1 – از زمانی که حافظه چشم و گوشم ثبتهای دیداری و شنیداری را به یاد دارد نام شراب با ذهنم همجوشی یافته بیآنکه تجربه نوشیدنش را تا این زمان داشته باشم. چرایی شوق به شراب به باورم همچون دخانیات و مخدرات به طیفی گسترده از هوسزدگی و مد روزبودگی یعنی شیکی و روشنفکرنمایی و خاصه شوق به تعطیل عمدی و ارادی هوشیاری باز میگردد. خردی یا فلسفهای پشتوانه آن نیست. شاید برای همرنگ جماعت شدن است. چنین است فرزندان را جگرگوشه پنداشتن و نام نیک و ثروت و آرامش و حتی روابط خویشاوندی و قومی خود را برای رضا و رفاه آنان نابود کردن. چندانکه اگر هم قتل کنند کوشیده شود پنهانش کنند و بگویند اتفاقی نیفتاده است. روزی شنیدم به خانمی گفتند پسرت افیونی است. گفت افتخار میکنم که هرویینی و کراکی نیست! سالها پیش شاهد بودم گزینش لغات نیز وابسته به طبقه اجتماعی و میزان انتساب خویشاوندی است. مثلا برای کارگران و غریبهها لفظ زنا و اعتیاد به کار برده میشد اما برای نزدیکان و دوستان به ترتیب خوشگذرانی و مصرف تفننی نام داشت. اما توجیههای مختلفی هم برای شرابنوشی بود. داستانهایی هم دارم:
کودک و نوجوان که بودم میدیدم برخی متدینین رسمی گونههایشان سخت سرخ است. با خود میگفتم در شهر کویری قم و خوردن نان و پنیرساده که نباید چنین بوده باشد. سالها بعد دریافتم رندی که در یکی از داروخانههای رو به روی حرم کار میکرد به اینها گفته بود کمخونی دارید. به آنها کنیاک داده بود. گفته بخورید شربت خونساز است! البته درقرون گذشت هم به کرات دز منابع خطی به گرایش آنان اشاره شده بود. از جمله رساله جام جهان نمای عباسی که مولف آن قاضی شرع – طبیب یزدیتبار اصفهان در قرن یازدهم در عصر صفوی بوده که به فران شاه عباس کبیر در قواعد شرابنوشی است. شخص اخیر شرحی هم برصحیفه سحادیه دارد.
نوبت دیگری در سال 1366ش در شمیران مهمان دکتر داروساز سالخوردهی بودیم. یکی از مهمانانش مردی با عمامه سیاه منتسب به سیادت و البته اهل عبادت بود. به او گفت فشار زیادی بر اعصابم وارد شده است. دکتر مذکور ترکیبی شامل انداختن لولی تریاک در ویسکی تهیه کرده بود و شیشهای از آن به او داد. تصور کردم نمیداند چیست. خطاب به او گفتم حاج آقا! مگر ویسکی در اسلام حرام نیست؟ گفت تو بهتر میدانی یا آقای دکتر؟
نیز سالها پیش در یک مهمانی بودم. شخصی به شوهر خواهرش که جانماز آب میکشید و پس از انقلاب هم در وزارت خارجه مشغول به کار شده بود گفت: یادت هست پیش از انقلاب که فرانسه بودیم مشروب زیادی خورده بودی! آنگاه همین شخص با اندکی خجلت که البته همسفرم در سفر حج 1357ش بود به چشمانم خیره شد و توضیحا و توجیها گفت من مشروب نخوردم شراب خوردم!
کم ندیدم ویسکیخورانی که شال سبز به سر میبستند و عبا بر دوش میانداختند. برخی هم متولی امور مساجد محل بودند. ساکن تهران که بودم همسایهای داشتیم که به او حاج مهدی میگفتند. در میدان شوش فعالیت داشت. شراب میخورد و گاه مست میکرد و در راهروها فریاد میکشید اما کمابیش در خانه عبای خود را هم داشت. همو تعریف کرد پیش از انقلاب برادری داشته که مقیم کافهها و کابارهها بوده ولی حالا دیگر نمیتوان جلوی او به مسئولین حکومتی چیزی گفت و از شدت خشم برافروخته میشود.
یادم هست موقوفهای در قم بود. پیش از انقلاب 1357ش مردی منتسب به خاندان سیادت که البته بعدا دانستم دروغین است تولیت آنجا را در محله شاه ابراهیم و شاه جعفر عهدهداربود . قدی بلند و اندامی کشیده داشت و عمامه سیاهی بر سر میبست. کارش قماربازی بود و نوشیدن عرق و البته خوردن مال وقف که به تعبیر حافظ شیرازی میگساری بر آن شرف دارد!
روزی یک روحانی خواست از میان داروهای طب کهن داروی اعصابی برایش تجویز کنم. به او گفتم ترکیب چند گیاه را با یک سیب یا هلو بجوشاند و بخورد. گفت این کار حرام است زیرا تولید الکل میکند. گفتم در میوه گلابی و پوست پرتقال هم الکل طبیعی هست. افزودم میدانستی کودکت از روز اول تولد عرقخور بوده است؟ یکه خورد و گفت چطور؟ گفتم در کارخانههای داروسازی نعناع را در همان عرقی که امثال بهروز وثوقی در فیلمفارسیها میخوردند خیسانیده و به عنوان شربت گریپ میکسچر به عنوان علاج دل درد اطفال در داروخانهها میفروشند. نیز افزودم شربت سینه هم انجیر خیسانیده در الکل سفید است. گفتم این بار که آن را خریدی روی شیشهاش را با دقت بخوان که نوشته پس از مصرف لطفا رانندگی نکنید. افزودم طی سالهای پساپهلوی باز هم کمابیش همه ایرانیان عملا عرقخور بودهاند. برای تکمیل صحبتم گفتم هر چه از مایعات دارویی در داروخانهها دیدی که در یخچال نیست بدان مشتمل برآب نیست الکلمند است زیرا فاسد میشود. یادآورش شدهام دقت کردهای وقتی آنتیبیوتیکی پودروار میخری توصیه میشود اولا با آبجوش ترکیب شود و بعد هم در یخچال نگهداری شود زیرا در آن الکل نیست و سریعا خراب میشود . سکوت کرد. همچنین در گذر عمر و شوق ریشهشناسی الفاظ پزشکی دانستم شربت سانستول هم که خونساز معرفی میشود نوعی شراب طبی کمالکل است. البته این مورد اخیر پاسخ پرسش ذهنیام نیز بود که چرا بیشتر کودکان در دهههای اخیر خشن و بدذات و بدصدا و بدعربده شدهاند. کرونا هم که در سال 1398ش آمد قبح تماس الکل از میان رفت و برخی برای فرار از عوارض آن به نوشیدنش روی آوردند. بیش از ششصد نفر طی چند روز اول شیوع کرونا با خوردن افراطی الکل تقلبی و جان باختند گویا به راستی شربت مشهور مجاهدین رزمنده را نوشیدند. به باورم میتوان آمار خودنوشندگان خویشکشنده عمدی در این بازه زمانی کوتاه چند هفتهای پساکرونا را برای ثبت در گینس هم پیشنهاد کرد خاصه که وابسته به سرزمین ماست.
2- درباره میگساری به حکم زیستن در روزگار پهلوی به شکل دیداری در آیند و روند خیابان و بیابان و از جمله صدا و سیمای آن زمان فیلمها و برنامههای ایرانی و خارجی تصاویر زیادی از انواع شیشهها و خمرهها و نیز ستایش شراب کهن و تکرار نام انواع مشروبات الکلی همچون عرق دو آتشه یا عرق سگی و نوشندگان و محافل آن دیده و شنیده میشد. به باورم یکی از اصلیترین پاشنههای آشیل محمد رضا پهلوی و به قول عوامگزکدادن به دست مخالفینش هم علنی بودن شراب در جامعه و رسانه بود. به یاد دارم وقتی برای سفر از شهر قم بیرون میرفتیم کمتر رستوران و هتلی بود که شراب یافته نشود. بارها اتفاق افتاد پس از سفارش غذا ناگزیر شویم با پرداخت پول از آنجا غذا ناخورده بیرون بیاییم زیرا آنجا را نجس میپنداشتیم.
3 – این نکته هم گفتنی است افراط ایرانیان در شرابنوشی همچون اسراف در دیگر زمینهها مثالزدنی یعنی مثل اعلاست. شادروان غلامعلی اخروی خوییتبار که دکترای زمینشناسیاش را در دهه چهل خورشیدی از فرانسه گرفته بود برایم نقل میکرد وقتی در آن کشور درس میخواندم شرابی که استادانم مینوشیدند حداکثرسه تا پنج درصد الکل داشت. اما ایرانیان آن زمان گاه تا مشروبات با خلوص نود درصد الکل را مصرف میکردند. از جمله برای آزمودن عرق آن را در نعلبکی میریختند. کبریت میکشیدند. اگر روشن میشد میگفتند خوب و اصیل است و آب قاطی ندارد و مینوشیدند. شاید تعبیر بزن روشن شی از همینجا نشات گرفته است.
4 – شوخی دیگر را در کتاب همشهریام دکتر حسین شهیدزاده (1389-1301ش) خواندم که در اوایل دهه بیست شمسی در دانشگاه تهران درس میخواند در خاطراتش نوشته یکی از دوستانش برای او حکایت کرده سنگلجی از استادان معمم دانشکده حقوق روزی از جلوی اغذیهفروشیای به نام آلیسیفی در نزدیکی خیابان شاهرضا رد میشده که دیده و شنیده یکی از دانشجویان به دوستش آبجو تعارف میکند و خطاب به او میگوید بزن روشن شی! استاد میگوید اگر کسی با جو روشن میشد تا حالا باید الاغها چلچراغ شده باشند.
5 – اما آنچه سبب این تصاویر سایه – روشن شده بود زیستن در بافتاری مذهبی همچون قم و خانواده دیندارگرایی منتسب به سیادت وابسته به امام رضا با قدمت بیش از یازده قرنی در این شهر بود. پدرم اهل نماز و تهجد شبانه از شانزده سالگیاش بود. پس هیچگاه تا زمان مرگ پدرم حتی یک بار رنگ شراب در خانهمان دیده نشد. از سوی دیگر به سبب ناشناختهای از شراب رویگردان بودم و تا این زمان هم به قصد تجربه هم به نوشیدن آن نزدیک نشدهام. اما باز هم به سبب نادانستهای شوق واکاوی دربارهاش را داشتم. خاطرات و خوانشها و پرسشگریها و تاملات فراوانی خاصه در خوانش متون کهن بالاخص پزشکینامههای کهن داشتم که به همسنجیهای ذهنی فراوان انجامید و منتج به نتایج ارزشمند و یادداشتهایی نیز شد. اگر بخت یارم باشد دوست دارم به تدوینشان کامیاب شوم.
6 – اما طی سالهای گذشته کوشیدهام با بهرهگیری از مطالعات طب کهنی که داشتم به ساختن ترکیبات گیاهی اندوهزدا و شادیآفرین بپردازم. یعنی با حفظ مزیت شراب ولی مشتمل بر حذف معایب آن باشد که از جمله سیروز کبدی یا عربدهکشی و از دست دادن اختیار پس از نوشیدن فراوان آن و نیز خطر وابستگی و اعتیاد است. آنگاه پس از مصرف این دارووارهها بود که به رمز و راز حرمت شراب حرام پی بردم. زیرا بساشرابهای طبیعی فرحبخش در دنیای طبیعت گیاهی – کانساری – جانوری یافتهشدنی و البته کمابیش سودمندی نازیانبخش است. به باورم پیشینیان در اینکه هیچ چیز در اندوهزدایی جانشین شراب نیست هماره بر حق نبودهاند. زیرا امروزه انواع مخدرات مصنوعی که در وجه منفیاش مغز را به تمامی از کار میاندارد از جمله موارد نقض این نگره است. به باورم میتوان شرابهای دستاورد طبیعت را به عسل و شرابهای دستساز بشری را به شکر و قند مصنوعی یا عسلشکرمند تقلبی تشبیه کرد.
7 – پرسش اولیه این بود که وقتی شراب از سوی خداوند در قرآن ممنوع شده چرا بسیاری مسلمانان حتی شوق بیشتری از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان دارند که برای آنها قدغن نشده است. به راستی راز این میل دیوانهوار شرقی از جمله اسلامینامان به بادهنوشی چیست؟ به یاد دارم وقتی در نوجوانی چند نوبت به سوریه رفته بودم در فرودگاه دمشق عربهای خلیجی را میدیدم که با لباس بلند و عقال عربی به نوشیدن و خریدن انواع مشروبات غربی مشغولند تعجب میکردم. چنین بود مسلمانان پاکستانی در فرودگاه بحرین. در قاهه هم بر سر در برخی مشروبفروشیها آیه قرآن در وصف شرابهای بهشتی نوشته شده بود : و شرابا طهورا . از سوی دیگر هنگام که رفتار نوشندگان از جمله در میان آشنایان دور یا فیلمها و سریالهای داخلی و خارجی را با افراد متعصب مذهبی مقایسه میکردم اغلب اوقات دینداران را ترشروی و تلخ و نادوستداشتنی و بادهخواران را پرخنده و شادمانه مییافتم. از جمله نمادهایش را مردمان شیراز یافتم حتی یکی از پیرزنان چادر بر سر قدیمی که میپنداشت اهل بخیهام گاه خطاب به من میگفت به شیراز بیا. شرابی کهنه چال کردهام. بیا بنوشیم و مست کنیم! هماره از خود میپرسیدم چرا خداوند در قرآن شرابی که سبب خوشرفتاری میشود حرام کرده گرچه گاه خشمهای شدید میدیدم و دشنامهای رکیک را از زبان مستان میشنیدم. این نکته سبب شد هماره بخشی از ذهن من جستجوی فلسفهچرایی نیک و بد شمردن شراب و نیز هر چیزی بود که با آن ارتباط داشت. نکته دیگر آکندگی زبان و ادبیات عربی و فارسی با ستاش شراب و نیز وصف مجالس و آداب آشامیدنش بود. حیرت میکردم عارفان بزرگ در نظم و نثر از شراب و تکریم یاد کردهاند که گویا شراب پیامبر آخر الزمان یا فرشتگان مقرب همچون جبرییل و اسرافیل و میکاییل یا امامزادهای است که معجز میکند و شفا میدهد .
8 – از سویی وقتی دریافتم مخدرات که زیانشان به مراتب از شراب بیشتر و فرسودگی متعاقب مصرفش بیشتر است از سوی فقهاء حرام نشده دریافتم به قول عوام یک جای کار میلنگد. وقتی بیشتر واکاوی کردم دریافتم گناهان فراوانی است که مجازات آن همسنگ شراب و برخی حرمت رباخواری در قرآن بسی سنگینتر از شراب است. زیرا اعلان جنگ به خداست که در باره شراب چنین وصفی یاد نشده بود. از سوی دیگر دروغ دهها بار مذمت شده ولی در احکام دینی حرام وصف نشده است. شادروان پدربزرگم سید علی اکبر برقعی قمی ( 1278_1366ش) میگفت در همه عمر هشتاد – نود سالهام یک نفر ندیدهام که در عمرش دروغ نگفته باشد. اما افزود هیچکس به اندازه هملباسانم دروغ نمیگوید. وقتی شانزده ساله بودم پرسیدم درست است تراشیدن ریش حرام است؟ برافروخته شد و گفت یک آیه درقرآن یا یک حدیث محکم منتسب به رسول خدا(ٌص) نیست این کار را تحریم کرده باشد . اما بیش از پنجاه برابر در قرآن نهی از دروغگویی شده است. افزود ریشت را بزن اما دروغ نگو. میگفت اگر آخر عمرم نبود جامه شهرتم را بیرون میآورم و ریشم را میتراشیدم. همو یادآورم شد درست را بخوان و هر چه فقه و اصلو بخوانی جزء عمر تلف شدهات حساب کن! خودرش هم در دهههای عمر به خوانش فیزیک و شیمی و زیستشناسی و زمینشناسی میپرداخت. از فرزندان و عروسها و دامادها و نوادگان در این باره پرسش یا با آنها گفتمان میکرد. زیرا معتقد بود علوم جدید بر پایه راستگویی بنا شده است. چهل و یکسال است همه روزه اندرز او را پیش چشم دارم.
چنین است خوردن مال حرام که زشتی معادل خوردن آتش وصف شده ولی باز هم تعجب میکردم متولیان دینی نه فقط حرام بودن آن را چندان علنی نمیکنند بلکه خود از شمار شیفتگان سودخواریاند. چنین بود دروغ و شرک و کفر که باز هم دیدم فقط در بخش زبانی و نوشتاری علنی محکوم است اما اگر بر زبان با ائمه مشکلی نداشته باشی عملا بیایمان و مشرک بودن و ملحد بودن ممنوعیتی ندارد. از جمله پس از انقلاب وقتی بارها و گاه همه روزه به خیابان انقلاب تهران سرک میکشیم کتابفروشیها و دستفروشیها آکنده از دینستیزی تئوریک بودن اما کسی جرئت نداشت در کتابش به پیشوایان شیعی حتی امامزادهها نزدیک شود. به همین سبب آثار صادق هدایت ممنوع بود و هست اما آثار ولتر و مارکس و استالین و نیچه و سارتر کماکان منتشر شده و بازچاب میشود. این همه مرا به یاد شعر ایرج میرزا و زن نقاب بر چهره شیرین کلوچه میانداخت.
9 – اما این موارد همه مشکل نبود. اصلیترین پرسشم این شد چرا برخی رفتارهای کسانی که هرگز لب به شراب نزدهاند عربدهجویانهتر و سیاهمستانهتر از الکلیهای حرفهای است یعنی عوامالناس که مخالفان دینی خود را بیرحمانه میکشند ولو0 زن یا پیر یا کودک باشد آن هم دستجمعی و کورکورانه چندانکه سرانجام در نامهای طالبان و داعش و القاعده و بوکوحرام و امثال آن سالهاست دیده میشود. مگر نه آن است که قتل نفس بیگناه همسنگ کفر و شرک است؟
10 – به باورم آنچه عملا سبب مصرف همگانی ایرانیان در گذر قرون پسااسلام پس پرده یا عیان بوده مصداق ضربالمثل فارسی است که چون که صد آید نود هم پیش ماست وقتی ارتکاب گناهانی فراتر از شرابنوشی و از جمله خریدو فروش حکم خدا آن هم از سوی فرمانروایان و اولیای دینی ممکن و علنی و مشروع شمرده شد این باور در ذهنهای بسیاری نقش بست که وقتی میتوان با دادن حقالسکوت به هر خلافی اقدام کرد چرا چنین نکنیم. به باورم فتح سنگر شرابنوشی از نخستین گامهای نومسلمانان بوده است. تا امروز که دیگرقفل بسته تمامی حرامها و محرمات دین رمزگشایی شده است.
11- مردمان حتی عوام بنا به قانون مد روز و چشم و همچشمی برای سخن گفتاری و نوشتاری و ادعای باورداری ارزشی قائل نیستند به عمل عمومی نمادهای جامعه خیره میشوند. روزی مردی از من پرسید چرا فرزندانم حرف گوش نمیدهند. گفتم پاسخ تو در پرسش تو نهفته است. راست میگویی آنها به عمل و رفتارت نگاه میکنند. افزودم نمیتوانی به فرزندانت چیزی را بگویی که خودت مرتکب نشدهای. نمونه دیگر پیرمردی نود و هشت ساله به من گفت پاهای مادرت را ببوس. حرفش بر دلم ننشت. گفتم احترامش میکنم. دست و پیشانیاش را میبوسم اما به سبب رعایت بهداشت از بوسیدن پای مادرم معذورم. پرسیدم خودت هرگز پاهای مادرت را بوسیدهای؟ گفت نه. این دو نمونه مصداق مستی است. یعین چیزی که خودشان هم نمیفهمند چه میگویند. دست بر قضا آیهای است با لحنی سختنکوهشگرانه که سخت دوستش دارم: کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون.
12- اندک اندک با گذر عمر و با دیدن صدها نمونه از نزدیک به درستی دریافتم شراب همچون یک دستگاه تقویتکننده یعنی همان آمپلیفایر دستگاههای صوتی عمل میکند. اینکه هر کس سخاوتمند است سخیتر میشود و هر کس خوش اخلاقتر خلیقتر. اما بخیل را سخاوتمند و بدسرشت را نیکوسرشت نمیکند. اما راز حرام بودنش را جهالت یافتم یعنی اینکه وقتی کسی با نخوردن شراب به قتل بیگناهان اقدام میکند با خوردن شراب چه بسیار کشتارهای عظیمتر خواهد کرد. به بیان ساده شراب اصلی جهل است. جاهل هماره میان مستی و سیاه مستی در نوسان است اما خردمند شرابنوش گاه به گاه که مست است موقتا گرفتار جهالت خواهد شد. با این همه شرابنوشی جاهلان ریختن مواد آتشزا بر آتشی برافروخته است. بهتر است غول چراغ جادوی درون ما بیرون نیاید. اما انصاف آن است یک چیز را نباید فراموش کرد که دستاندازی اروپاییان از جمله روسیه وزان پس آمریکاییان و فتنهبرانگیزی آنها از جمله فرقهتراشی از جمله سیکها در هند و بهاییت در ایران و نیز وهابیت در عربستان یا حرکات انقلاب ضد امپریالیستی روسینشان یا گروههای افراطی اسلامی یا همانندانشان در شرق و غرب عالم از قرن پانزدهم به بعد برآیند شرابنوشیهای نسل درنسل همه عمر آنهاست که با پوست و گوشت آنها همجوشی یافته است. پیروان این فرقههای بیراههروی مستنمای خودبزرگبین تمامیتخواه به حکم جهالت ابزار دست عروسکگردانان غربیشان و تصویر آِینهای اربابان خویش هستند. راست آن است ابلهان همچون خوشهها و دانههای انگور که در سردابها و خمرههای فلسفهای اروپایی تبدیل به شرابهای بلکه سموم خطرناک و از جمله مسلماننام- اسلامنام میشوند.
13- ابلهان را شرابنوشان مادرزاد _ ارثی از شکم مادر یافتم یعنی به زبان اطباء، فول تایم و شرابنوشان متعارف خردمند و هوشمند را ابلهان موقت یعنی پارت تایم. اینگونه بود که راز یا چرایی کارنامه فساد علمای مختلف خاصه متولیان ادیان ابراهیمی و ناابراهیمی و نیز فرمانروایان و مدعیان مکاتب سیاسی و از جمله سردمداران روسیه کمونیستی از جمله استالین را مصداق جهل مرکب دانستم. سخنم را با این مصرعی از سعدی شیرازی تمام کنم که تعریف خرد – ضدخرد یعنی نامستی- هوشیاری نسبت به بدمستی را چه زیبا به دست داده و همهنگام عقل و عاقل را ستوده است: بد مکن که بد نکردست عاقلی. اینکه هر کس بد کند عاقل نیست یعنی جاهل است . یعنی شراب نوشیده است. فارسی پوستکندهاش اینکه هر کس بد نکرد شراب حقیقی را ننوشیده است. چون بدکرداری کرد نوشیدن و ننوشیدن شراب به تعبیر دستارداران و بازاریان قدیمی علیالسویه است. شاید اینکه کمابیش همه ما با شراب و بیشراب سیاهمستیم. از آن هم صریحتر در قرآن خدای یگانه انسان این چنین با وصف حرف معرفه الف و لام یاد شده است. نفرینی خواستار کشته شدن جنس انسان است. شیوه لحن کلام اثبات میکند شمارگان و کیفیت تخلفات جنس بشر از نوشیدن شراب هم فراتر رفته است. فراموش نکنیم این سخن به باور مسلمانان از زبان خداست : قتل الانسان ما اکفره یعنی کشته باد انسان! وه که چه ناسپاس است!