در دانشنامه ویکی پدیا درباره زندگی وی به اختصار چنین آمده است: «یاکوب ادوارد پولاک به آلمانی : Jakob Eduard Polakزادهٔ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۸ در مورژینا، بوهم – درگذشتهٔ ۸ اکتبر ۱۸۹۱ در وین)، فرزند یک خانوادهٔ بسیار فقیر یهودی بود. او تحصیلات خود را در رشتههای پزشکی و مردمنگاری در دانشگاههای وین و پراگ به پایان رساند و در رشتهٔ پزشکی زنان تخصص گرفت. پولاک به دعوت امیرکبیر برای تدریس در دارالفنون همراه با شش استاد دیگرِ اتریشی در سال ۱۲۳۰ ه. ق، پیش از گشایش دارالفنون به ایران آمدند. او با تربیت دانشآموزان دارالفنون و تألیف اولین کتب پزشکی مدرن، نقشی کلیدی در معرفی پزشکی نوین به ایران ایفا کرد. دکتر پولاک در سال ۱۲۳۴ ه.ق، پس از دکتر کلوله و قبل از استخدام دکتر تولوزان، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و پس از ۱۰ سال اقامت در ایران به وطن خود بازگشت. پولاک در آغاز به زبان فرانسه تدریس میکرد، ولی ضعف ترجمه او را واداشت تا به آموختن زبان فارسی بپردازد. او پس از شش ماه، درس پزشکی خود را به فارسی ارائه کرد.»
ادوارد یاکوب پولاک برای تدریس در دارالفنون در روزگار امیرکبیر به ایران دعوت شد. اما زمانی که وارد ایران شد امیرکبیر در فین کاشان کشته شده بود. یک ماه پس از ورودش به تهران دارالفنون راه اندازی شد. به باورم یکی از متنوع ترین و پرگسترترین داده های پزشکی و از جمله جامعه شناسی و مردم شناسی در این کتاب نهفته شده است. نگاه وی تیزبینانه است و آنچه به دست می دهد گویی از همین قرن بیست و یکم گزارش شده است. نکتهای که اثبات میکند ایران کمابیش طی یکصد و شصت سال گذشته تفاوت چندانی نکرده است. طی روزهای آینده برای آشنایی برخی از فارسیزبانان قطعاتی از این کتاب در موضوعات مختلف آورده میشود.
سكنه ايران از نظر تبار تقسيم شده اند بر:
- ساكنان اوليه، فارسيها و ماديها. نمونه فارسيها را می توان در گبرهاى يزد و كرمان كه تعدادشان اندك است باز شناخت. لرها، لكها و اهالى كرمان، يزد و شيراز به فارسيها بسيار نزديكند. نمونه ماديها، هر چند كه بر اثر آب و هواى باطلاقى تغييراتى در آنها پديد آمده، در ميان اهالى ساكن كنار درياى خزر ديده می شود؛ مازندرانيها (تپورها) در حوالى بارفروش (طبرستان) و گيلانيها از اين قبيل هستند. اين هر دو قوم قديم ايرانى به صورت متفرق نيز وجود دارند در تركستان و افغانستان به نام تاجيك و در هندوستان به اسم پارسى مشهورند.
- نژاد ترك- تاتار بيشتر در آذربايجان تا اواسط مملكت سكنى گرفته اند. با وجود آن شاخه ها و قبايل بزرگى در مناطق مختلف پراكنده اند و به عنوان مثال می شود همدان (اكباتان) شيراز و غيره را يادآور شد. تاريخ حضور آنان از دوره حمله ور شدن چنگيز خان و تيمور لنگ بايد محسوب شود. در مستملكات روسى واقع در ماوراى قفقاز نيز قبايل ترك- تاتار غلبه دارند.
- آميزه هایى كه در اثر اختلاط سكنه قديم ايران با ترك- تاتارها پديد آمده اند. روى هم رفته اهالى شهرها بيشتر از نژاد فارسى و در بيرون شهرها بيشتر از نژاد ترك هستند، زيرا پيشه وران همواره از فارسيانند.
- كردها. اينها اغلب در موقفهاى عشيره اى خود واقع در كوهستان الوند سكنى دارند؛ بعضى از شاخه هاى آنان در ساير ولايات دوردست نيز متوطن شده اند مثلا در خراسان و غيره. به هرحال در هركجا كه هستند سخت به نام، زبان و آداب قبيله اى خود پايبند مانده اند.
- عربها متشكلند از بعضى قبايل از هم پراكنده مهاجر كه قسمت اعظم آنها از زمانى كه ايران به دست مسلمانان گشوده شد باقى مانده اند؛ بعضى از آنها هنوز به زبان عربى تكلم می كنند و بعضى ديگر زبان فارسى را پذيرفته اند. مقر اصلى آنها كنار خليج فارس است.
- ارمنيها و قفقازيها كه قسمتى از آنها به اختيار خود به اين كشور آمده اند و بعضى ديگر به زور و جبر به آنجا آورده شده اند؛ حتى در اواخر قرن گذشته پس از فتح تفليس به دست آغا محمد خان، باز خانوداده هاى بسيارى به نهاوند و كاكاوند كوچ داده شدند و به پذيرفتن اسلام مجبور شدند.
- اعقابى كه از آميزش سكنه اصلى ايران با ارمنيها و قفقازيها پديد آمده اند، بخصوص از جانب مادر. ايرانيها بخصوص به رنگ پوست سفيد علاقه مندند و بدين جهت اغلب از اين قبايل زن گرفته اند، چه به اختيار و چه به اجبار؛ در نتيجه در خانواده هاى محترم و متعين بسيارى از آثار خون ارمنى برجاى مانده است. رنگ چشم آبى آسمانى يا سبز اغلب گوياى اين اختلاط است و گاهى می توان از صاحبان اين چشمهاى آبى مطلب را پرسيد و يقين حاصل كرد.
- نسطوريها يا كلدانيها. اينها بيشتر به نوع عرب و يهود نزديكند و در حوالى درياچه اورميه زيست می كنند. تعدادى از آنها هم به صورت پراكنده در كردستانند.
- يهوديان.
- معدودى افغان و بلوچ.
- تركمانان كه از نژاد خالص مغول هستند. اينها را اغلب به صورت اسير يا گروگان به اين مملكت آورده اند و آنها ديگر ماندگار شده اند.
- اعقابى كه از اختلاط با مغولها پديد آمده اند. از اينها در ولايات مرزى شمال شرقى و مثلا در خراسان ديده می شوند.
- عشاير كولى.
- كوليها و حبشيهایى كه به عنوان غلام و كنيز آورده شده اند.
- تعداد خيلى قليلى از بربرها، از حوالى كابل. اينها در تهران در محلهاى خاص خود زندگى می كنند، موسوم به «سرتخت بربريها».
- اعقاب روسها و لهستانيها كه در اوايل امر گريخته به بيابان زده اند، اسلام پذيرفته اند و در مملكت متوطن شده اند.
- اجتماع كوچك اروپایيها كه به طور موقت در مملكت زندگى می كنند.
- قبلا تعداد زيادى هندو(Banianen) وجود داشته اند كه تجارت پيشه بوده اند، و فعلا به معدودى درويش تقليل يافته اند.