گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

پاسدار فرهنگ و حق‌شناسی‌‌پروری‌آموزی آموزگاران قمی… دکتر علی محسنی

 مجموعه فرهنگبانان قم

 

پاسدار فرهنگ و  حق‌شناسی‌پروری‌آموزی آموزگاران قمی … دکتر علی محسنی (1)

 

1 – از حدود آذرماه 1376ش که آغاز همنشینی‌ام با شادروان استاد فرزانه و پاک‌سرشت شهرمان علی اصغر فقیهی بود این رابطه مریدی ـ مرادی به درختی پربرگ و بارـ  پرشاخسار ـ پرسایه‌سار بدل شد. شش سال انس با جسم و روانشان داشتم. هفده سالی است تا این زمان تیرماه 1399ش که همراهی نفس مجرده‌اش پسامرگ کمابیش همه‌روزه در زندگی‌ام ساری و جاری است.

2- دکتر علی محسنی ـ‌ رئیس انجمن دانش‌آموختگان دبیرستان حکیم نظامی ـ یکی از شاخه‌های شجره طیبه آن فقید  است که اول بار در مراسم پسامرگ ایشان در مسجد رضویه قم که درست روبروی منزل پنجاه ساله زنده‌یاد فقیهی بود با ایشان  هم‌کلام شدم.  باز هم به میانجی دکتر محسنی بخت آشنایی با  شماری از برجستگان علمی و فرهنگی و اجتماعی  بسارشته‌ها  از جنس ارتباطی حضوری و دیداری داشته باشم. شادروانان دکتر محمد امین ریاحی و دکتر غلامعلی اخروی نیز  دکتر عباس حری، روانشاد مهندس شاهرخ  ظهیری،‌ محمد جوادی،  مهندس ویکتور دنیل و شمار فراوانی دیگر از این جمله نوآشناشوندگان بودند.  تصاعدی‌وار هندسی به واسطه همینان باز هم دوستیهای جدیدی اتفاق افتاد.

3- بنده که همچون ایشان برآمده از یک آموزشگاه فرهنگی درقم بودیم علیرغم تفاوت سنی بیست و هشت ساله ولی به سبب وجه مشترک ارادت قلبی ناب به استاد علی اصغر فقیهی بود به لطف پروردگار دوستی صمیمانه و با برکتی هفده ساله گذشته یافته‌ایم. کمابیش هنوز همه هفته با هم تماس تلفنی داریم و آخرین داده‌های فرهنگی و به ویژه علم‌الرجال شهر و کشورمان را با هم هم‌اندیشی می‌کنیم.

4 – گرچه ایشان قمی‌تبار نیستند بلکه از نسل پدری کاشانی ـ مادری اصفهانی به شمار می‌آیند اما به حکم اقامت طولانی در قم و ارتباط تنگاتنگ طی هشتاد سال گذشته با این شهر، برگ سبز/گرین کارت قم را دریافت کرده‌اند. خاطره‌ای هم در این باره دارم. روزی در محضر استاد فقیهی نشسته بودم. از مرتب تلاش و  زحمات و محبتهای  دکتر علی محسنی سخن می‌گفت. تا آن روز ایشان را ندیده و پیشینه‌شان را هم دقیقا نمی‌دانستم خطاب به استاد گفتم بی‌تردید ایشان قمی نیستند. پرسیدند چرا ؟  گفتم یکی اینکه قمی چنین پشتکاری ندارد که همه ساله با نظم و انضباط یک برنامه منسجم را  همچنان برقرار نگاه دارد. دیگر اینکه قمیها زودرنجند و با کمترین طعن و اعتراضی دلسرد می‌شوند. سوم و مهمتر اینکه قمی، قمی را قبول ندارد بلکه به ناقمی احترام می‌گذارد. ایشان سکوت کردند. گفتنی است یکی از مراتب کمال و همزمان بخت علی اصغر فقیهی آن بود که در زنده بودن، مراسم تشییع ـ خاکسپاری و پسامرگ عزتش میان همشهریان کاسته نشد بلکه هماره با احترامی رو به تزاید همراه بود.

5 – دکتر محسنی به تقریب نزدیک به سی سال بنا به مقتضیات و محدودیتهای این دهه‌ها  کماکان مراسم فارغ‌التحصیلان دبیرستان حکیم نظامی قم را در تهران و قم برگزار کرده که الگوی بسیاری شهرها و مراکز آموزشی دیگر از جمله شاگردان شادروان احمد اوحدی قرار گرفته  است. طی سالهای گذشته از نزدیک  شاهد تلاشها و خستگی‌ناپذیری ایشان در این زمینه بوده‌ام. در این میان چند خصیصه اخلاقی ایشان برایم سخت ستایش‌برانگیز بوده که در کمتر پزشکی‌پیشه‌ای و حتی اصحاب فرهنگ و ادب و علم دیده‌ام. به  باورم چندانکه به خودشان هم گفته‌ام این منش ثمره تاثیرپذیری از مغناطیس روح بلند دبیر دوره دبیرستان و مراد همه سالهای عمرشان مرحوم فقیهی بوده است. چند بار یادآورشان شده‌ام به باورم به راستی پسامرگ پدرتان در دوره کودکی فقیهی را پدر  معنوی خود گرفته بوده‌اید. اکنون به شماری خصائص نیکی که در شخص ایشان دیده‌ام اشاره می‌کنم :

یکی اینکه هرگز چیزی به نام کینه‌توزی و انتقام و بددلی در دلشان راه نیافته است.  چندانکه چند نوبت از نزدیک دیده‌ام هرگاه ولو در جمع بزرگان کشوری که فی‌المثل شادروان دکتر مظاهر مصفا  حضور داشتند کسی به دکتر محسنی و البته در جمعی انبوه توهینی علنی  و گستاخانه هم می‌کرد که من به عنوان ناظر حالم دگرگونه می‌شد به تعبیر آخوندی‌اش با سماحت به سمتش می‌رفت . او را در آغوش می‌گرفت. از او  پوزش می‌خواست که او را ببخشد. گرچه شاهد بودم یکبار شخص مقابل ایشان باز هم دست خود را بیرون کشید و به دشنام‌گویی‌اش ادامه داد. اما دکتر محسنی خم به ابرو نیاوردند و صدایش را بلند نکردند. با اینکه کسانی از شدت خشم و تنفر از شخص ایشان با من سخن می‌گفتند چندانکه حتی یکبار وقتی از شخصی خواستم به خانه‌ام بیاید. وقتی دانست دکتر علی محسنی هم آمده گفت من از ایشان خوشم نمی‌آید و نیامد. با این همه علی محسنی سال دیگر خطاب به من می‌گفت فلانی! باز هم امسال هم دعوتش کن. زیربار بی‌اعتنایی به دشمنش هم نمی‌رفت. شگفت اینکه هر چه ایشان در رفتارش می‌کوشید کوتاه بیاید رقباء جری‌تر می‌شدند و شدت رمیدگی و تنفرشان باز هم بیشتر می‌شود.

مشخصه دوم انرژی به تقریب کم‌مانند ایشان است که هنوز درسن هشتاد و چهار سالگی یک گوشه‌نشینی و تنبلی و رخوت را نمی‌پسندند. در ایام تعطیلی مطب پساکرونای زمستان 1398ش به تدوین یادداشتها و نوشتن خاطرات عمر روی آورده است.

سوم حق‌شناسی پنداری و گفتاری و کرداری نیک از ولی‌نعمتان به ویژه آموزگاران و استادان دانشمند است چندانکه فی‌المثل نوشتن مقاله‌ای همه ساله در روزنامه اطلاعات از جمله فرایضی است که گویا همچون ترک واجب شرعی آن را بر خود حرام  کرده‌اند .  همچنین همه ساله با لوح تقدیر از  معلمان و  دانش‌آموزان برتر کنکور سراسری دبیرستان حکیم نظامی قدردانی کرده است. یک نوبت حدود پانزده سال پیش و پیشامرگ شادروان دکتر حسین شهیدزاده (1301ـ1389ش) که قمی‌تبار و از دوستان و محشوران ایرج افشار و  دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی بودند به دکتر محسنی گفتم با همه زحماتی که شخص ایشان در قالب نوشتن کتاب و ترجمه به ویژه برای همشهریان قمی و شهر قم کشیده هیچگاه مسئولین در سطح کشور و حتی شهر قم یادبودی برای شهیدزاده برگزار نکرده‌اند. پذیرفت لوح تقدیری در مراسم سالیانه تقدیمشان کند. همان روز شاهد شعف شادروان شهیدزاده بودم که سبب شد جلد دوم خاطراتش را بنویسد که مجلد نخست آن با عنوان روزگاری در شورآباد به سال 1368ش از سوی انتشارات آگاه چاپ شده بود.

چهارم  حس امیدواری عظیم که درست در مقابل لشکر غمی است که امروزه با نام افسردگی قرار است نه فقط خون عاشقان بلکه همگان ریزد بدون توصیه به فراخوان ساقی که با او بسازد اما بنیادش را بر می‌اندازد. گوشم هماره پر می‌شود از این توالی واژه‌هایش که: ولشون کن. تو کار خودتو بکن. چه کار داری  فلانی چی‌چی گفت.  به باورم  می‌توان سایه‌سار شخصیت دوست‌داشتنی استاد علی اصغر فقیهی را در دکتر علی محسنی دید.

اما انصاف این است آن نه مسئولین سازمان آموزش و پرورش قم و نه متصدیان دبیرستان حکیم نظامی و نه  انبوه استادان و دانش‌آموزانی که دکتر علی محسنی  به برکشیدنشان کوشیده بوده هنوز  بزرگداشتی که در خور شانشان باشد برای شخص ایشان ترتیب نداده‌اند. حق‌شناسی از ولی‌نعمتان نیکوست که شوربختانه نسل امروزی کمتر به چنین اموری توجه معطوف داشته‌اند.

در پایان و برای اثبات مراتب فروتنی و سپاسگزاری یک شاگرد قدیمی از استادش یادکردی را از محسنی حسن ختام قرار می‌دهم. چند بار به من گفتند هر چه در فاصله خانه ـ شهرک غرب تهران ـ و مطب ـ شمیران نرسیده به میدان تجریش ـ‌ با خودم فکر می‌کنم یک نقطه ضعف در استادم فقیهی بیابم نمی‌توانم. انصاف همین است که شادروان علی اصغر فقیهی با آنکه به جز تحصیل در دانشگاه روزگار رضاشاهی در تهران،  پیش از آن در قم درس فقاهت خوانده بود ولی جامه شهرت را  از تن بیرون افکند و به معنی اخص کلمه در ادبیات و تاریخ به ویژه عربیت استاد و در فرزانگی به تعبیر شادروان محمد امین ریاحی از نسل بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر بود. این نکته زمانی برایم به اثبات رسید که اول بار به بسطام رفتم و بر سر مزار بایزید حاضر شدم حس بهشتی‌گونه‌ آنجا مرا به یاد گورگاه شادروان فقیهی انداخت. دوستی دکتر علی محسنی و نگارنده این سطور برگی است از درخت تناوری علی اصغر فقیهی‌نام. خدایشان بیامرزاد.

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *