گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

بهداشت زناشویی در پزشکی‌نامه‌های کهن. بخش نخست

                                                                                                                                                             سید حسین رضوی برقعی

 

یکم. جماع واژه‌ای عربی‌بنیان و قراردادی ولو   اندکی گستاخانه برای مفهومی شناخته شده در میان  عوام و خواص اهل علم از جمله  یادشونده در پزشکی‌نامه‌ها و  لغتنامه‌ها حتی فقه‌نامه‌های کهن عربی و  فارسی است که معادل توافق‌شونده‌ای همگانی در زبان فارسی  امروزی ندارد. درنگ‌پذیر است در پس‌زمینه کاربری مفهوم این کلمه لزوم حفظ   رابطه شرعی و قانونی در  آن نهفته بلکه در اذهان نهادینه شده  است. اما در عبارت رابطه جنسی که دست بر قضا آن هم به تمامی عربی است، مفاهیم نامشروع یا همجنسگرایی هم مستتر شده است. پس کاربردش ابهام‌آور و نامناسب است. آمیزش یا همامیزی که از آن معاشرت و مخلوط کردن هم استنباط می‌شود شاید برای  اطباء یا زیست‌شناسان و روانشناسان واژه‌ای آشنا  بوده باشد اما برای توده مردم نه. شادروان محمد علی فروغی نخست وزیر خردمند و دانشمند عصر رضا شاهی به وقت بازگردان بخش طبیعیات کتاب الشفاء تألیف ابن‌سینا از عربی به فارسی نام فنّ سماع طبیعی بدان داده است. به اقتدای ایشان درباره رفتار طبیعی روابط انسانی در این مقاله است که می‌توان بدان تعبیر فن جماع طبیعی هم داد.

دوم. گفتنی است رابطه جنسی زن و شوهری شاخه‌ای از همان خانواده حجامت و سیاهرگ‌گشایی درمانی یعنی فصد است. به تعبير اسماعيل جرجانى جماع بايد در شمار استفراغها جاى گيرد. يعنى از پاكسازى‌كنندگان بدن است. اين كاركرد مشترك جانورى از چشم تيزبينان دور نبوده است. پيشينيان از بسيارى حيوانات، درسهاى فراوانى درباره هماميزى آموخته بوده‌اند. احتمالاً شايد گرايش به كبوتربازى نيز از همينجا نشأت گرفته باشد. شايد چنانكه شواهدش ذيلاً ياد خواهد شد، منطقاً امراض بدن بى‌ارتباط با روابط دگرجنسى و  همجنسى نبوده باشد. یعنی گاهى مسبّب‌الاسباب بيمارى، برخى اوقات نشانه و زمانى ديگر امّا از شمار معالجات  است. بنابراين چنين كُنشى جسمانی انسانى را همزمان در شمار سبب و نشانه و درمان و پيشگيرى‌كننده بيماريها مى‌شمرده‌اند.

سوم. نگارنده اين سطور بر اين باور است كه يكى از سببهاى تولّد فرزندان شاداب وسالم در دوره‌هاى پيشين كه امروزه آمار آن بسيار كمتر شده اينكه مردمان در بسترِ طبيعت يا نزديك بدان مى‌زيسته‌اند. همه روزه، زنان و مردان از نزديك جماع جانوران اهلى و گاه وحشى را به چشم مى‌ديده‌ و تجربه رایگان، ناممنوعه و  زنده دیداری می‌آموخته‌اند. گاه به گاه شايد براى فروكش كردن جوشیدن غرايز جنسى نیز بدانها پناه مى‌برده‌اند. در گذار تاريخ درباره جماع و آنچه درباره آن ياد شده است دوست و دشمن يا مخالف و موافق، گوشزدهاى حكيمانه بسيارى را يادآور شده‌اند. تدوين چنين نوشته‌هايى در روند تاريخىِ زمانى ـ مكانى، منتج و دربردارنده انبوهى داده‌هاى علمى ارزشمند شده است كه مى‌توان آن را در قالب دائرة‌المعارف يا دانشنامه‌اى بزرگ تدوين كرد. احتمالاً برآيند نهايى چنين تحقيقاتى و البتّه ترويج بهترين توصيه‌هاى پيشينيان و به كارگيرى آنها، سبب تولّد كودكانى سالم‌تر، نيرومندتر و هوشمندتر خواهد بود. منطقى است كه از پيدايش شمارى بيماريهاخواهد كاست و دست‌كم شدّتِ آنها را خواهد كاست.

چهارم. روند همامیزی زناشوهری همچون جاده‌ای که به مقصدی به نام  تولد فرزند سالم‌تن و سالم‌روان می‌انجامد.  برآیند بی‌اعتنایی بهداشت و راهکارهای مرتبط با آن سبب پیدایش قوم یا تمدنی با نسلهای بیمارگونه‌ای  است که هزینه‌های زیادی از مال و جان و رنجیدگی برای خانواده و اجتماع در پی دارد. به زبان ساده‌تر آموختن قوانین آن همچون آشپزی از مواد دسترس‌پذیر است که هم سبب پیشگیری از سوءتغذیه و هم تندرستی عمومی بدن است و هم خوردن چیزی خواهد بود که برای کاربر لذت‌بخش است.

پنجم. حدود بیست و پنج سال پیش در زمانه فرمانروایی سید اردکانی‌تبار در روند انتشار مقاله‌ای همه‌کس‌خوانانه در روزنامه سراسری روزانه‌ای نوشتم نخستین کلنگ بنای اختلافات زن و شوهری که در نوسان میان مشاجرات روزمره تا طلاق است در آشپزخانه به زمین خواهد خورد. زیرا به تجربه دریافته بودم  دست‌پخت آیینه‌ای از شخصیت  خاصه هوش یک زن خانه‌دار است که تجلی هنر کاردانی و کدبانویی اوست. این پدیده  وقتی برایم اثبات شد که دریافتم طبق یک قانون ریاضی‌واره تولد کودکان کم‌هوش و اغلب عقب‌مانده و معلول رابطه تنگاتنگی با شیوه فرآوری غذا  در یک خانواده دارد. پس پدیده شیوه طبخ غذا  و رضایت از جماع و کانون گرم خانوادگی و   فرزندان تیزهوش با  یکدیگر همجوشی یافته است. نزد عقل سلیم و در باورهای دینی از جمله دین مبین البته مانعی برای کامجویی روند طبیعی زوجین به جز رعایت دوره ماهریزشانه زنانه متصور نشده است. زیرا ناکامیابی زن و مرد در زندگی مشترک خانوادگی برایشان عذابی الیم است که در این رابطه تجلی کرده است. یعنی باید همه اندامهای بدن آدمی  خاصه مادران کاملا درست کار کند به جز  شادابی و سر زندگی زن و شوهر،  فرزندان هم دارای بدنی تندرست بوده باشند.

ششم. اعتدال در این روند طبیعی هم از بنیانهای باورهای پزشکی کهن از پیشابقراط تا امروزه بوده است. حکایتی کوتاه منسوب بدو در منابع یاد شده که گرچه کمی غیرمنطقی و به باورم اساساً  انتسابی جعلی و دروغین است اما حقیقتی در آن یافته‌شدنی است . اینکه از او پرسیده بوده‌اند میزان این رابطه باید چه اندازه باشد؟  یعنی  فاصله ميان دو جماع باید چند روز باشد. وى سالى يك مرتبه را تجويز كرده بود. پرسندگان اعتراض كرده و رأيش را نپذيرفته بودند چون غير منطقى‌اش پنداشته بودند. وى با پافشارىِ ايشان، ماهى يك مرتبه را بيشتر توصيه نكرده بود. در برخى روايات ديگر، برخى بيشينه‌اش ياد كرده و رضايت‌دهى بقراط به يك بار در هفته را  گزارش كرده‌اند. آنگاه بقراط افزوده كه انجام اين كار همانند شكستنِ شيشه عمرتان است، اگر مى‌خواهيد آن را بشكنيد بشکنید! امروزه در كنار شيشه مذكّر، شيشه مخدّر نيز اضافه شده كه به راستى شيشه عمر را مى‌شكند. زیرا قوه باروری در مردان وابسته با کاستن  شمارگان و افزودن فاصله زمانی این روند است. خوشبختانه به سبب بحرانهای امروزی اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی  خانوادگی درون‌کشوری در  اغلب اوقات مردان شیشه‌نشکن شده‌‌اند. البته نوک هشدار  زیان جماع به تقریب در منابع طبی متوجه مردان بوده است نه زنان. چرایی سودمندی افراط در آن اما برای  جنس مؤنث بحث مستوفایی است. چکیده آنکه این کار برای مردان معادل خرج است و برای زنان معادل دخل در معیشت. خوش گفته است سعدی شیرازی در رعایت آن از جمله مصداق داشتن در دخل و خرج فرج:

بر احوال آن مرد باید گریست

که دخلش بوَد نوزده، خرج بیست.

هفتم. در كشور هند نیز  شاید بنا به رطوبت شدید هوا  این مشکل جاری بوده است. می‌توان حدس زد مصرف فراوان ادویه تند پادزهر این عارضه بوده است. اما رواج آن سبب شدت‌گیری شوق شهوت فراطبیعی‌تر در زنان شده است.  یکی از شواهدش اینکه در فراست‌نامه‌های فارسی و عربی کهن به وقت به دست دادن مختصات اقوام، اغلب مؤلفان  از میل شدید زنان هندی به جماع و به تعبیر خودشان زنا  خبر داده‌اند.  از سوی دیگر سده‌ها پيش كتابى به نام كاماسوترا  در هند رواج داشته است. در دهه هفتاد نمونه‌هاى كاماسوترا و از جمله يك نمونه منظوم فارسى آن را ديدم كه نشان مى‌داد پيكره متن در هندوستان و به درخواست يك پادشاه تأليف شده است. اينكه رقاصه‌اى در حضور پادشاه مى‌رقصيده است. چون سرش از باده گرم مى‌شود خطاب به حضّار مى‌گويد در ميان شما كسى را نيافتم كه قوّه مردانگى داشته باشد. پادشاه خشمگين مى‌شود. اين زن شرطى را تعيين مى‌كند كه در این مقال گفتنی نیست. هيچكدام از حضّار نمى‌توانند آن را انجام دهند. حكيمى در زندان بوده كه شاه زمانه درمى‌يابد در اين زمينه تخصص ويژه‌اى دارد. سرانجام او كه موفق مى‌شود اين شرط را  پیروزمندانه اجرا كند پادشاه از او مى‌خواهد براى انتفاع مردمان كتابى در اين زمينه تأليف كند. البته در دهه‌هاى اخير در هندوستان و احتمالاً براى برانگیختن شوق توريستها در این کشور، بيشتر تصاوير رنگى و نقاشيهاى كهنه و نو را به عنوان كاماسوترا به جهانگردان مى‌فروشند. امّا حقيقت آن است كه اصل كتاب صرفاً به نثر سانسکریت و به ظن قوی بدون تصویر بوده بوده است.

هشتم. نگارنده اين سطور از نزديك در برخى از كاخهاى شاهان و بزرگان هندوستان نمونه‌هاى آن را مشاهده كرده است. به نظر مى‌رسد سببش آن بوده كه به ازدياد نسل علاقه فراوانى داشته‌اند كه جمعيّت فراميلياردى هند، گواهى صادق بر آن است. درنگ‌پذير اينكه به خلاف تصوّر عموم مردم و عطف به اينكه اغلب هنديان و کشورهای همجوار  همچون پاکستان و بنگلادش  چهره گندم‌گونى دارند و از ادويه معطّره تند استفاده مى‌كنند، پس بايد مردمانى شهوانى باشند. به باورم حقيقت جز اين است زيرا اگر بدن آنها گرم مزاج بود از خوردن اين همه غذاهاى تند و تيز به بيماريهاى صعب‌العلاج دچار مى‌شدند. به سبب رنگ چشمان اغلب مردم هندوستان که عسلی یا کبودفام  مى‌توان گفت بيشتر مردمان آن با روميان موصوف در منابع طب و تاریخ و فلسفه کهن البته نژادى مشترك دارند و مى‌توان بدن آنها را در گروه بلغمیها جاى داد. امّا در دهه‌هاى اخير و با بهبود وضع اقتصادى خاصّه در طبقات مرفّه هند و اكنون آمار تعرضهاى جنسى افزايش يافته است.

نهم. بر سر هم زمينه بسیاری شرابط  از جمله نژاد/قومیّت، ارث،  ساختار بدن، مزاج نه گانه،  اقليم زيستگاه و به ويژه درجه حرارت محيط و در كنار آن شیوه  برنامه غذايى را با  این پدیده  مرتبط می‌دانسته‌اند.  شاید برخی تصور کنند ناتوانی جنسی در مردان و سرد مزاجی صرفاً  و محدود به این زمینه‌هاست.  البته هماره چنین نیست.  زیرا ذهنیتها  و باورهای نادرست القاءشونده جامعه  هم بر آن مؤثر است. چندانکه در آتن عصر افلاطون  دیده می‌شود  عطف به کامل‌انگاری جنس مرد و ناقص‌انگاری آفرینش زن  بوده که گرایش  به سوی عشق افلاطونی یعنی مرد به مرد خاصه جوان معطوف شده که البته لزوماً تماس جسمانی نبوده بلکه  گاه فقط تعلق خاطر بوده  است. تاریخچه جزیره لزبوس در یونان که نام همجنسگرایی زنانه یعنی لزبی‌گری در  کشورهای اروپایی  از آن مشتق شده مؤید  ناکامیابی زنان از تمتع مردانه و فرونهادن اقبال بدانها بوده است.

دهم. چند دهه پیش در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در مخطوطه‌ای متعلق به حدود ششصد سال پیش دیدم حکیمی از  زنی پرسیده بود شما  زنان چرا به همجنسگرایی روی آورده‌اید؟  پاسخ داده بود شما مردان توان کامرسانی کامل را ندارید. همچنین مى‌توان از ديوارنگاره‌هاى جنسى روزگاران پيش از اسلام شیوه‌های تقویت ناتوانی جنسی وجود داشته است. چنانكه ياد خواهد شد در دوره غزنويان نيز این رویه به كار گرفته مى‌شده است. نكته‌اى كه اثبات مى‌كند به شيوه‌هاى گوناگونى و از جمله به كمك نقّاشيهاى تحريك‌برانگيز و از جمله ديواركشيده‌ها به ويژه ديوار گرمابه‌ها، به تقويت نيروى جنسى مى‌پرداخته‌اند. در يونان و در پنج سده پيش از ميلاد مسيح، وضعيت ديگرى برقرار بوده است.

یازدهم. زندگی شهری هندسیِ فلزیِ – سیمانی قوطی کبریتی‌واره عاطفه‌کش نسبت به مادر مهربان طبیعت بیکران کوهستان و دشت و دریا، دودآمیز، صوتی‌آلوده، ازدحام فشرده بنی‌آدم و فناوری‌زده امروزی و هر چه بزرگتر شومی‌آمیخته‌تر خطر انقراض کمیِتی و کیفیتی نسل بشری را در پی دارد. در ابتدای نوجوانی و جوانی با خود می‌گفتم نسل مردان معنوی متصف به پیمان‌پایی مصداق مرد است و قولش نیز  بخشندگی حاتم طایی‌واره یعنی جوانمردان در حال انقراض است. گذشت زمان برایم ثابت کرد نسل مرد صورتاً/ظاهراً جسمانی معمولی هم  دارد منقرض می‌شود. از آخرین سنگرهای مردانگی خطی از سبیل پشت لبها مانده بود که آن هم تراشیده شد. شاید دیرازود جنس مرد همچون دریاچه ارومیه خشکیده شود. رواج روزافزون  طلاق و  افزایش سن ازدواج و نرخ بارآوری و همزیستی با جانوران خانگی از نشانه‌های زودرس آن است.

جمعه بیستم بهمن 1402ش.

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *