قمی تبار هستم. بنا به شواهد تاریخ قم تالیف 378 ه موسی مبرقع به سال 256 از مدینه به این شهر آمده و به سال 296 در همین شهر درگذشته و در چهل اختران امروزی دفن شده است. از آن زمان سی نسل از او در سراسر اقالیم اسلامی از ایران تا هند پراکنده شده اند . نیاکان من هم در شعاعی کمتز از هزار متری خانه و گورگاهش مانده اند . پس یاخته های تنم آکنده از حس و حال و هوای این شهر است. اما پس زمینه شهر قم چیزی نیست که مشهور عام و خاص ایرانیان و ناایرانیان است. سالهاست پیگیر نظریه ای به نام مغناطیس قم هستم. بر این باور مانده ام اگر روزی ایران از همه سو کوچک شود و تنها بخشی از آن برجای بماند قم در آن خواهد گنجید. زیرا همچون قلب درون تن در میانه و سمت بالا و مایل به چپ جای دارد.
تقدس با خاک شهر قم همجوشی یافته است. آتشکده جمکران و آیین میتراییسم وزان پس پیشگامی در ضدیت با خلافت اموی و عباسی و تشیع گرایی از جمله نوع غالی آن در منطقه قمرد قم پیشینه داشته است. به نوشته کهن ترین تاریخ قم تالیف سده چهارم آپولونیا به تقریب 1500 سال پیش به قم آمده و طلسمی بسته بوده تا گنجهای زیرزمینی پنهان قم مکشوف نشود مبادا با اکتشاف آنها پاکی معنوی آن از میان برود. از سوی در تاریخ آمده است که فراعنه از منطقه آوه نزدیک قم برآمده بوده و تا قرن چهارم باغ فرعون در قم موجود بوده است. در بستر تاریخ از جمله تاریخ علم بزرگترین نماد طب اسلامی یعنی الحاوی فی الطب و نیز نماد پزشکی فارسی یعنی ذخیره خوارزمشاهی مرتبط با این شهر بوده است. ضرب المثل اینکه فصاحت از ابن حمید آغاز و به ابن عمید ختم شد که شخص اخیر قمی است از شواهد آن است. ابوجعفر قمی به گواهی صاحب بن عباد وزیر دانشمند آل بویه دیوانی عظیم داشته و او شعر این شاعر سده سومی را فراوان و همسنگ شعر رودکی سمرقندی یاد کرده که شوربختانه به جز چند بیت از میان رفته است. علی اصغر فقیهی در کنار محمد حسین مدرسی طباطبایی استاد دانشگاه پرینستون آمریکا دو نماد برجسته تحقیقات قم شناسی سده اخیر هستند.
زنده یاد فقیهی (1292-1382ش) از پیشگامان دانش قم شناسی به شمار میآید که تحصیلات علوم قدیمه و دانشکدههای امروزی را به سال 1319ش پایان برده و از شاگردان روزگار رضاشاه پهلوی در دانشسرای عالی بوده است. پایان نامه اش درباره تاریخ ایران زیر نظر عباس اقبال آشتیانی و احمد کسروی تدوین شده بوده است. نگارنده این سطور بخت این را داشته که شش سال پایانی عمر ایشان را در کنارشان باشد و از نزدیکانش محسوب شود. پس از مرگ ایشان خانواده شان یادداشتها و مدارک مربوط به استاد فقیهی را به بنده سپردند. به تدریج طی سالهای گذشته مقالات ایشان و نوشته های بنده در این باره در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.
مجموعه یادداشتهای روزانه زیرین مقاله ای است که ایشان به تاریخ 18/1/1328ش درباره تاریخ قم تدوین کرده بوده اند. ایشان به تعبیر دکتر علی اشرف صادقی و از شاگردان ایشان سهل و ممتنع می نوشته اند. هم ایشان یادآور شده اند که برخی می پندارند آنچه طی چهل سال تدریس در دانشگاه تهران به دانشجویان آموزانیده ام از آموزه های دوره های دانشگاهی است. اما چنین نیست. بنده متون کهن فارسی را تا پایان دوره دبیرستان زیر نظر فقیهی خوانده بوده ام. ستایش از فقیهی بیش از آنکه از دانش او باشد از منش و بینش او به زندگی است.
در این باره شواهد زیادی می توان به دست داد که مجال آن نیست اما دست کم شادروان دکتر محمد امین ریاحی در دو نوبت خطاب به بنده و در منزلشان فرمودند فقیهی از نسل ابوسعید ابوالخیر و بایزید بسطامی بود. دکتر محمد معین و دکتر امیرحسن یزدگردی استادان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هر دو از دوستان و مریدان فقیهی بوده اند. خوشبختانه یا شوربختانه به تعبیر هم ایشان که گمنامی ام از آفت شهرت برهانید برای بسیاری از امروزیان ناشناخته مانده است خاصه نسل جوان. امیدوارم این یادداشتها سبب پیگیری بیشتر علاقه مندان به کارنامه عمر ایشان باشد.
___________________________________________________________
___________________________________________________________
در اوايل قرن هفتم هجرى وضع قم چنين بوده است: قم، شهرى است اسلامى كه اثرى از ايرانيان قديم در آن نيست، در اين شهر چاههايى است كه در سردى و خوشگوارى آب آن در دنيا نظير ندارد، بناهاى اين شهر از آجر است، سردابهاى قم در نهايت خوبى مىباشد بين قم و رى بيابان كويرى است كه در آن كاروانسراهايى بنا كردهاند.
تمام اهل قم شيعه امامى هستند (از مراصد الاطلاع ياقوت، ص275 تأليف در نيمه اول قرن هفتم) در همين مواقع بود كه مغولها به ايران حمله كردند و آن همه فجايع و مصائب بر ايرانيان وارد آوردند. شهر قم نيز مثل بسيارى از شهرهاى ايران دچار قتل عام و خرابى گرديد. گفتيم قم در گوشهاى قرار داشت و پناهگاه افراد متوارى بود ولى در دو طرف اين شهر كوچك دو شهر عظيم و آباد رى و اصفهان بود كه چون از لحاظ مذهب با قمىها اختلاف داشتند تا مىتوانستند در آزار آنان مىكوشيدند در حمله مغولان به شهر رى در اثر سعايت ساكنان به قم حمله كردند و مردم آنجا را قتل عام نمودند سپس ساكنان رى كه يك دسته حنفى و دسته ديگر شافعى بودند در اثر سعايت يكديگر به دست مغولان قتل عام شدند اين قتل عام و قتل ديگرى كه در زمان تيموريان اتفاق افتاد قم را به صورت ويرانهاى در آورد يكى از جهانگردان كه در اين موقع قم را ديده مىگويد مانند تل خاكى است.
در قرن نهم هجرى گويا شهر قم مختصر آبادى پيدا كرده و در عداد شهرهاى متوسط درآمده است خواندمير نويسنده روضة الصفا كه در اواخر تيموريان مىزيسته چند شعر در وصف شهرهاى معظم عراق و از جمله قم ذكر كرده است.
از زمان صفويه چون اين خاندان نسبت به قم توجه مخصوصى داشتند رو به آبادى گذاشت و تا اواخر سلطنت آنان به منتهاى ترقى و آبادى رسيد و داراى ساختمانهاى زيبا و با عظمت گرديد، جمعيت آن به پنجاه هزار بالغ شد.
پنج نفر از اين سلسله در قم مدفون گرديدند (شاهصفى نواده شاه عباس كبير شاه عباس دوم شاه سلميان شاه سلطانحسين شاه طهماسب دوم).
در زمان فتنه افغانها باز قم رو به خرابى نهاد مخصوصآ مدتى كه جمعى از سربازان افغانى اين شهر را مقر خود قرار داده بودند، فسادى زيادى در آن راه يافت.
پس از روى كارآمدن قاجاريه از زمان فتحعلىشاه مجدّدآ آبادى قم شروع گرديد بنا به گفته لرد كرزن سياستمدار انگليسى در سفرنامه خود (جلد اول صفحه 11 ترجمه آقاى جواهر كلام) فتحعلىشاه در ايام جوانى نذر كرده بود كه اگر به سلطنت برسد اولا از قم ماليات نگيرد ثانيآ آن را آباد كند پس از جلوس به تخت ايران به شرط دوم وفا كرد و از اولى چشم پوشيده چه شهر قم و توابع آن را به والده خود تيول داد والده شاه هم كمترين توجهى به نذر فرزند نداشت و آنچه دلش خواست از قمىها دريافت كرد.
امّا در قسمت آبادى و تزيين شهر قم با آنكه فتحعلىشاه به امساك شهرت داشت با كمال سخاوت مصرف نمود… و گنبد حضرت معصومه را با خشتهاى مسين زراندود تزيين نمود به يك بيمارستان (محل مدرسه دارالشفاء) و يك آموزشگاه روحانى و يك مهمانسرا در شهر قم بنا كرد و براى خويش مقبرهاى ساخت.
قبر فتحعلىشاه و دو پسر و نوادهاش محمّدشاه در جوار مرقد حضرت معصومه است… (سخن لرد كرزن تا اينجا تمام مىشود)
در زمان محمّدشاه دوباره خرابى به قم راه يافته است، در جغرافيايى به نام جهاننما كه در زمان اين پادشاه نوشته شده قم را شهرى مخروبه و از عمارت عارى نوشته و جمعيت آن را بيست و پنج هزار ذكر كرده است.
در زمان ناصرالدين شاه گاهى از اوقات قم تيول زنان و شاهزادهها بوده است و عوارض سنگينى از مردم دريافت مىكردهاند.
از نوشته دكتر فوريه كه اواخر سلطنت ناصرالدّين شاه به قم آمده و عكسهايى از قم منتشر كرده چنين برمىآيد كه در آن زمان قم بارو و برج و دروازه با عظمت و مجللى داشته است و آن شهر در وسط باغها و سبزهزارها واقع و عرض رودخانه فوقالعاده زياد بوده است… (بديهى است عرض رودخانه در آن زمان با امروز تفاوتى نداشته است) در همين زمان يكى از زيباترين بناها در قم شد و آن صحن نو و ايوان آيينه حضرت معصومه است كه ساختمان آن را ميرزا ابراهيم امينالسلطان شروع كرد و پسرش ميرزاعلى اصغرخان اتابك به انجام رسيد.