گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

 پیش‌درآمدی بر  بنیادهای شیادشناسی پزشکی‌ورزنمایان

 پیش‌درآمدی بر  بنیادهای شیادشناسی پزشکی‌ورزنمایان

 

 

 

 

 

علی افضل قاطع قزوینی طبیب برجسته و  از اَبَربرگشمارانه پزشکی‌نامه‌نویسان عصر شاه عباس صفوی منطقا  بنا به تجربه سالهای پزشکی‌ورزی‌اش  چنین سروده  است:

 

« ای زر تویی آن که جامع لذّاتی

مطلوبِ خلایق به همه اوقاتی

بی‌شک تو خدا نِه‌ای و  لیکن به خدا

ستّار عیوبی و  قاضی‌الحاجاتی».

 

  1.   هر جامعه‌ای/تمدنی بشری به حُکم اشتمال بر بسیاری نفوس انسانی نیز متأثر بودن از طبیعت زمین و آسمان، همچون آدمیزادگان زادن و بیماری و میرایی، کودکی و جوانی و پیری، خردمندی و نابخردی نیز  کارنامه‌ای از  نیکی و بدی دارد. اما با این همه روح/نفس مشترکی دارد که همچون رهبر یک ارکستر  دسته‌جمعی آن را ساخته و همه بدان معطوف و گوش به فرمانش  هستند. به همین سبب وقتی ارزشهای میان مردمان متعالی بوده باشد مسابقه‌‌واره‌ای خواهد بود بهترین و برجسته‌ترینشان، پیشگامان و الگوهایشان  خواهند بود. وارونه‌وار  در اجتماعات فرمانروایان فاسد اما  عصاره‌ای از همان قوم با همه سرشت مشترکشان  از نیک و بد بر مسند قدرت هستند.
  2. نمونه‌وار  اینکه شکوه  ایران در دوران  باستان آیینه پاسداشت گفتار و پندار و کردار نیک‌گفته  زرتشت در  ظهور   پادشاهان هخامنشی خاصه برآمدن کوروش و داریوش  نمودار شد. وقتی ارزشهای اخلاقی  سقوط کرد به تعبیر مسئولین حکومت امروزی اسکندر مقدونی به مرزهای ایران ورود کرد.
  3. میان دو طبیب برجسته تاریخ اروپا  یعنی بقراط  و جالینوس، عیسی مسیح در منطقه بیماری‌خیز  مدیترانه ظهور کرد. مردگان  زنده کرد. کوران و افلیجان  و پیسان را  درمان کرد. قدرت شفاء‌دهی‌اش  مشخص شد. حدود یک قرن بعد جالینوس برآمد اما  این توان مسیحایی را نداشت. این هنر در  دیگر اطبای بزرگ هم یافته نشد. اروپاییان دریافتند در چنین مسابقه‌ای طبیبِ مریم‌زاد نفوس، بدون تحصیلات رسمی پزشکی و  تخصصی و استادی رسمی رتبه اول آزمون تاریخ پزشکی شده است.  شواهد تاریخی  مؤید آن است بقراط و جالینوس و بوعلی و رازی در هیچ جای جهان مؤمن و معتقدی  به این شمارگان در بستر تاکنون دو هزار ساله نیافتند. چون شیوه این  درمانگر، درمان روان بیمار بیمارانش بود. زیرا  جسم  جز سایه جان آدمی نیست. به زبان ساده‌تر اغلب پزشکان رسمی گذر تاریخ به جای پرداختن به  بیماریهای پیکره درخت،  همه عمر  در سایه‌سار  نشسته و صرفاً به  تغییرات سایه درخت خیره شده بوده‌اند. منطقا  سبب ناتوانی در درمان برخی بیماریها  و بازگشت امراض همین نکته بوده است.  پیش و پس  از  آن در اروپا طی همه تاریخش یک پیامبر دست‌کم از جنس مسیح مریم‌پور فلسطینی بر نیامد.
  4. در  زمان جاهلیت که نماد مردمانش  افتخار به سرودن شعر ناب عربی بود همه ساله مسابقه‌ا‌ی در مکه  برقرار بود. بهترین قصاید را بر پرده کعبه می‌آویختند. قرآن برآمد. در  دورانی که روح عرب قلمرو عربستان امروزی را  چینش درست واژه و معنی اشغال کرده بود بر قله ایستاد. محمد نیز همچون عیسی ناصری مقام اول تاریخ عرب را  طی هزاره‌های تا امروز در رشته ادبیات نظم و نثر  ربود تا دانسته شود ارتباط ناجسمانی با جهان نادیده‌ها یعنی ملکوت یزدانی عزت‌بخش‌دهنده شخص در مکانها و زمانهاست.
  5. شوربختانه چند سده است در اغلب نقاط جهان  ویروس سرطان‌زاآفرینی به شرق از جمله ایران رسیده  است. اینکه عطف به فساد مدعیان معنویت و عرفان و باورهای درونی از جمله در شاخه متولیان ادیان ابراهیمی، سبب شده هر آنچه ناجسمانی، ناتجربی و نادیدنی است فریبکاری و دروغ پنداشته شود.  اما با این همه خردمندان هر رشته از جمله پزشکان ناخداباور امروزی پذیرفته‌اند  اکسیژن و منوکسید کربن، ساختار و کارکرد درونی یاخته‌ها و بافتهای درون بدن، آنزیمها و هورمونها و  شاخصهای خونی از جمله در روند ایمنی‌سازی  یا  امواج و پرتوهای مغناطیسی و الکتریکی و صوتی همچون  اشعه ایکس و دستگاههای تشخیصی وابسته که با آن کار می‌کند با آنکه با چشم غیر مسلح دیده ‌نمی‌شوند اما به راستی وجود و کارایی  دارند. اگر از آنها پرسیده شود چرا بدانها باور دارید؟ خواهند گفت با  ابزارهای  پیشرفته و زحمات دانشمندان  تاریخ علم پزشکی طی چند قرن گذشته اثبات شده‌اند. پس بودن چیزی ولی دیده یا شنیده نشدن آن  با چشم یا لمس نشدن از سوی  انسان دلیل استواری برای نبودنش نخواهد بود.
  6. راست است برخی چیزها وجود  خارجی ندارند اما  به تعبیر عیسی مسیح در انجیل عده‌ای گرگان جامه میش‌پوش‌نما، برای گذران معیشت خویش بر اثبات این اباطیل  به میانجی دروغ بر  آن پافشاری دارند.  آنگاه به حکم داستان گفتار چوپان دروغگو  دیگر کسی خطر راستین تحقق یافته گرگها را باور نخواهد کرد ولو به راستی از راه رسیده باشند. تصور کنید اگر روزگاری پزشکی نو به سبب بی‌قانونی و فسادآمیختگی بزرگانش  به دست فریبکاران بیفتد منطقا چند سده  پس از آن دیگر مردمان جهان به بافت‌شناسی، زیست‌شیمی، میکروب‌شناسی، ایمنی‌شناسی، پرتوشناسی به همان نگاهی  خواهد نگریست که در دوران ما  اطبای غربی‌ به میراث بقراط  می‌نگرند.  پس جامعه جهانی به شکل اعم و دانش پزشکی به شکل اخص امروز بی‌تاب از داده‌های متضاد و متناقض خاصه پشت کردن به گنجینه نیاکان  است که آرامش و اطمینان و اعتماد را از جغرافیای درون و بیرون مرز پوستی  آدمها  ربوده است. به همین سبب باید تلاش شود  پساتشخیص  این عارضه با  اعمال جراحی‌واره‌ای غده‌های سرطانی باورهای دروغ را از نادروغ را جدا کنیم تا بافتهای عقلی سالم حفظ شود.
  7.   کمابیش امروزه همگان باور دارند  ایران طی سه هزار ساله گذشته، زرتشت دومی را  به جهان عرضه نکرده است. دیگر هرگز به عزت عصر کورش و داریوش بازنگشته است.  در جهان طب، طبیبی مسیحاواره‌ای  ظهور نکرده است. در میان مسلمانان و عرب‌زبانان  نیز شاهکاری همچون قرآن خلق نشده است.  شاعری حتی در  تراز و اندازه امرء‌القیس عصر جاهلی حتی دانشمند برجسته‌ای علمی از خاک حجاز بر نیامده است.
  8.  از سوی دیگر زمانی که پوچی و هرزگی دستگاه خلافت اسلامی بغداد را فراگرفت مغولان از راه رسیدند.  طومار بیش از پانصد ساله عباسیان را در هم پیچیدند . زیرا  مسابقه چشم و همچشمی در روند  دویدن در طریق  فساد اخلاق و عقل میان مردمان از جمله عالمان دینی و نادینی روشنکفر و روشنفکر  آن زمان برقرار شده بود.  به جز برخی استثنائات نادر، باشندگان جامعه از صدر تا ذیل سقوط کرده بودند. پس ایران و کشورهای همجوار آن نیز این چنین فروپاشیدند. گواهش اینکه در قرن هفتم هیچ پزشک برجسته یا شا‌ه‌پزشک‌نامه‌ای خلق نشد.  ابن‌نفیس که مشهور  به کشف گردش کوچک خون است  اولا در مصر بود که دست مغول بدان جا نرسید. دیگر اینکه  اساساً همو صرفاً مختصرگر و شارح و رونویسگر آثار پیشینانش بود. پس به سبب انحطاط فراگیر  میان پزشکان قلمروی تمدن اسلامی و زبان عربی و فارسی  بود که او بر صدر عزت ایستاد. جالب است دو  از سه کتاب مرجع تاریخ پزشکی یعنی تألیفهای قِفطی و ابن‌ابی‌اُصَیبَعَه باز هم در مصر در همین سده نوشته شد. گویی نوشتارشان همسنگ جشن‌نامه‌‌های امروزی به مناسبت یادبود پسامرگ استادان  است. زیرا  دانش پزشکی عملا  از آن  دوران تا این زمان در تمدن اسلامی و ایرانی ایستا باقی ماند. میرا شد.
  9. پزشکان شرق همچون بردگان سیاه آفریقایی قدیم  در اسارت اروپاییان‌ قرون پانزدهم تا نوزدهم بلکه  عملا  اما پنهان تا سده بیستم، زنجیر بر دست و پای سوار بر کشتی تقدیر محتوم خویش تازیانه‌خوار دستان متولیان طب فرنگی شده‌اند.  هنوز هم شلاق تحقیر بر سر  و  صورتشان می‌خورد ولی اینان نمی‌جنبند. شگفتا به این ستمها و اسارتها  نه خوگیر که مفتخر و بالنده شده‌اند. فراتر از آن دیگر در  شناخت و فهم درست علم سرزمین زادگاهی علمی‌شان یعنی میراث  پزشکی کهن رازیایی – سینایی نیز بیشترینه تمسخرگر و رمنده‌ شده‌اند.  بسا از میان اندک مدعیان و متولیان امر طب قدیم نیز در این زمینه زمین‌گیر و از فهم درست عاجز شده‌‌اند.  اما با این همه سکوت کرده و لب به ناتوانی خویش نمی‌گشایند.
  10.    باید  پذیرفت همچون بدن که پیوسته دائم‌التغییر یعنی پیرشونده و بیمارشونده و میرنده است آنچه بدان مرتبط است از جمله علم طب و اطباء نیز به قرینه داستان بیماری کووید نوزده یا کرونای  سالهای اخیر در معرض امراض مختلف و سالخوردگی و مرگ است. زیرا به حکم تماس دائمی درمانگران با عنصر جسمانیت همه عوارض وابسته بدان را خواهند گرفت.
  11. به جز بقراط مشهور به پدر طب که  در آغاز شاهکارش الفصول فی الطب، پزشکی را صناعت/فن عملی و البته نه علم معرفی کرده شاید بسیاری امروزیان حتی پزشکان ندانند که در فلسفه یونانی خاصه ارسطویی که جالینوس و ابن‌سینا پیرو آن هستند علوم به سه دسته رده‌بندی می‌شده است: مابعدالطبیعه/علم اولی، ریاضیات یعنی تعلیمیات/علم متوسط و طبیعیات/علم اسفل. در این میان در پیکره دانش طبیعیات کهن، رشته پزشکی فرودست‌ترین بخش شمرده می‌شده است یعنی به تعبیر قرآنی اسفل‌السافلین. حیرت‌انگیز بلکه عبرت‌انگیز  است گرچه امروزه تخصص جراحی احترام‌برانگیزترین،  پرسودترین و متشخص‌ترین شاخه پزشکی است اما  از دیرترین زمانهای شناخته شده از جمله از عهد  بقراط تا عصر رازی و بوعلی در ایران و اسلام حتی اروپای قرن هفدهم  رشته جراحی حقیرترین بخش بوده که  بنا به گزارشهای تاریخ‌نگاران پزشکی همرده دلاکی و حجامت‌گری و آرایشگری شمرده می‌شده است.
  12. در کتاب زیست‌شناسی دوره مدرسه‌ای به میانجی تصویری از یک مزرعه و یک خرگوش و  یک گرگ، چرخه‌ای دایره‌وار  از قانون تنازع بقا  ترسیم و تفهیم می‌شد. اینکه اگر علف زیاد شود خرگوش زیاد شود. وقتی خرگوش زیاد شود گرگ  زیاد خواهد شد. اما چون خرگوشها خورده شدند دوباره گرگها  غذایی ندارند. کوچ خواهند کرد یا خواهند مرد. از سوی دیگر در این فاصله دوران مرگ دسته‌جمعی خرگوشها دوباره در صحرا علف زیاد می‌شود به همین سبب  دوباره زاد و ولد خرگوش ادامه خواهد و دیگرباره  این چرخه دائم تکرار خواهد شد. شاید دانشمندان سده نوزدهمی نمی‌دانستند  کمتر از دو سده بعدی روزی خواهد رسید که با نابودی محیط زیست هر  سه اینها به اضافه زمین مربوطه نابود خواهد شد.
  13.  در  دوران درسی  تحصیلات دانشگاهی علوم پزشکی نیز  ساز و کار پس‌خوراند/فیدبک  در روند کارکرد هورمونهای درون بدن تدریس می‌شد. کمابیش همان روند مذکور  برقرار بود. مثلا در حالت تندرستی وقتی قند خون بالا برود انسولین افزایش و هورمون گلوکاگون  کاهش خواهد یافت. وقتی قند خون سقوط کند انسولین کاهش ولی  گلوکاگون افزایش خواهد یافت.
  14.  درنگ‌پذیر است در روند تحصیلات علمی دانشگاهی و اقتصادی حتی گروههای سیاسی در ایران  هم همین رابطه برقرار است. یعنی رشته‌های پول‌ساز بتدریج با اقبال جوانان خاصه نخبه‌ها مواجه می‌شود. آنگاه آنقدر تعداد فارغ‌التحصیلان و مشتغلین بدان  زیاد می‌شود که افرادی بسیار  کم‌هوش‌تر به سبب نداشتن رقیب، همچون گرگهای مثال فوق شروع به خوردن مشاغل و ثروت خرگوشهای تیزهوش می‌کنند. پس جمعیت نخبه‌ها به رشته‌هایی دانشگاهی که روزگاری برای آن سر و دست می‌شکستند  نخواهند رفت و  این زمینه دچار رکود خواهد شد. مغزهای هوشمند هم به سراغ زمینه‌هایی خواهند رفت که امکان رشد این جهانی در آن بیشتر باشد. منطقا  هرگاه  رونقی در کاری خاصه تجمیع  لذائذی انبوه از مال و قدرت و شهوت باشد  برخی می‌کوشند در غفلت غافلان با کمترین زحمت داشته‌های موجود  را  برای خود و همدستانش بربایند. به تعبیر فلاسفه و منطقیون، ماهیتا و به اصطلاح  مردمان معمولی اینان عملا مصداق راهزن و سارقانند. وقتی در روند فریبکاری در یک جامعه مانعی نبوده باشد به سبب اقبال فراوان و  کار بی‌دردسر  دزدپیشگان، نخبه‌های جامعه که لزوم  هماره درس خوانده و تحصیل‌کرده نیستند به شیوه‌های مختلفی دست به ابتکاراتی نوآورانه خواهند زد. ثروتهایی کسب می‌کنند که پر درآمدترین استادان برترین دانشگاههای جهان فرودستشان در حسرت شکوهمندی آنها خواهند ماند.
  15.  محمد بن زکریای رازی از منتقدین صریح  این اطبای جاهل و آزمند بوده که جای‌‌جای آثارش به فساد کارنامه کاری ایشان اشاره کرده است. در قرن چهارم هجری هم در میانه پزشکی‌نامه‌هایش از جمله  مقاله هفتم  کتاب المنصوری فی الطب بخشهایی را به شیاد‌پزشکان زمانه‌اش اختصاص داده است. نیز در گزارشهای بالینی الحاوی فی الطب دلتنگی و اندوه ژرف  خویش را از این جماعت عالم‌نمای دروغین به دست داده است. به جز  این نیز رساله‌های مستقل  دیگری در این زمینه از او یاد شده است.
  16.  بر خلاف تصور  بسیار امروزیان خاصه دست‌اندرکاران طب اسلامی – سنتی که پنداشته‌اند  اشتغال به  طب قدیم سبب فرزانگی و خردورزی بوده یا هست یا خواهد شد یادکردی از ملاصدرای شیرازی (979/980-1050) خردگرای فیلسوف برگرفته از رساله سه اصل  او  یاد می‌شود که نماد فلسفه اسلامی طی چند قرن اخیر در ایران شمرده شده  است. به یاد داشته باشیم این یادکرد درباره  علمای ادیان و ابدان در زمان چیرگی پزشکی جالینوسی عصر صفوی نوشته شده بوده است. نمی‌دانم اگر امروزیان را به چشم می‌دید شدت انتقادی لحنش چگونه بود: « اکثر  متکلمین و کافّه اطباء و طباعیین و اخوان جالینوس فی‌الحقیقه هنوز به مقام و مرتبه انسانیت نرسیده‌اند و از زمره اهل دانش و بینش نیستند و نور ایمان به آخرت که رکنی عظیم از مسلمانی است بر دل ایشان نتابیده و در حقیقت از عَدادِ کفره‌اند هر چند به ظاهر، حُکم  مسلمانی بر ایشان جاری است. زیرا که بنای اعتقاد به آخرت بر معرفت نفس است و بر هر آدمی واجب است این را بداند یا اعتقاد نماید. اگر از اهل رأی و اجتهاد است از روی بصیرت و اگر از ضعفاءالعقول است همچون عوام و صبیان، از روی انقیاد و تقلید».
  17.  تصور نشود این مسئله مختص زمان ما یا منطقه ماست. تاریخ بشری در گذشته و  احوال پیشرفته‌ترین و ثروتمندترین مردمان جهان از همین طریق سپری شده و می‌شود مگر اینکه  معجزه‌وار خلاف آن اتفاق بیفتد. ابن‌رشد اندلسی(م595ق) در کتاب تلخیص نفس ارسطو یادکردی از این فیلسوف یونانی درباره چرایی  ناکامیابی اطباء زمانه‌اش در یونان در درمان بیماران و بی‌اعتمادی بیمار به آنان به دست داده که گویا  از چهارصد سال پیش از میلاد مسیح تا این زمان همین اوضاع فعلی جاری بوده است: « کانوا  اطباء فلایضبطون أنفسهم عن الشهوات».
  18. از جمله دستاویزیهایی که از سده‌های پیش برای فریب خلق به کار رفته  چندانکه بسیاری از بزرگان طبیب و ناطبیب تا  امروز  نیز در دام آن افتاده‌اند احادیث منسوب و گاه نوشته‌های طبی به نادرست منسوب به پیامبر اسلام و دوازده‌پیشوایان‌شمارگانیان است. از جمله حدیث « العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» از امام شافعیان  اهل سنت که به سبب تشابه نامش یعنی محمد بن عبدالله از سده چهارم هجری به بعد مشهوراً  از سخنان خاتم‌الانبیاء دانسته و در مقدمه بسیاری پزشکی‌نامه‌های فارسی و عربی یاد  شده است. گفتنی  است در مخطوطات معتبر  اصلی  پزشکی کهن  از جمله آثار رازی و ابن‌سینا به تقریب هرگز این حدیث و هیچ  یادکرد بهداشتی پیشگیرانه  منسوب به پیامبر مسلمانان یافته نمی‌شود چه رسد به پیشوایان افزونه سیزده‌گانه شیعه‌نامان یا به یادکرد دخالت خاتم‌الانبیاء در روند بالینی درمان از جمله حجامت و معجزه‌نمایی دروغینش که  ام‌العلاج  همه بیماریهاست. برخی تبلیغ‌گران این پیشه تا سال 1380ش که به چشم دیدم در بروشورهایشان  درمان مؤثر بودن تا 550 مرض را  یاد کرده بودند. در حالی که   حقیقتاً  فقط دو صفحه و نیم از  حدود 2500 صفحه متن عربی القانون فی الطب درباره حجامت است.
  19.  رنجی گفتنی و از سوی  خردمندان ضرورتاً  پیش‌چشم‌داشتنی و هماره به یادسپردنی است که دانسته باشند بیماری خطرناکی به نام  کاخ بلکه کارخانه  پر شکوه  تولیدات دروغ با بسته‌بندیهای زیباپسند همگانی هماره در  تاریخ ایران جاری بوده و در دهه‌‌های اخیر البته  بسیار شدت گرفته است. همان دروغی که کوروش و داریوش  هماره از آن هشدار داده بودند.  حتی در دوران کودکی‌ام در کوچه پس کوچه‌ها از بچه‌های کوچک بارها می‌شنیدم که دروغگو دشمن خداست.  پس این چنین است  وقتی کسی خواست دکانداری کند به جز گذاشتن سخنان دروغ درباره مفرده‌های طب،  پزشکی و ناپزشکی  به انبیاء و  اولیاء  آنها را به بقراط و رازی و ابن‌سینا و جز  این بزرگان نسبت می‌دهد.  کافی است کسی جویای آنها  در منابع معتبر شود که بطلان سخنانشان اثبات  بنابراین  ادعایشان نامعتبر شود.  یادکرد انتساب دروغ خواص خونسازانه نعل اسب در آبگوشت به ابن سینا و  کروناستیزی روغن بنفشه از مشهورات است.
  20. از سوی دیگر در قلمرو ترجمه و تصحیح و تألیف‌نماهای قدماء در دوره ما در ایران از شدت سرقت و  کم‌کاری علمی ولوله و غوغایی شگفت برقرار است.  کیفیت کارهایی که در سطح جهانی در همسنجی کتابهای مؤسساتی همچون بریل در هلند یا فؤاد سزگین  آبرویی برای این کشور باقی  نگذاشته و در آینده هم نخواهد گذاشت. زیرا به راستی به تعبیر اهل منطق ارسطویی ماهیتاً از جنس کودها و سرگین است.  تجاوز  ناجوانمردانه  به دامان  عصمت متون درجه یک و در نوسانی مصادره تا تاراج یغماگرانه نام نیک صاحبان آنها اتفاق افتاده است. هر سخن ناروا و نادرستی در این نوشته‌ها خاصه در مقدمه‌ کتابها به دهان بزرگان نهاده می‌شود. بسا مجعولات به نام پزشکی‌نامه یا سخنان رازی و ابن‌سینا و شوربختانه از سوی مؤسسات به تعبیر استادم در تاریخ علم،  شادروان هوشنگ اعلم (1307-186ش) مفروضا  عالی‌نمای علمی معتبر  روانه بازار نشر یا  تدریس و ترویج شفاهی عرضه می‌شود که روح این بزرگان در گور می‌لرزد. به تقریب نیمی از عنوانهای منتشر شده  در بازار  نشر  به قرائن قطعی و مستدل از جمله  همسنجی با لاتینی‌گردن قرن دوازدهم میلادی کتاب  وجع‌المفاصل چاپ سالهای اخیر  به راستی از قلم محمد بن زکریای طبیب بیرون نیامده اما نام او را بر خود دارد. منطقا هر نوشته یا تحقیقی بر بنیان آنها نیز آلوده و فناپذیر و نامعتمد خواهد بود.
  21. گویا  ایران از مقام رفیع داشتن زکریای رازی آشنای بین‌المللی اهل علم در سده چهارم  به ذاکر  اهل بیت علم در سده چهاردهم سقوط کرده است.  بازدارنده و نظارتی که نیست هیچ  بلکه به برکشیدن و تأیید و تشویق اینان و  انتشار زودهنگام افتراءهای دانش‌نام  و پژوهش‌نام سخیف هم  کوشیده می‌شود. از جمله تلاشهای طی سه دهه گذشته نگارنده این سطور در آگاهانیدن متصدیان و متولیان نه فقط بی‌نتیجه بوده بلکه از روی عناد سبب تشدید این روند شده است. راست است بسیاری کسان همچون مرده‌ریگ  پسامرگ  از این میراثهای مکتوب قدماء ارتزاق می‌کنند.  اموات تتمه ارزشهای میراث بقراطی – رازیایی دست‌کم در این ملک نابود و مضحکه خردمندان و اهل دانش  شده است. این همه یادآور یادکردی است که درباره  بزرگان علمی قرون اولیه  تمدن اسلامی – ایرانی  اتفاق افتاده است. گفته شده فرزانه‌ای  چند دهه پساپیامبراسلام در رؤیای صالحه‌ای دیده بوده است میمونها از منبر پیامبر اسلام بالا و پایین می‌روند.   
  22. دریغا در این ملک، صناعت طب ملوک‌الطوایفی شده  است. هر کس  حکومتی محلی از جنس حسینقلی‌خانی تشکیل داده است. به ناروا  اما روا داشته شده که هر بیماری روانی هر ناروایی  را  بر زبان جای کنند و  ذاکره دهان و حلقِ  ذهنهای خلق را از  این یاوه‌ها نه لبریز که لبریزیان کنند چندانکه از این زاویه به شخص شیخ و شاب حال استفراغ دست دهد. خوشا روزگارانی پزشکی‌پیشه‌ای همچون رازی در دانش طب ماهیتاً  خردورز و خیراندیش خلق بود نه خراندیش. ابوریحانی بیرونی صاحب الصیدنه فی الطب بود که به شایستگی قانون مسعودی می‌نوشت  نه اینکه القانون فی الطب تدریس کند. وزیر زمانه در هگمتانه شیخ‌الرئیسی همه‌دانی بود که طب و منطق و فلسفه می‌دانست.  مدار طب زمانه جرجانی طبیب بود که وجودش ماهیتاً  برای ایران و زبان فارسی به راستی اسماعیل لازم بود. زوایا و شیرازه  طب کهن امور در دست قطب‌الدین شیرازی بود.
  23.  برآمدن اسکندر مقدونی و حمله به ایران  در روزگار هخامنشی،  ترکان غزنوی و سلجوقی و غز، ایلغار چنگیز خان، یورش تیمور گورکانی و سرانجام دست‌اندازی دولتهای اروپایی طی چند سده گذشته  بر کشور ما و دو جنگ جهانی اول و دوم برای اروپا و برخی کشورهای همجوار عقلا  از  طریق همان قانون علف و خرگوش و گرگ اتفاق افتاده است. اینجاست که اهمیت قانون یا عدالت  مشخص خواهد شد. زیرا در صورتی که چنین نشود  بافتار و ساختار  و اجتماع طبق قانون بیماری ناقانون‌پذیر سرطان دچار فروپاشی درونی خواهد شد.
  24. مردمانی که تاریخ هماره ماندگاری داشته و دارند که نمادش چین و هند است با برآمدن فرزانگانی همچون کنفوسیوس و بودا  و لائوتسه که مردمانشان اندرز اینان را  شنیدند و باور کردند و آنها را به کار بستند تا از حدی از خودویرانگری درونی دور ماندند. اما  ایرانیان با همه اندرزهای هشداردهنده زرتشت و کوروش و داریوش به سبب آلوده شدن به آزمندی و دروغ کشورشان بتدریج همچون بیمار گرفتار  آسیبهای بدخیم گداخته و ضعیف شد. شاید پای‌بندی نسبی به اخلاقیات شریعت اسلام پساساسانیان بود که فرمانروایی سامانیان را به ارمغان آورد. ایرانیان در قلمرو دانش و ادب و فناوری شخصیتهای بزرگی بیرون دادند. اما دوباره با انحطاط اخلاقی از سده پنجم به بعد پایاپای انحطاط اقتصادی و سیاسی و نظامی و اجتماعی و علمی هم پدید آمد. به تعبیر شادروان عبدالحسین حائری (1306-1394ش) متخصص مخطوطات دوره اسلامی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی با تجربه بیش از پنجاه و پنج سال در این زمینه، ایرانیان باید در تاریخ علم دوباره به نقطه‌ای زمانی برگردند  که ابوریحان بیرونی در حدود سال 440 قمری قلم بر زمین نهاد. به زبان ساده‌تر به باور ایشان  به درستی در ایران بیش از یک هزار  سال به قول امروزیها تولید علمی نداشته است.
  25.  پیشه پزشکی نیز همراستای روح‌الارواح جامعه است. زیرا بنا به تأملات و مطالعاتی طی بیش از سه دهه گذشته در تاریخ پزشکی ایران و اسلام دریافته‌ام  بزرگترین اطباء و پزشکی‌نامه‌های جهانی در زمان شکوفایی تمدنی اتفاق افتاده است. می‌توان نموداری رسم کرد که نشان داد  دانشگاه‌واره ولی عملا مرکز درمانی جندی‌شاپور یادگار روزگار شاپور ساسانی در میانه قرن پنجم میلادی و  برزویه طبیب و بزرگمهر  حکیم یادگار انوشیروان ساسانی است. رازی در زمان اقتدار عصر زرین تمدن اسلامی یعنی قرن چهارم و همزمان با سلسله ایرانی مروج زبان و ادبیات فارسی یعنی سامانیان برآمد و زیست. ابوریحان در ریاضیات و نجوم و گیاه‌شناسی و ابن‌سینا در طب و فلسفه چندان که ‌ تا امروز  جهانگشایی دانشورانه کردند در همان دورانی است که سلطان محمد غزنوی معاصرشان هندوستان را فتح کرد. سالهای پایانی عمر اسماعیل جرجانی مؤلف مشهورترین و پربرگشمارترین پزشکی‌نامه فارسی تا آن زمان  و پرتنوع‌ترین کارنامه  عربی‌نویسی و فارسی‌نویسی مصادف با حمله ترکان غُز به ایران بوده است. این جنگها که در نیمه قرن ششم اتفاق افتاد بسیار ویرانگر بود که البته به سبب حمله هفتاد سال بعد  از آن که بزرگتر از آن بود به فراموشی سپرده شد. جرجانی فرجامین طبیب ایرانی جدی در جامعه جهانی طی در گذر تاریخ  خاصه نه قرن اخیر است. در عظمت او همین بس که طی سیصد تا چهار صد سال گذشته پزشکی‌پیشه‌ای در قلمرو طب رازیایی – سینایی دارای دستاورددارندگی و نوآوری لایق معرفی به دنیا و پزشکی‌نامه‌ای از ایران و زبان فارسی شایسته ترجمه به زبانهای اروپایی نبوده است. گفتنی است نماد فلسفه یونان در سطح جهان یعنی ارسطوی یونانی مَشّایی‌نشان استاد و معاصر اسکندر مقدونی فاتح مرزهای یونانی تا هندوستان بوده است. با انقراض برآمدن جهانگشایی همانند اسکندر در یونان طی 2400 سال گذشته دیگر  همسان ارسطوی اسطوره‌ای نیز از خاک یونان بر نیامد. فروکش  کردن شعله علم، فلسفه  و اقتدار سیاسی در یونان پسااسکندر با هم اتفاق افتاد. مرکز علم از آتن به اسکندریه مصر رفت.
  26.   تأمل برانگیز بلکه حیرت‌انگیز است در تمثیل‌وارانه‌اش، همچون تکرار پیوسته کامیابیهای یک ملت کوچک‌اندازه  با نفوس  کم‌شمارگان  و به تقریب هماره بیابانی و ظاهرا  مزین به بی‌سوادی و نادانی اما قانون‌مند و راستی‌پایا به باورهایش یعنی قبیله‌وار بر امپراتوریهای عظیم. دست‌کم  چرخه مستمر تاریخ ایران قصه همین بوده است. در خاور میانه آخرین و تازه‌ترینش  قدرت‌نمایی یک کشور  کوچک  حدود ده هزار کیلومتری کمتر از ده میلیون جمعیتی از یک سو  دهه‌ها نشسته بر توسن قدرت  و به دست دارنده لگام بزرگترین قدرتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی جهان یعنی آمریکا و اتحادیه اروپا و از سوی دیگر در برابر چشمان حیرت‌زده و دستان ناتوان بیش از یک میلیارد مسلمان و فرمانروایان کشورهایی است که مساحتشان دهها برابر آن است هر چه خواسته بی‌هراس از بازخواست مجامع جهانی کرده است. این روند  روزگار چنگیز مغول و ناتوانی یک تمدن بزرگ ایرانی و اسلامی را دیگرباره به‌ یاد می‌آورد. دانش پزشکی نیز چنین است برخی کسان یا اقوام و کشورها با کمترین دانش و خوانش قدرت را به نا حق به دست گرفته‌اند. کسی هم بازدارنده آنان نیست.
  27. این همه گفته شد دانسته باشیم چرا  روزی جوانی خودآموز همچون ابن‌سینا  بلخی‌تباری بخارازیست به جایگاهی جهانی طی دوره‌ای بیش از یک هزار ساله  رسید اما از دارالفنون تا امروز  با  آن همه استادان متعدد و هزینه‌های گزاف و اعزام به خارج  برای تحصیلات تکمیلی و ساخت دانشگاهها و مراکز درمانی از جیب مردمان ایران،  یک طبیب که حتی پزشکان داخلی ایران بدو اقتداء کنند یا درسنامه‌اش  مقبولیت عام داشته باشد یافته‌شدنی نیست چه رسد در خاورمیانه یا سطح جهان  صرفاً  طی چند سال حتی نه یک هزار سال آینده.
  28. پاسخ آن سخت نیست. تنعم‌زدگی و گریز از سخت‌کوشی خاصه به تعبیر محمد اقبال لاهوری  آزمندی بی‌پایان بوده که راه  را برای انواع فسادها  باز گذاشته است. چندانکه امروز مردمان ایران با حیرت و نومیدی میان طب جدید و طب سنتی در سردرگمی حیرانند که یادآور تعبیر داستان قوم لوط و خطاب خداوند به لوط در قرآن است:«ـ لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون ». به جانت سوگند که اینان در سیاه‌مستی‌شان سر از پای نمی‌شناسند. مستی جهل نیرومندتر از شراب الکل‌بنیان است. زیرا نوشنده باده ساعاتی بعد به هوش خواهد آمد. اما جاهل شاید تا آخر عمر هوشیار نشود.  نسلهای اقوام جاهل شاید صدها سال بلکه هزاره‌ها سیاه‌مست در آیند و روند باشند. منطقً جهل همان مستی مطلق و دائمی و مستی شراب همان جهل موقت است. بدا وقتی که جاهل مطلق شراب‌نوش آن هم  دائم‌الخمر و  آلوده به مخدرات مادی و معنوی  هم باشد.
  29.   راست آن است  به اصل وحدت وجود صوفیه دست‌کم به شکل روزمره و عملی آن سخت باور دارم  که در هر پدیده‌ای  از یک سو  به شکل کلی و از سوی دیگر همه اجزای آن به هم شباهت دارد.  یعنی نه فقط  چندانکه هر یک از انسانها 46 کروموزم دارد که نصانصف از والدین گرفته که همه یاخته‌های بدن او یک نقشه مشخص یا همان   DNA دارند  بلکه جوامع و مکاتب فلسفی و ادیان و فرقه‌ها و اصناف هررشته نیز چنین هستند. البته بحثی درازدامن و سخت دلکش است که به میانجی آن می‌توان بسیاری پدیده‌های بیماری‌آور تمدنی را همچون زیر  شاخه دانش پیش‌آگهی در پزشکی، پیش‌بینی و واکسیناسیون کرد.
  30.  پس از سالها خوانش و درنگ در گذر عمر اکنون دیگر سخت باور دارم طبق قانونی به نام ریاضیات حیات که جمع یا ضرب یا تقسیم یا تفریق دو عدد نمی‌‌تواند جز یک عدد خاص باشد هر اتفاقی که در این عالم می‌افتد نمی‌تواند که نیفتد. این همان است که به اشتباه تقدیر و جبر تفسیر شده است. به زبان ساده‌تر تحقق هر بدی برای هر کسی/کسانی منوط است که پیش از آن خودش /خودشان مرتکب بدی شده باشد/باشند.
  31.  از جمله شواهدش اینکه دهه‌ها پیش شاید حدود 1366ش یکی از خویشاوندانم پرسشی کرد که بی‌ربط به موضوع این نوشتار نیست. از من پرسید وقتی  هر کسی درباره  خواص یک گیاه یا میوه  نظر متفاوتی  از دیگران دارد از کجا می‌توان دریافت کدام یک  درست می‌گوید؟ گفتم خود مفرده‌اش. از او پرسیدم تاکنون درخت انگور را دیده‌ای؟ گفت بله. گفتم اگر داربستی نباشد که شاخه‌های آن را برفرازد میوه خواهد داد یا بسیار خواهد داد؟ گفت نه.  گفتم حال مستان را نیز که نگاه کنی  چنان است باید کسی زیرا  بازوانشان را بگیرد از زمین بلند شوند یا بر زمین نیفتند. باز پرسیدم درخت خرما یا نارگیل یا موز را دیده‌ای؟ گفت بله. گفتم مگر نه آن است که مانند دکل  برق از زمین به سوی آسمان رفته و تنه‌ای قطور و ستبر دارند؟   گفت بله. گفتم خاصیت مشهور اینها چیست؟ گفت قدرت بدنی و جنسی را می‌افزاید. گفتم  زیرا در ذات این درختان چنین خاصیتی است که با ورود به بدن همان  نیرو را القاء  می‌کنند. اینکه افزودم با چنین روشی خواص مفرده‌های طبی را برای خود فهم و حلاجی کرده‌ام.
  32.  اما اگر از قرآن راهنمایی بخواهیم پاسخ این است: « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفهسم… فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و  من یعمل مثقال  ذره شرا یره».  اگر از جلال‌الدین محمد بلخی رومی  واکاوی کنیم خواهد گفت:« از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بجوید جو ز جو» اگر از نیوتن بپرسیم خواهد گفت:« هر عملی را عکس‌العملی است مساوی و در خلاف جهت».  از سوی دیگر پرسش سید جمال‌الدین اسدآبادی از میرزا رضا  سخت عبرت‌انگیز  و تکان‌دهنده است. کرمانی به او گفته بود به من ظلم شده.  پرسیده بود چرا اجازه دادی به تو ظلم شود؟ آورده‌اند همین یادکرد بوده میرزا رضا  اندیشه انتقام از مسبب‌الاسباب آن همه نکبت فراگیر مملکتی ناصرالدین شاه قاجار در  سرش افتاد. تیرش به جان او افتاد. پس  از راه ناچار  شاه قاجار دین‌یارنام  ایرانی به دست یک کرمانی در پایتختش  از پای و  از تخت سلطنت  پنجاه  ساله‌اش  فرو افتاد.
  33. نگارنده این سطور  به حکم شوق درونی از نوجوانی خاصه دوره دانشجویی در دهه شصت به  تاریخ طب و اطباء علاقمند شده  است. طی سه دهه گذشته  با کتابها، مقالات و  در ده ساله اخیر  به میانجی  سایت شخصی‌اش از زوایای مختلف به بررسی و نقد آسیب‌شناسی پزشکی به ویژه آنچه امروزه به نادرستی به  نام طب اسلامی و طب سنتی مشهور  شده پرداخته که خواهندگان بدان نوشته‌ها ارجاع داده می‌شوند.
  34.   چکیده  گفتار  کنونی به خوبی هشت سده پیش از سوی سعدی شیرازی  ذیل حکایتی کوتاه به دست داده شده که تا  امروز درباره رابطه پزشک‌نمایان یا پزشکان کم‌سواد  مبرهن‌الاسباب و مراجعین آنها در کشور مصداق دارد. سالها پیش بر صدر مقاله‌ای در نقد دامپزشک‌پیشه‌ای حکایت زیرین را نوشتم که کتابهای تصحیحی و تاریخ‌نویسانه‌اش که آکنده از لغزشهایی بسیار است  به حکم  شخصیت پدیده عبیدزاکانی‌‌گفته‌وارانه‌اش از سوی مسئولین امر، درسنامه آزمونهای دانشگاهی تحصیلات وابسته به رشته پزشکی قدیم شده بود.  اینکه هر که کار را به ناکاردانان بسپارد عاقبتش چنین است: «مردکی را چشم‌درد خاست. پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار از آنچه در چشم چارپای می‌کند در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند. گفت بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی».
  35. استادم دکتر مسعود یغمایی استاد جراحی دهان و فک و صورت دانشگاه شهید بهشتی که از نوادر پزشکی‌پیشگان فرزانه‌رفتار به معنای دقیق کلمه  است از سال 1365ش در دورانی که سه سالی بود از  تدریس دانشگاهی کناره گرفته بود  بخت دوستی و همنشینی او نصیبم شد.  از میان دانشجویان دانشگاه یگانه دانشجوی خلوت مطب و عملهای خصوصی در بیمارستان و خانه‌اش بودم.  از نوادگان یغمای جندقی شاعر سده سیزدهمی بود. همچون نیای خودش شیرین و نمکین و گرم سخن بود. روزی گفت یغما به فرزندانش وصیت کرده بود: « زینهار علم طب بیاموز که هر چه از این جنس جانور دو پا معالجه کنی اجر دنیا دارد و هر چه بکُشی اجر آخرت».
  36. پدرم شادروان سید احمد رضوی برقعی (1304-1385ش)  اندیشنده‌ای با خردی ناب و فیلسوفی عملگرا بود گرچه هیچگاه فلسفه کلاسیک  را رسماً نخوانده بود.  پندار و  گفتار و کردارش فلسفی بود.  اهل خواندن بود. خوش‌‌بیان و خوش‌نگار  بود.  نفس گیرا و گرمی داشت.  حرفهایش بر دل می‌نشست. زیرا  عالمی بی‌عمل نبود چه رسد به اینکه وعظ و نصیحت و اندرز خام بدهد. در کوتاه‌ترین زمان باورش را به عملی قطعی و  استوار تبدیل می‌کرد. نخست سالها کاری را خودش انجام می‌داد.  آنگاه شاید لب می‌گشود و تذکری مختصر اما  اثرگذار می‌داد.  کم‌گوی گزیده‌گوی بود. سخنانش موجز بود. حکم  کلمات قصار و ضرب‌المثل داشت.  به همین سبب کوشیده‌ام زندگی و سخنانش را تدوین کنم. چون  انتشار همه محتویات سخنانش دراین روزگار ناممکن‌ است  شاید در آینده  روزی در اختیار دوستداران بگذارم. همه عمر در کارهای اقتصادی مختلف فعالیت داشت. می‌گفت اگر مال حلال باشد تمام نمی‌شود.  اگر  تمام می‌شود. از دست می‌رود حرام است.
  37.  وقتی  درست چهل سال پیش برای خداحافظی و ثبت نام دانشگاه  عازم  تهران بودم به دفتر کار پدرم  رفتم گفت چرا می‌روی؟ گفتم خدمت کنم. گفت دروغ است. شش تا هفت سال در غربت و بعد هم نظام وظیفه تا از دست مردمان پول بگیری؟ از فردا صبح از دست مردم پول بگیر! هماره می‌گفت همه کارهای مردم  حتی در عالی‌ترین درجات معنوی و دینی و  دنیایی به پول ختم می‌شود.  آنگاه مثالهای زنده و دیداری متعددی از زمانه  دور  و برمان به ما نشان می‌داد.
  38.  گاهی اندرزمان می‌داد خوب بخورید و به دیگران خوب بخورانید. زیرا از این دنیا دو چیز در خاطر و حافظه آدمی باقی می‌ماند: شکم و مسافرت. طی سالهای نوجوانی که با قرآن ارتباط داشتم دریافتم یکی از ارکان مسلمانی رعایت همین دو نکته است. شرط رستگاری نیز هست: «ارایت الذی یکذب بالدین. فذلک الذی یدع الیتیم و لایحض علی طعام المسکین… کلا بل لاتکرمون الیتیم و لاتحاضون علی طعام المسکین». درباره سفر مکررا یاد شده است:  «قل سیروا  فی الارض».
  39. تاریخچه چرایی تدوین مقاله کنونی چنین است. شب‌هنگام دوشنبه  1402/9/20ش دوستی برایم نوشت: « چرا نقدی نمی‌نویسی علیه اینان»؟  یعنی از من می‌خواست یادداشتی از جمله درباره عالم‌نمایی مدعی طبابت بنویسم که در روزهای اخیر طی تبلیغاتی ادعا کرده بود روزانه در مرکزشان  1300 شمارگان مشاوره تلفنی ویزیت پزشکی دارند!  برایش نوشتم اگر انتقاد علنی کنم آن وقت به جای عزتمندی در غربت غرب همچون  سید حسین نصر،  ولی نام و سرنوشتم در  ظلمت شرق خواهد شد سید حسین حصر.
  40.  این مقاله را با یادکرد سخنی از یکی از مرشدانم نماد دانش خاصه عربی‌دانی و تفسیر درست مفاهیم قرآنی به پایان می‌برم.  عطف به سبب ژرفای  دانش و چیرگی کم‌مانندش بر میراث  شعر و نثر ادبیات عربی دوره جاهلی و اسلامی نیز هنر فارسی‌گردانی‌اش از عربی کم‌نظیر طی یک سده بلکه سده‌های اخیر ایران شادروان کاظم برگ‌نیسی(1335-1389ش)  که سخنانش  همچون دیگر استاد کم‌مانندم شادروان هوشنگ اعلم (1307-1386ش)  که برخاسته از روانی خردمند و اندیشمند و فرزانه است بر ذهن هماره آویخته می‌مانَد  یادکردی نقل خواهم کرد.  گفتارش وصف حال سرخوشی و بد مستی مدعیان علم از جمله طب کهن مملکت ماست. بارها  می‌گفت: «رضوی! آدما یادشون رفته میمیرن». همو  که روی سنگ گورش در قطعه نام‌آوران بهشت زهرای تهران  ترجمه‌  زیبای بیتی از ابوالعلای معرّی از تراوشهای ذهن و قلم  او  نقش بسته است:« درباره من بر  پایه آنچه بر سر زبانهاست داوری مکن. دنیایی که در آن زندگی می‌کنی آکنده از فریب است».
  41.  از آفریدگار  آشکار و نهان،  دارنده این جهان و آن جهان،  رحمتی پرشمارگان برای روان این دو  مرد پر دانش ناشناخته‌قدرِ گمنام‌نشان از ذهن و زبان بساایرانیان این زمان از درگاهش خواهانم.

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *