1- به باورم قرآن نسبت به مخاطبان و خوانندگانش نوعی سنگ محک است. از جمله دستگاهی برای خردسنجی است. اینکه از شیوه برخورد هر کس یا قومی با قرآن میتوان به میزان خرد و هوش و شعور آن پی برد. گواهش از ایات قرآن اینکه خواسته اگر تصور میکنند قرآن برآیند ذهن و زبان انسانی همچون محمد(ص) است ده یا یک سوره همانندش بیاورند ( بقره، 23 و یونس 38 ) اما همانجا پاسخ داده شده که هرگز ممکن نیست بتوانند چنین کنند. زیرا به جز مومنان و اتهامزنان اولیه ساحر و مجنون خواندن محمد(ص) در داوری مخالفان قرآن و ارتباط آن با پیامبر اسلام دو گروهند. گروهی او را رونویسگر کار قدماء گاه به دستیاری مسیحیان و یهودیان و برخی همچون عبدالکریم سروش برآیند خواببینی رسول اسلام دانستهاند. گروه دیگر محتویات آن را ساده و قابل تکرار دانستهاند. اما هر چه که گفته شده و میشود در اصل قضیه تفاوت نمیکند که در خاک عربستان امروزی پیش و پس از قرآن کتابی مشابه حتی دانشمندی برجسته در هیچ علمی نیامده است. به جز شاعران جاهلی که طه حسین نسبت به ماهیت تاریخی آنها شک کرد و نیز بزرگترین شاعران عرب از جمله متنبی و ابوتمام و بحتری هم نتوانستند جایگاه قرآن را به دست آورند. قرآن همچون بذری و نهالی شد که در گذر قرنها بالید و همچون کعبه قلب جهان اسلام شد که به میانجی آن حیات این تمدن ادامه یافته است. داوری در باره تاثیر اوستا در تاریخ جهان هم از سوی کارشناسان به دست داده شده است. مدعیان مصارعه با قرآن و انکارگران رسمی نزول الهی قرآن همچون ابرهه به تلاش برای ساخت همسنگ آن روی آوردند ولی سرنوشت او را یافته کعصف ماکول شدند. میماند مدعیان دروغین دفاع از حریم قرآن و اسلام که ماهیتا با گروه دیگر تفاوتی ندارند. زیرا فرعون – شیطان درونشان باز هم به آنان فرمان به خودپرستی و دنیاپرستی داده است. همچون سربازانی هستند که اسب ترواواره نام دین پنهان شدهاند تا قلعه قدرت و حکومت و ثروتهای این جهانی را فتح کنند. اینان همان علمای دینی فاسد در گذر تاریخ اسلام هستند که در تفکر تندروهای اهل سنت و همتایان امروزیشان دیده شدنی است.
2- برخی پنداشتهاند هر آنچه در قرآن است آسمانی و ملکوتی است. اما از یاد بردهاند که اولا ارزش ایمانی به این کتاب وابسته به پذیرش یکپارچه نه یک بخش یا بخشهایی آن است که مصداق آن انجام دستورات همه آن است. زیرا به موجود زندهای میماند که کالبدشکافی و تجزیه آن به قطعات دلخواه یعنی کشتن یک پیکره. نیز در قرآن یادآوری شده است قرآن شفاء و رحمت برای مومنین اما برای ستمگران جز زیانکاری نیست و ما یزید الظالمین الا خسارا ( اسراء، 82).
پدرم سید احمد رضوی برقعی (1304-1385ش) برایم خاطرهای تعریف میکرد که فهم و تعمیم آن به باورم سخت عبرتانگیز است. میگفـت حدود دهه چهل خورشیدی در روستایی در فراهان اراک مردی روستایی نام دخترش را تکذبان گذاشته بود. پدرم سبب را پرسیده بود. گفته بود به وقت تولدش از خدا راهنمایی خواستم. گفتم قرآن را باز میکنم هر اسمی که آمد بر او خواهم گذاشت یکی از مکررات سوره رحمن آمده بود که فبای آلاء ربکما تکذبان. او هم چون کلمه اول سمت راست بالای صفحه تکذبان بوده این نام را بر فرزندش گذشته بود یعنی تکذیبکنندگان. شاید بسیاری متولیان دینی جهان اسلام برخوردشان تفاوت زیادی با این روستازاده نداشته باشد که به صورت ظاهری بسنده کرده بلکه از همه صورتهای ظاهری قرآن هم غافل بودهاند.
3- وقتی به همسنجی اعمال و نام مدعیان دینداری و خودنگاهبانانشرع نامیده از جمله طالبان و داعش و القاعده در اهل سنت و همردگانشان در سایر فرقههای اسلامی دقت شود اینان نیز از دین صرفا به نام و صورتهای برخی نمادهای ظاهری بسنده کردهاند که مهمترینش سرطان به تعبیر ابوریحان لقب بر خود نهادن و شهرتشیفتگی و بازیسازی با کلمات مقدس و باورهای اعتقادی خلق است که در گروههای اسلامگرای افغانستان نماد آن چنین نامهایی یافتهشدنی است که گاه اساسا کفرآمیز است همچون وحید الله و صبغت الله و هبت الله و توحید الله و امثال آن. گردنفرازی و قدرتطلبی ارثی اینان از نامگذاری پدرانشان بر آنها اثباتشدنی است.
4- چند روز پیش که خبر وقایع افغانستان جهانی شد به یاد داستان پدرم افتادم که ماهیت و مصداق طالبان از قرآن نیز به دست دادنی است.شاید پیشوایان دینی کم دانش گروههای افراطی اسلامینما سوادشان در حد همان پدر روستایی مذکور باشد یعنی به ظاهر یک یا چند آیه قرآن بسنده کردهاند. در حالیکه ندانستهاند ایمان به قرآن مشتمل بر قبول و عمل کردن به تمام دستورات آن است نه یک قسمت که اگر کسی یا کسانی چنین کنند به الله و رسول او کافر شدهاند (نساء، 150). اگرآیات قرآن را راست و درست بینگاریم نباید شک کرد که اینان مسلمان نیستند بلکه به مصداق نسبت افترا به خدا در حلال شمردن حرامهای یا حرام شمردن حلالهای خداوند از جمله در کشتار خلق خدا ولی به دروغ نسبت به نام و فرمان خدا دادن که به حکم ناآگاهی بسیاری مسلمانان از مفاهیم دقیق قرآنی از یک سو و داشتن داشتن لباس دینداری خود را قیم خلق معرفی کردهاند بنا به بسامد فراوان قرآنی آنها نزد خدا از ستمگرترین مخلوقات و اگر بخت توبه نداشته باشند دوزخی هستند: فمن اظلم ممن افتری علی الله الکذب ( صف 7).
5- به باورم اگر حکومت ولادیمیر لنین و جوزف استالین و جانشینشان تا امروز یعنی ولادیمیر پوتین رسما و صراحتا ناخداباور بودند این گروههای تندروی اسلامینام به مصداق اوصاف منافق وصف شده در قرآن در پس پرده و در پوشش اسلام، ناخداباوران حقیقیتر و بیرحمتری نسبت به مارکسیستها هستند. شاید به میانجی حضور حدود دویست ساله انگلستان که نماد نفاق در عرصه سیاست است و نیز یورش روسیه کمونیستی به افغانستان در سال 1358ش و حضور چندین سالهاش بوده که همجوشی نفاق و بیخدایی همچون جهش ویروس کووید نوزده در خاک افغانستان اتفاق افتاده که میوهاش حکومت طالبانی این زمانی شده است. ای کاش آدولف هیتلر زنده بود و صاحبان مغزهای بیمار و پیروان دیوانه اینان را به کورههای آدمسوزی میفرستاد تا منطقه رنگ آرامش ببیند.
6- به باورم در هم آمیختن نام خدا و کشتار و ستم اینان چنان است که باید نامشان را به قرینه کارنامه اعمالشان و نیز سرطانواره همجوشی دین و فرعونیت و نفاقشان به میانجی اصطلاحات قرآنی که منطقا عاقبتشان در تحقق عدالت خداوند در روز رستاخیز نیز چنین است این گونه نامهایی نهاد همچون:
اعوذ بالله (بقره 67)
قاتلهم الله (توبه 30 و منافقون 4)
اشرکوا بالله ( آل عمران 151)
لعنت الله ( بقره، 89 و 161، آل عمران 61 و 87، اعراف 44، هود 18 ) و لعنهم الله ( بقره 88) و یلعنهم الله( بقره 159)
یعذبهم الله ( انفال 34 و توبه 14 – 74)
لغیر الله ( بقره 173)
براءت من الله و رسوله ( توبه 1)
لایومن بالله ( بقره 264)
غضب الله (نساء 93، نور 9، فتح6 ، مجادله 14، مممتحنه 13)
کفر بالله (نحل 106)
یخادعون الله( بقره 9)
من دون الله (بقره 23)
عدو لله ( بقره 98)