راههاى افزايش يادماندگارى مغزى
آلزایمرستیزی پیشاپیش
پیشگیری ارزان تر و آسان تر و کارآمدتر از درمان است مثل بیمه شدن سرنشین و خودرو یا خانه و ساکنانش پیش از پیدایش سوانح. پس خوب است از روزگار جوانی هماره به دنبال راهکاری بازداشتن یورش سپاه ترکتاز سالخوردگی و از جمله فرسودگی نیروی یادسپاری بود که کارش یغماگری داشته های جوانی است . پس نیکوست به سنگربندی مرزهای اقلیم مغز و اعصاب اقدام کرد.
می توان روح الارواح یا سرمایه اندامهای مغزی و خاصه حافظه را نگهداشت قوه ماسکه دانست. این نیرو در بدن همان نقش ترمز خودرو را دارد. چیزی است شبیه دست گرفتن جلوی بینی به وقت عطسه آمدن یا دست نهاند به دهان به وقت هجوم بادگلو یا خویشتن داری نشمینگاه به وقت تهاجم گازهای روده ای یا ادرار و مدفوع تا یافتن آبریزگاه یا فشار دادن رگهای خونریزی دهنده تا رسیدن به مرکز درمانی.
پس برای حفظ عقل و حافظه هم نوعی پس انداز کردن نیاز است. یعنی از شتاب زدگیها از جمله تنشها و فشارهای عصبی بیش از اندازه به بدن جلوگیری کرد. هز اندازه از ماشین بیشتر کار کشیده شود سوخت و روغن و لاستیگ زودتر از دست می رود و بر سر هم کهنه تر می شود بدن نیز همچنین است.
تمثیل زیبای خردپذیر پیشنیان تشبیه بخشهای مختلف مغز به اندامهای گوارشی بوده است. یعنی چندانکه خوردن بیش از اندازه سبب دل درد و ناراحتی گوارشی و افزایش احتمال قند و چربی و اوره و اسید اوریک خون و دیابت می شود مغز نیز با بمباران داده ها خاصه نوع منفی اش که همان تنش/استرس است دچار نوعی چاقی غیرطبیعی و هضم ناپذیری روانی و البته زودتر به اختلاات عقلانی و حافظه دچار می شود.
افلاطون چه زیبا گفته که سالخوردگی همان ام النسیان است. به سیاق ام الصبیان که پیری خاستگاه فراموشکاری است نسبت به تشنج اولیه نوزادان در آغاز زندگی. نامهای مودبانه و نامودبانه و نزدیک به دشنام متعددی از سوی مبتلایان و اطرافیان به این عارضه داده شده است: زوال عقل و زائل شدن عقل و خرف شدن و عوامانه اش پیر خرفت شدن و حواس پرتی و از دست دادن مشاعر و فراموشی گرفتن و هیچ چیز به خاطر نماندن و قاطی کردن از جمله آنهاست که البته به آلزایمر مشهورتر است. .
کلمه آلتسایمر به اصل آلمانی تلفظ کلمه نزدیکتر است اما میان ایرانیان و به سبب خوانش انگلیسی از آلمانی این لغزش اتفاق افتاده است. آلزایمر برگرفته از نام آلوییس آلتسهایمر عصب شناس قرن نوزدهمی متولد 1864م آلمانی است که با سبب تحقیقات فراوانش در این باره زوال عقل دوران پیری به این اسم مشهورتر شده که به سبب استتار اوصاف ناخوشایند بیماری شیک تر و مؤدبانه تر می نماید و مقبول عام تر شده است .
چندانکه همه اندامها در پیری فرسوده می شود مغز و اعصاب هم چنین است. اگر پوست که هماره امکان بازسازی دارد چروکیده می شود. موهای ریخته یا سفید یا بدحالت می شود وضغ یاخته های عصبی که ترمیم ندارند چگونه خواهد بود؟ پس بیماریهای دستگاه عصبی از دشواردرمان ترین امراض بشری است . این سازمان امنیتی ـ اطلاعاتی ـ مخابراتی بدن به تقریب در پیدایش بیشتر عارضه های مهم انسانی سهمی فراوان دارد.
عارضه یاد شده اختلالات فراوانی در زندگی شخص پدید می آورد که شاید مهمترینش برای خود او از دست رفتن هویت است و برای دیگران خطر عدم امکان مراقبت از خویش است. به معنای دیگر دست کم یک نفر باید تمام وقت و تمام قد مراقب او باشد . منطقا با توجه به گرفتاریهای زندگی امروزی صرف وقت و هزینه و تنشهایی که به همراه دارد برای همه خانواده ها نگاهداری آنها ممکن نیست خاصه که برخی توان گذران زندگی ساده خویش را هم ندارند . حال بماند اندک اندک کسانی یافته می شوند که نه فرزندی دارند و نه همسری و نه خواهر و برادری که به فریادشان برسد که ثمره غربگرایی دهه های اخیر و تک فززندی است. البته اگر از جنبه مالی هم ضعیف باشند که دیگر هیچ.
همین امروز رساله اسحاق بن عمران سده سومی را درباره مالیخولیا می خواندم . نوشته بود مطالعات و تحقیقات این کتاب بیشتر برای مشکلات خودم بوده تا در سالهای پایانی عمر به این بلیه گرفتار نشوم. نگارنده این سطور نیز از سالهای جوانی این اندوه احتمال خوارشدگی روزگار کهنسالی را هماره با خود داشته است. بخشی از مطالعات و تحقیقات و سوق یافتن به پزشکی کهن از همین رنج ناشی شده است. زیرا بارها فرجام غمبار اقوام و استادان و نیز والدین دوستان و مشکلات آ> برای اطرافیانشان را دیده است.
سالهای اخیر بیش از هر چیز تبلیغ تلویزیونی و ماهواره ای پوشک برای بزرگسالان آزارم می دهد . پنداری مثل یک فنر دوباره به کودکی بازمان می گرداند که البته از شادابی و رشد روزافزون دیگر خبری نیست. بلکه شمارشی معکوس است تا با رنجی بسیار به زهدان خاک بازگردیم. راست گفت آفریدگار قرآن فرست که فمن نعمره ننکسه فی الخلق. هر کس را که عمرش می دهیم آفرینش او را وارونه می کنیم! شاید اینکه بی دندان می شود. آب و غذا و دارو دهانش کنند. چهار دست و پا رود و روز بخوابد و شب بیدار بماند. بعد هم گاه مثل یک بچه از پرستاران یا نگاهدانش دشنام بشنود و تحقیر شود. به تعبیر ابوالفضل بیهقی در تاریخ بیهقی در باب حسنک وزیر که هفت سال بالای دار ماند که اعوذبالله من قضا السوء. اما آلزایرمر و سکته و پارکینسون هفت سال یا بیشتر خواری با حال زارست
كمبود نيروى يادماندگى كه به قوه حافظه مشهورتر است، داستانى به ديرينگى آفرينش آدمى دارد. بنا به باورهای ادیان ابراهیمی و از جمله قرآن زوال حافظه از بهشت آغاز شد، زمانى پيش از آنكه آدمى پاى به اين سراى خاكى و منزل عاريتى نهد. پروردگار نامهاى خويش را به آدم ابوالبشر آموزانيد. به فرشتگان هم آموزش داده شد ولى در آزمون پذيرفته نشدند. به اين سبب خداوند فرمان داد كه فرشتگان همگى سجده كنند. همه سجده كردند جز ابليس كه گفت من برتر از خاكم. آدم از جنس خاك است و من از جنس آتش، اینکه آتش از خاك برتر است.
پس شیطان و دیگر فرشتگان قوه یادگیری نداشتند پس حافظه هم نداشتند. یعنی اختلال این دو با هم مرتبط است. در سالخودگی هم آموزش دادن دشوارتر است و به یاد سپردن نیز. با این فرق که فرستگان عصیان نکردند. پس وقتی حافظه از دست برود خوبان همچون فرشتگان فرمانبر هستند و بدکاران سرانجام ابلیس بودن خویش را به عیان نشان می دهند. شايد اولين ثبت تاريخى كم حافظه بودن را بايد به شيطان منسوب داشت كه رخدادهاى بعدى نيز تأييد كننده آن است که دروغگو کم حافظه است . زیرا دروغ فرمان شیطان است و دروغگو فرمانبر او شده و بی حافظه بودن به شکل مسری به او انتقال یافته است.
شيطان فراموش كرد او آفريده پروردگار است و با فرمان او، از بهشت رانده خواهد شد. او فراموش كرد قدرت و دانش پروردگار چنان است كه برتر از همگان است و آفريده خداوند نيز از آفريده فرشتگان و بندگانش نيكوتر و كاملتر است. (در اين خصوص كه پروردگار نامهايى را به فرشتگان آموزش داد و آنها به ذهن نسپردند، مىتوان اشاره داشت كه شيطان نيز از همين گروه فرشتگان فاقد قدرت حافظه و يادگيرى بود.) سپس خداوند شيطان را از فردوس بيرون راند و آدم و حوا را در بهشت جاى داد و فرمان داد كه از همه دادههاى نيك او در مينوى يزدانى بهرهمند شوند به جز درخت ممنوعهاى كه مشخص شده بود. تا اينكه زمانى شيطان توانست آنان را بفريبد و چون ارتباطى با شيطان گرفته بودند، پيمان الهى و قدرت او كه آنان را از خاك مرده آفريده بود فراموش كردند.
رنجهايى كه بنى آدم از آغاز رانده شدن پدر نخستين تا به حال بدان دچار شده، ثمره اين دو نقطه عطف بزرگ است كه به نحوى به كمبود نيروى يادماندگى مربوط است. پس بياييم فلسفه ثبت در حافظه را دريابيم.
مىدانيم واژه حافظه از ريشه حفظ گرفته شده كه به معناى نگه داشتن و پاسدارى است. در اين خصوص سؤالاتى پيش مىآيد كه به آنهاپاسخ مىدهيم.
- در ميان اجزاى مادّى روى كره زمين، ثبت دادههاى علمى بر روى كدام مواد انجام مىگيرد؟ (آب، آتش، هوا يا خاك).
- اگر دستهاى شما بر روى هوا چيزى بنويسند، آيا بر جاى خواهد ماند؟
حتمآ پاسخ شما «خير» خواهد بود.
- بر روى آب، بخار و يا يخ چطور؟
باز هم، پاسخ شما، آرى نخواهد بود.
- بر روى آتش چطور؟ ـ در اين مورد نيز پاسخ شما، خير خواهد بود.
پس مىبينيد كه خاك يا اجزاى خاك مثل فلزات، درختان، پوست حيوانات و يا كاغذها كه از مشتقات گياهان و درختان هستند، قابليت ثبت نوشتهها و نقشها را دارند. پس طبيعى است كه حافظه داشتن ويژه سرشت خاك است و از همين روست كه فرشتگان نتوانستند اسماء الهى را به ياد بسپارند.
از نخستين نشانههاى اينكه كسى بداند روح الهى در او حضور دارد يا روح شيطانى، قدرت حافظه است. در اين مورد ضرب المثل معروفى است كه مىگويد: دروغگو، كم حافظه است. زيرا كه شيطان در روح شخص دروغگو، حلول مىكند و به او فرمان دروغ گفتن مىدهد و همزمان سرشت بى حافظه بودن شيطان به شخص همانند ويروس سرايت مىكند. پس درس اول تقويت حافظه، ترك فرمانهاى شيطانى است. با ذكر مثالى بحث خود را ادامه مىدهيم.
مصرف مشروبات الكلى، فرمان شيطان است و ترك و حرمت آن فرمان الهى است. پس از آشاميدن شراب مستى آور، بدن شخص گرم مىشود و به شهادت خود آشامندگان، غم فراموش مىشود. فراموشى غم نه به معناى حذف راستين اندوه از زندگى است، بلكه ياد آن غم فراموش خواهد شد. حركات و رفتار يك فرد مست هم، حكايت و مصداق يك بى حافظه است. كارهايى انجام مىدهد كه در هوشيارى انجام نمىداده؛ او مىخندد، مىرقصد، پرخاش مىكند، سخن مىپراند و شرم از وجودش رخت بر مىبندد و گستاخى به جايش مىنشيند.
هم شراب خوارى فرمان شيطان است و هم خود شراب. كه اين دو سرشتى آتشين گونه دارند كه ضد سرشت خاك است و شيطان نيز فاقد سرشت خاك. پس مصرف شراب، انسان را وابسته به آن كرده و ترك آن براى او، حُكم جلب آرامش درون است و بهايى كه میبارگى مىطلبد، میخوارگى است وگرنه شخص را به زندان اندوه بيشتر خواهد انداخت.
بخش دوم اين بحث به فلسفه حافظه در پزشكى كهن بقراطى و جالينوسى باز مىگردد. پزشكان كهن بر اين باور بودند كه مغز از سه بخش پيشين، ميانين و پسين تشكيل شده است. كه در بخش پيشين، ثبت اوليه ديدهها و آموختهها انجام مىشود. در بخش ميانين، تجزيه و تحليل دادهها صورت مىگيرد و سرانجام در بخش پسين، كه همان بخش حافظه است، دادههاى نهايى ضبط مىشوند.
آنها مىدانستند مغز و ساختار عصبى، ساختمانى ترميمناپذير دارند كه بر خلاف بافتهاى ديگر بدن است. همچنين آنها مىدانستند بخش اصلى مغز و دستگاه عصبى، چربىها هستند و ضمنآ، مغز بافتى آبگونه و شُل دارد كه لازمه گرفتن و باز پس دادن اخبار و اطلاعات است. به اين ترتيب آنها اعتقاد داشتند براى تقويت حافظه، بايد كارى كرد كه خشكى مفرط و رطوبت زيادتر از حد در بدن، از جمله مغز، ديده نشود. آنها تشبيه بسيار زيبايى داشتند، زيرا مغز را به يك لوح گلين تشبيه مىكردند كه اگر اين لوح، گلى شل گونه باشد ـ آن چنان كه در ساحل دريا بر روى شنها چيزى مىنويسيم و با آمدن موج دريا، آنها پاك مىشوندـ ثبت حافظه ضعيف خواهد بود و از سوى ديگر، معتقد بودند كه نوشتن روى سنگ هم دشوار است. پس يك نقطه تعادلى از ديدگاه رطوبت و خشكى براى ثبت دادهها قائل بودند.
ضعيفترين حافظه به گروه بلغمى مزاجان تعلق داشت. اين گروه كه بيشترين رطوبت و سردى برتن آنان غالب است، زودتر از بقيه گروههاى مزاجى در سنين پيرى دچار كمبود حافظه و زوال عقلى مىشوند.
نكته ديگر اين بوده است كه حافظه به نوعى از شاخههاى نيروى امساك يا گيرنده به شمار مىرفته است و آنها معتقد بودند بايد قدرت «ماسكه» بخش پسين مغز افزايش يابد و براى افزايش اين قدرت ماسكه مغز از داروهاى گياهى تقويت كننده حافظه، معروف به گروه طبع گرم و خشك استفاده مىكردند. ولى در اين بين افرادى بودند كه از شدت چيرگى مزاج گرم و خشك بر مغزشان، دچار جنون مىشدند. زيرا براى هر آدمى حدّى از داشتن حافظه تحملپذير است. بلاذرى، مورخ مشهور قرون اوليه اسلامى، براى تقويت مغز و حافظه از حبّى بهنام بِلادُر، بسيار استفاده مىكرد كه سرانجام به جنون او منتهى شد و از همين جا بود كه بلاذرى شهرت يافت.
نقطه تعادل هر شخصى ويژه اوست كه البته در مناطق جغرافيايى جهان يكسان نيست. براى مثال همين حب بلادر براى كشور يونان و ساكنين آن در دوران بقراط و جالينوس، يك اندازه مصرف خاص داشته و براى يك عرب ساكن عراق بايد حجم كمترى مصرف مىشده است. يونانيان معمولا سفيد پوست و مرطوب مزاج هستند و در كنار دريا زندگى مىكنند، اما يك شخص ساكن عراق، سبزه پوست و مشكين مو است. خرما مىخورد و آفتاب فراوان بر بدنش تابيده مىشود. پس فرد دوم، بايد مقدار كمترى از آن دارو را مصرف مىكرده است. بنابراين نتيجه مىگيريم كه برخى افراد بايد مزاج تن خويش را متعادل كنند و نيازى به داروهاى تقويت كننده ندارند (مثل افراد سوداوى مزاج يا گروهى كه اندامى لاغر و چهرهاى سبزه دارند و موهايشان سياه و فردار است). اما اگر داروهاى تقويت كننده حافظه را مصرف مىكنيد، به ياد داشته باشيد، اولا، اگر سفيد پوست و روشن مو هستيد بيشتر مصرف كنيد و اگر سبزه هستيد كمتر، و در فصل تابستان بايد از پاييز و زمستان مصرفتان كمتر باشد و در مناطق گرمسير هم بايد مصرف دارو كمتر از مناطق سردسير باشد. بهترين موقعيت براى مصرف داروى حافظه، مناطق سردسير و مرطوب و فصل زمستان است.
نكته قابل توجه براى دوستان علاقمند به تأثير آزمودههاى پزشكى كهن اين است كه قبل از مصرف داروهاى گياهى، قدرت حافظه خود را روى كاغذى ثبت كنند و هر هفته يك بار آن را بيازمايند و به تأثير آن پى ببرند. براى انجام اين كار، راه سادهاى پيشنهاد مىشود. به اين صورت كه ده عدد پنج رقمى را در يك ستون زير هم بنويسيد و از يك تا ده شماره گذارى كنيد و تاريخ آن روز را روى همان كاغذ ياد داشت كنيد. سپس سه دقيقه به اعداد خوب نگاه كنيد و بعد آن كاغذ را كنار گذاشته و روى كاغذ ديگرى آنچه از آن اعداد به يادتان مانده است را ثبت كنيد. اگر همه ده عدد را دقيقآ درست به حافظه سپرده باشيد، ده نمره مىگيريد و اگر ترتيب از يك تا ده نوشتن اعداد شما منطبق با يادداشت قبلى است، ده نمره ديگر مىگيريد و مجموعآ نمره شما در حافظه داشتن، بيست مىشود. اما به ازاى هر عدد غلط و يا اشتباه در ترتيب نوشتن، يك نمره كسر خواهد شد و نمره بدست آمده خود را در كاغذ اوليه يادداشت كنيد و هر هفته يكبار در طى مصرف داروى حافظه، خود را بيازماييد.
در ادامه مبحث تقويت حافظه، گروهى از غذاها و گياهان حافظه زدا و حافظه افزا را معرفى مىكنيم و در آخر به توصيه هايى كه در افزايش قدرت حافظه كمك مىكنند، مىپردازيم. اميد آنكه دوستانى كه آزمون فوق را انجام مىدهند در صورت موفقيت يا شكست، نتيجه را منعكس دارند تا اين مقاله جنبه كاربردى داشته باشد نه صرفآ ذهنى و انتزاعى.
غذاها و گياهان حافظه افزا :
زنجبيل، خردل، اگيرتركى يا(وَج)، فلفل سياه، كندر (البته بيشتر كندرهاى بازار سقز طبيعى است و حتمآ كندر اصلى را تهيه كنيد)، هليله زرد، عاقرِقرحا، آويشن، مرزنگوش، عسل طبيعى، زعفران، بلادر و ميخك، از جمله افزايندگان حافظه به شمار مىآيند. البته هر نوع از اين غذاها و گياهان طرز تهيه و مصرف متفاوتى دارند.
غذاها و گياهان حافظه زدا :
نمك زياد خوردن، سيب ترش، انواع ميوههاى نارس، گشنيز، مصرف ترشى زياد مثل آبليمو، سركه، آبغوره، لبنيات ترش مثل دوغ، ماست، قره قروت، از جمله كاهندگان حافظه به شمار مىآيند.
چند تركيب دارويى سودمند :
- اين گرد (Powder) براى پاك شدن مغز و فراموشى و افزايش گرماى سرشتين سودمند است. به اين صورت كه: كندر حدود 5 مثقال (5/22 گرم)، مصطكى 3 مثقال (5/13 گرم)، دارچين 7/0 مثقال (15/3 گرم)، سعد كوفى 7/0 مثقال (15/3 گرم)، بادرنجبويه 7/0 مثقال (15/3 گرم)، دار فلفل 7/0 مثقال (15/3 گرم)، كاكنج 11 عدد، همه را ساييده و سپس با نيم كيلوگرم شكر كاملا تركيب كرده و روزانه هر بار با يك قاشق چاى خورى مصرف كرده وسپس بعد از آن يك ليوان آب جوش يا چاى مصرف شود. به ياد داشته باشيد كه در فصل تابستان يك روز در ميان مصرف شود.
- اين گرد هم براى فراموشى و نيرو بخشى مغز و هم براى تمامى اندامهاى بنيادين بدن همانند كبد و قلب سودمند است و مصرف پيوسته آن، عمر را طولانى مىكند. البته بايد در كنار مصرف اين گرد از لبنيات ترش و ترشىها خوددارى كرد. طرز تهيه اين گرد به صورت زير مىباشد :
گوگردزرد 2 مثقال، نانخواه 3 مثقال، جوزبَوّا 5/2 مثقال، زنجبيل 5/0 مثقال، فلفل 5/0 مثقال، نبات 5/8 مثقال (حدود 40 گرم)، همه را ساييده و با هم تركيب كنيد و هر شب يك قاشق چاى خورى مصرف شود و سپس بر روى آن يك ليوان چاى ويا آب جوش بياشاميد.
- اين گرد نيز براى تقويت حافظه كاربرد دارد به اين صورت كه: كندر 15 مثقال، هليله زرد 10 مثقال، اگير تركى 10 مثقال، زنجبيل 10 مثقال، خردل 5 مثقال، صبر زرد 5 مثقال، اسطوخودوس 5 مثقال، فلفل سياه 15 مثقال، همه را جداگانه كوبيده و سپس با 2 كيلوگرم شكر مخلوط كنيد و هر روز صبح و شب يك قاشق غذا خورى از آن گرد را به همراه يك ليوان آب جوش مصرف نماييد.(مدت زمان مصرف، حداقل 2 ماه مىباشد)
توصيههايى براى حافظه درمانى :
- تا پرسشهاى بى پاسخ ذهن جواب دهى نشوند، به ويژه وجود خدا و حضور او براى انسان به شكل باور قلبى در نيايد، شك و ترديد، آفت حافظه خواهد بود.
- تا تضاد و تناقضى ميان دانستههاى انسان باشد، يا ميان خرد، روح، چشم و گوش انسان انطباق و يكپارچگى نباشد، انسان داراى آرامش و بالطبع آن حافظهاى قوى نخواهد بود.
- بكوشيم با ورزش مغزى و به ويژه حفظ قرآن و همچنين شعرهاى شاهكارهاى شاعران ايران زمين چون غزل حافظ، شاهنامه فردوسى و آثار سعدى از تنبلى آن جلوگيرى كنيم. به گواه پزشكان كهن، هر
اندامى كه ورزش داده شود، نيرومند مىشود. همچنين به گفته پيشواى ششم شيعيان ـ امام جعفر صادق عليهالسّلام ـ كسانى در پيرى كم حافظه مىشوند كه در جوانى از ورزيده كردن حافظه غافل بودهاند. - حافظه در كسانى كه نتوانند دانستهها و ديدههاى وارد شده به درون خويش را تجزيه و تحليل منطقى كنند، همچنان ضعيف خواهد ماند. مغز انسان پس از پذيرش خردمندانه مجموعهاى از دادهها، خواهد توانست آنها را به حافظه بسپارد، در غير اين صورت همانند غذاى مسمومى كه شخص با حال تهوع آن را بالا مىآورد، از پذيرش دقيق آن در بخش حافظه سرباز خواهد زد.
- حافظه نيرومند ويژه افرادى است كه شكيبا باشند و اعتماد به نفس داشته باشند و شتاب زدگى، اضطراب و بىاعتمادى به نفس، ويرانگر حافظه است.
- گفته شده، داروهاى تكگان (مفرده) و بسگان (مركب) تنها موقعى مؤثر است كه حداقل روند مصرف چهار ماهه داشته باشند، نه يك يا چند نوبت مصرف كنند.