و به ابن عمید ختم شد که شخص اخیر قمی است از شواهد آن است. ابوجعفر قمی به گواهی صاحب بن عباد وزیر دانشمند آل بویه دیوانی عظیم داشته و او شعر این شاعر سده سومی را فراوان و همسنگ شعر رودکی سمرقندی یاد کرده که شوربختانه به جز چند بیت از میان رفته است. علی اصغر فقیهی در کنار محمد حسین مدرسی طباطبایی استاد دانشگاه پرینستون آمریکا دو نماد برجسته تحقیقات قم شناسی سده اخیر هستند.
زنده یاد فقیهی (1292-1382ش) از پیشگامان دانش قم شناسی به شمار میآید که تحصیلات علوم قدیمه و دانشکدههای امروزی را به سال 1319ش پایان برده و از شاگردان روزگار رضاشاه پهلوی در دانشسرای عالی بوده است. پایان نامه اش درباره تاریخ ایران زیر نظر عباس اقبال آشتیانی و احمد کسروی تدوین شده بوده است. نگارنده این سطور بخت این را داشته که شش سال پایانی عمر ایشان را در کنارشان باشد و از نزدیکانش محسوب شود. پس از مرگ ایشان خانواده شان یادداشتها و مدارک مربوط به استاد فقیهی را به بنده سپردند. به تدریج طی سالهای گذشته مقالات ایشان و نوشته های بنده در این باره در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.
مجموعه یادداشتهای روزانه زیرین مقاله ای است که ایشان به تاریخ 18/1/1328ش درباره تاریخ قم تدوین کرده بوده اند. ایشان به تعبیر دکتر علی اشرف صادقی و از شاگردان ایشان سهل و ممتنع می نوشته اند. هم ایشان یادآور شده اند که برخی می پندارند آنچه طی چهل سال تدریس در دانشگاه تهران به دانشجویان آموزانیده ام از آموزه های دوره های دانشگاهی است. اما چنین نیست. بنده متون کهن فارسی را تا پایان دوره دبیرستان زیر نظر فقیهی خوانده بوده ام. ستایش از فقیهی بیش از آنکه از دانش او باشد از منش و بینش او به زندگی است.
در این باره شواهد زیادی می توان به دست داد که مجال آن نیست اما دست کم شادروان دکتر محمد امین ریاحی در دو نوبت خطاب به بنده و در منزلشان فرمودند فقیهی از نسل ابوسعید ابوالخیر و بایزید بسطامی بود. دکتر محمد معین و دکتر امیرحسن یزدگردی استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هر دو از دوستان و مریدان فقیهی بوده اند. خوشبختانه یا شوربختانه به تعبیر هم ایشان که گمنامی ام از آفت شهرت برهانید برای بسیاری از امروزیان ناشناخته مانده است خاصه نسل جوان. امیدوارم این یادداشتها سبب پیگیری بیشتر علاقه مندان به کارنامه عمر ایشان باشد.
———————————————————————-
تاريخچه قم
-
وجه تسميه
شايد در بين علل مختلفى كه براى وجه تسميه قم ذكر كردهاند از همه صحيحتر اين باشد كه كلمه قم معرب كومه است بدين شرح كه چون سرزمين قم پيش از اينكه به صورت شهر درآيد داراى گودالهاى پُر آبى بوده و چوپانان گوسفندان خود را براى آشاميدن آب و چريدن در سبزهزارهاى اطراف آن گودالها مىبردهاند به تدريج عدهاى از چوپانها به واسطه توقّف طولانى در آن سرزمين براى خود مسكنهاى موقتى كه در فارسى به آن كومه گويند ساختهاند امروز هم شكارچيان آن جايى را كه در آن به كمين شكارى مىنشينند كومه گويند اين كومهها كمكم زياد شد و توسعه پيدا كرد پس از مدتى به صورت ده درآمد و چون آن سرزمين از لحاظ طبيعى براى شهر مناسب بد در اثر مرور زمان و زياد شدن سكنه آن مبدل به شهر شد ولى به مناسبت مساكن اوليه چوپانان نام كومه يا كوم بار اوّل مجهول براى آن باقى ماند.
بعد از ظهور اسلام و نفوذ زبان و ادبيات عرب و ايران در يكديگر، بسيارى از كلمات فارسى تغيير شكل داد و از جمله كوم مبدل به قم گرديد همان طورى كه كرمانشاهان قريسين شد؟
-
تاريخ آبادانى قم
قم از كى به صورت شهر درآمده؟ نمىدانيم ولى آنچه مسلم مىباشد اين است كه قرنها پيش از اسلام اين شهر وجود داشته حتى مورّخان قديم بعضى از حكام را كه در زمان پادشاهان باستانى ايران در قم حكومت كردهاند نام بردهاند فردوسى نيز در چند ورد، نام قم را ذكر كرده است.
گرچه به اين نوشتهها از لحاظ تاريخى چندان اعتماد نيست امّا توجّه به محل اصلى شهر قم كه خرابههاى آن اكنون در يك كيلومترى مشرق شهر مشاهده مىگردد همچنين از نامهاى قراه اطراف شهر و وضع زندگانى سكنه اين قراء ديگر شكى باقى نمىماند در اينكه شهر قم بر خلاف گفته ياقوت حموى جغرافيدان نامى اسلامى از شهرهاى مستحدثه دوره اسلام نيست بلكه مدتها پيش از ظهور اسلام وجود داشته و از شهرهاى آباد ايران بوده است.
نام قم و توصيف زعفران آن در كتاب خسرو كواذان و ريذك از آثار زمان ساسانى ذكر گرديده است.
به علاوه سندى در دست داريم كه اسكندر مقدونى قم را نيز ويران كرد پس به احتمال قوى آبادى قم از زمان هخامنشيان شروع گرديده است.
بعد از ظهور اسلام و توجه شيعه به اين شهر در قبرستان قم كه خارج شهر در سمت مغرب بوده عدهاى از امامزادگان و علماء و محدّثين مدفون گرديدند.
در اواخر قرن دوم هجرى حضرت فاطمه معصومه خواهر حضرت رضا امام هشتم كه به قصد ديدار برادر خود به خراسان مىرفت در شهر قم مريض گرديد و در قم رحلت كرد و در قبرستان قم به خاك سپرده شد.
از آن وقت مردم به تدريج مساكن خود را به قبرستاق نزديك كردند تا به مدفن حضرت معصومه نزديك باشند و از زيارت قبر آن حضرت برخوردار گردند از اين روى در اثر مرور زمان ساختمانهاى شهر در قسمتهاى مشرق متروك ماند و مردم متوجه طرف غربى شدند.
بنابراين مىتوان گفت شهر قم تا قرن سوم هجرى در حدود دو كيلومترى مشرق شهر كنونى و در كنار رودخانهاى كه امروز به نام صفىآباد معروف است و مجراى اصلى رودخانه اناربار فعلى بوده قرار داشته و پس از مدفون شدن حضرت معصومه در محلى كه امروز مشاهده مىگردد شهر به اين حدود كشيده شده است.