طنزی از یغمای جندقی درباره اطباء و به یاد زندهیاد عباس کیارستمی
در دوره دانشجویی استادی داشتم در دانش و منش کمنظیر که دانشآموخته دندانپزشکی و متخصص جراحی دهان و فک و صورت از آمریکا بود. دکتر مسعود یغمایی از نوادگان یغمای جندقی، شاعر سده سیزدهمی به شمار میآمد. طی سالهای 1365-1380ش که در مطب و بیمارستان و منزل از مصاحبتش بهرهمند میشدم خاطراتی شیرین از نیای طنزپردازش میشنیدم. از همایشان شنیدم که یغما به فرزندانش وصیت کرده بود طب بیاموزید.” اگر کسی را بکشید موجود فاسدی را از روی زمین برداشتهاید. اگر نجات پیدا کرد و بهبود یافت شما را از مال دنیا بینیاز میکند”. به میانجی شادروان سیدمحمدباقر برقعی از عبدالحسین آیتی مؤلف کشفالحیل نقل قولهایی شنیدم که جای دیگری نخوانده بودم. آیتی از کسانی بود که به آیین بهاییت گرویده بود و از آن روی برتافت و کتاب مذکور را نوشت که در زمان انتشار در دهه بیست و سی شهرتی به هم رسانیده بود. در مجموعه مکاتبات و رسائل یغمای جندقی بخشهایی نیز درباره طب وجود دارد. یادکرد زیرین نشان میدهد که نگاه او سخت هوشمندانه و زیرکانه است. همهنگام آیینه نگره او به پزشکان روزگار محمدشاه تا ناصرالدینشاه نیز هست. نقل قول زیرین از ویراسته دوستم آقای سیدعلی آلداوود اقتباس شده که سالها پیش از سوی نشر توس در تهران منتشر شده بود:
«و بدانكه توانگرانِ زمان، بسيارى اجلِ ايشان بر دست طبيبان باشد كه ايشان چون مكنت دارند پيوسته دوا خورند و به ادنى سبب به معالجه علّت معدومه مشغول شوند و اطبّاء براى نفع خود ايشان را دستگاه سازند و كارخانه بچينند و او را در امراض سير دهند چنانكه مغنى در مقامات سير مىكند، تا او را تسليم مرگ نمايند و زبان به اعتراض گشايند كه در فلان باب وصيت ما پاس نداشت و ناپرهيزى و بدنفسى كرد. بارى نقدش بستانند پس او را در چنگ اجل اندازند و آنچه از دزد مانده باشد رمّال ببرد و فقرا را به ازاى اين از رهگذرى ديگر آفت هست و اسباب موت در پيش است. مثلا بنايان و چاهكنان و عمله بناهاى خطير و مُكاريان كه خود را در اخطار مىافكنند براى ضرورت معاش و امثال آن. و اين يكى از آفات طبيبان جاهل است، بسيارى مريض را به پرهيز بىموقع و زايد از حدّ فاسد سازند، چه طبيعت به آن سبب ضعيف مىگردد و حرارت غريزيه منطقى، پس از مقاومت مرض عاجز مىشود. گفتهاند: هر كه داند او را اغذيه چه مضرّ است و چه نافع او بيمار است. طبيبى گفت: بهترين مردم نزد ما پرخوارانند كه پيوسته به ما محتاجند. در مجلس بزرگى از طبيبى نقل كردند كه مىگفته است: اگر ما نباشيم امراض بسيارى مردم را تلف كند. گفتم: راست مىگويد. آدمى ناچار مردنى است و به سببى از اسباب و علتى از علل بميرد، اگر اين اطبّاء نباشند لابد بر دست امراض تلف گردند و امروز كه ايشان باعث هلاك و سبب زوال بنى آدم شدهاند، كار به امراض ديگر نمىافتد كه ايشان براى اين كار كافى باشند.»