عادات و رسوم اهالى چين
عصر مشروطه و اندکی پیش از آن آغاز شوق به دانستن پیشرفتهای مردمان کشورهای مختلف در ایران پدید آمده بود. نشریاتی که راه اندازی شده بودند احساس می کردند که گزارش دهی تمامی اتفاقات درون کشوری برای مخاطبان کافی نیست. به نقد مطالب روزنامه ها و مجلات زبانهای دیگر خاصه فرانسوی و انگلیسی و ترکی روی آوردند. یکی از نشریات روزنامه تربیت به مدیریت محمدحسین فروغی پدر محمدعلی فروغی بوده است. این مجله با نیم نگاهی به مقوله افزایش دانش و ارتقاء سطح فرهنگی راه اندازی شده بوده است. یادکرد زیرین نشان می دهد که دیدگاه به دست داده شده بر پایه آراء اروپاییان تدوین شده است اما یادکردهایی به دست می دهد که برای شناسایی مردم چین در پایان قرن نوزدهم برای علاقه مندان خالی از لطف نیست. نگارنده بخشی از پزشکی ورزی های چینی در این نشریه را ذیلاً یاد می کند:
چينيها كتابهاى طبى دارند و نقشههاى تشريحى در اوراق آن كتب مىكشند لكن تمام آن صُوَر غلط و خيالى است زيرا كه خود اصلا به تشريح جسدى نپرداخته و از اعضاء و جوارح غير جلد و ظاهر بدن چيزى نديدهاند.
يكى از وسايل آموختن علم طب در مملكت چين به دست آوردن نسخههايى است كه اطباى ولايتى از روى تجارب شخصى نوشته. يعنى هر طبيب در چند مرض بعضى امتحانها كرده كه البته اغلب سقيم است و اتفاقآ يكى دو تا صحيح و آن را در جايى ثبت نموده و ديگران به زحمت آن مسطورات را به دست آورده از روى آن طبابت مىكنند و به معالجه مرضى مىپردازند و نسخههاى مزبور اكثر ارث خانواده مىباشد و به كسى نمىدهند. به اين جهت هر قدر جد و آباء طبيب بيشتر از سلسه اطباء باشد بهتر طرف اعتماد و شايان اعتبار است و محل رجوع و استظهار.
اين است كه طبيبها در اعلانات خود مىنويسند فلان كه چهار يا پنج پشت او به طبابت گذرانده در فلان كوچه و گذر براى آدم كشتن حاضر است هر كس مريض شود مشتاق ملاقات ملكالموت باشد به آن جناب رجوع نمايد.
در چين هم مثل ساير ممالك و بلاد، فنون طب را از هم جدا كردهاند و بعضى اطباء فن مخصوصى از آن را اختيار نموده و مىنمايند. شأن و قدر جراح در چين كمتر از طبيب است زيرا كه علم و آلات جراحى چينيها از علم طبشان هم ناقصتر است و نادر وقتى باشد كه جراحى به درستى از عهده عملى برآيد.
از غرايب آنكه آبلهكوبى از عهد قديم در چين معمول بود. اما وضع آبله كوبى چينيها غير از آن است كه در فرنگ ابداع نموده و حالا در ممالك ما نيز رواج و شيوع يافته. به اين معنى كه چينيها پنبه را به ماده آبله آغشته داخل سوراخ بينى مىكنند يا لباس شخص آبله را گرفته به طفل مىپوشانند.
خلاصه مطلب آنكه طب در چين علم ندارد هر چه هست تجربه شخصى است يا امتحانهاى روايتى كه از ديگران رسيده. اطباى چين در گرفتن نبض خيلى دقت مىنمايند و علامت حذق و كمال دانش طبيب اين است كه مرض را از نبض تشخيض دهد بدون اينكه از مريض سؤالى نمايد و چيزى بپرسد.
دوايى كه طبيب مىدهد غالبآ مركّب از ادويه متعدد و علفهاى چند است و طبيب در دادن دواء هر قدر بر عدد علف و گياه بيفزايد تبحّر و احاطه و اعتبار او بيشتر خواهد بود. از اين جهت گاهى شماره ادويه در نسخه يك نفر مريض به صد مىرسد و الحق اين فقره كه دليل زيادتى حافظه مىباشد، منتهاى شارلاتى است.
يكى از سياحان مىگويد بعضى اوقات ادويه كه اطباى چين تجويز مىكنند فىالواقع مفيد اتفاق مىافتد لكن علم كه اصل كار است نيست و ندارند و به همين واسطه اين اواخر اطباى فرنگى در چين بيشتر از طبيبهاى بومى طرف وثوق شدهاند.
وقتى طبيبى فرنگى در يكى از بتكدههاى چين مريضخانهاى ترتيب داد مردم آن حدود چند فرسخى به آن بيمارستان مىآمدند و استعلاج مىنمودند و مريض به قدرى زياد شد كه در حياط بتكده جا نبود و كوچههاى اطراف پُر از بيمار مىشد تا كار به آنجا كشيد كه روزى هفتصد هشتصد نفر مريض به مريضخانه مىآمد چون توجه و پرستارى اين جمعيت فوق طاقت آن طبيب فرنگى بود ناچار مريضخانه را بست و فقط كار او اين شد كه گاهى به منزل مرضى رود.
سياحى معتبر مىگويد يكى از كحالهاى چينى را ديدم كه مردم از بلاد بعيده مىآمدند و به او رجوع مىكردند. اتّفاقاً چشم پسر كحال درد آمد و پدر نتوانست معالجه فرزند نمايد. ناچار به طبيب فرنگى ملتجى شد و او چشم نور ديده را دواء و علاج كرده به شفاء و خوبى فايز گشت.
گويند طبيب فرنگى در اين وقت موقع به دست آورده درصدد امتحان كحال چينى برآمد. چون ريش چينى گير بود و نمىتوانست از سؤال و جواب طفره زند لابد بعضى سوالات طبيب فرنگى را جواب داد و معلوم شد آن بزرگوار از كحالى همان قدر مىداند كه حقير از زبان چينى.