- سقراط به درستی دریافته بود به دست دادن تعریف سادهترین چیزهای عیان روزمره زندگی دشوار است چه رسد به دشوارترین چیزهای نهان یا دور دستِ ذهن و زبان یا مکان و زمان. یکی هم خود معنی زندگی و مرگ یا تندرستی و بیماری است. زیرا همه چیز در تغییری دائم است از جمله واژههای مشترک میان انسانها. تغییر هم ماهیتاً نوعی پیری و مرگ است. البته شاید از زاویهای دیگر بتوان بدان نگریست یعنی قرار است چون همه چیز به ایستایی/سکون برسد حرکت یا تغییر مرکب/خودرویی است تا آنها را به ساحل امن نامتغیرات برساند. شاید در مقام تمثیل بتوان گفت اعتقاد به سکون فلاسفه پیشاسقراطی همسنگ خشکی و اعتقاد به پویایی/حرکت همسنگ درباوارگی است. همچون یک زوج مذکر و مؤنث مکمل و متمم یکدیگرند تا فرزندی به نام حیات زمینی از آن دو متولد شود. چندانکه برای انعقاد نطقه هر کدام از والدین به تعبیر امروزی به شکل سه دانگ و سه دانگ، بیست و سه کروموزم وسط میگذارند.
- راست آن است زمان و حرکت و جسمانیت و عوارضی همچون دگردیسی/بیماری و فرسودگی/پیری و فناپذیری/مرگ با هم همجوشی یافتهاند. یعنی جز نامهای مختلف یک ماهیت/چیستایی یگانه نیستند.
- مدتها پیش خوانده بودم برخی فلاسفه یونان خاصه ارسطو زمان را سایه و مستعمره پدیده حرکت دانسته بودهاند. یعنی بدون حرکت چیزی به نام زمان تصورّپذیر نیست. به همین سبب است که به ظن قوی برای مردگان دیگر پدیده زمان مفهومی ندارد. شاید هم از این روست شاعر پارسی گفته بوده است: «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست».
- بر سر هم اما دگردیسی، فرسودگی و فناپذیری مختصه مشترک جسمانیات زمینی از جمله آدمهاست که به شکل قراردادی و اختصاصی بدان نام بیماری، پیری و مرگ داده شده است. این پدیدهها برآیند واکنش میان طبیعتِ بیرونی و طبیعتِ درونی تن انسانهاست. گویی بدن قلعهوارهای است که طلب خودمختاری از یک کشور مقتدر و وسیع به نام طبیعت را دارد.
- معلوم است روزی این حصار به سبب قحطی باشندگان و پایان گرفتن تسلیحات دفاعی همچون قلعه الموت اسماعیلیان فرو خواهد ریخت. ما آدمها خواسته ناخواسته برده زمینیم. طبیعت زمین نیز مستعمره طبیعت ماه و خورشید و سیارات است. منظومه شمسی هم خودش مستعمره کهکشان راه شیری است. این چرخه رو به پساپس رفتن، منطقاً تا زمان آنچه دانشمندان بدان مهبانگ/بیگبنگ گفتهاند به عقب باز میگردد.
- به نظر میرسد شتابزدگی زندگی بشری خاصه پسافناوریهای نو همگان خاصه تحصیلات و زندگی و درون پزشکان نیز هم از این رو از جنبش و جوششی دائمی تهی نیست. گویا آرامش درونی برای آنها به سبب آلودگی به ویروس جسموارهها به ویژه بیمارشوندهها به راستی کیمیاست. زیرا همه عمر با جسم و جسمانیت آن هم از نوع معیوب آن سر و کار دارند. پس پایاپای آن باید تا افتادن از پای با یا بدون میانجی پیری همچون دونده دوی ماراتن در حرکت و تغییر هراکلیتاندیشانه بوده باشند.
- به راستی مهار کردن بیماریآوران بینهایتنمای شناختنی و ناشناختنی نهان از چشم و گوش و لامسه و دانش البته بسیار دشوارتر از رام کردن یک اسب سرکش و چموش است. به معجزه شبیهتر است. زیرا زمان و مکان و طبیب و داروی ساده یا ترکیبی دائمالتغییر و ناتکیهپذیر چگونه میتواند بدن مردمان در معرض هزاران هزار عوامل آسیبپذیر را به ساحل تندرستی و ایمنی درونی و بیرونی برساند؟ هم از این سبب به راستی بزرگانی همچون بقراط و پیروان مکتبش از جمله رازی دادههایشان زر ناب است که البته از میراث والدینی به نام مردمان باستان مصر و هند و بینالنهرین و ایران و محتملاً چین به ارث بردهاند که شاید نام و نشانشان در غبار زمان از پیش چشمان آدمیان امروزی رفته و از ذهنها زدوده شده است.
- اکنون در ادامه یادداشتهای پیشین خاصه مقاله «درسهای تندرستی پیشگیرانه در پزشکی کهن» به درخواست برخی طالبان طب زندگیبخشی بر زمین نه طالبان تب زندگیپخشی بر زمین، نوشته کنونی به دست داده میشود. امید که سودمند افتد. معمولا در حد توان میکوشم آنچه نابخردانه و طبیعتستیزانه است یا بدان باور ندارم و عملاً بدان پایبند نیستم همچون کالایی جا مانده و کاسد یا غذایی مانده و فاسد به دست خوانندگان ندهم. دیگر اینکه در این نوشته به سبب اهمیت وصفناشدنی و اغلب مغفولشونده اندام کبد با تأکید بیشتری انگشت توجه روی آن نهاده شده است.
- اهمیت هوا به سبب نادیداری بودنش کمتر از سوی مردم حتی غالب دانشمندان قدیم و از جمله اطبای امروزی جدی گرفته شده است. زیرا تنوع و تعدد آن از شمارگان مفردههای طبی دستکم هزارگانه دارویینامهای همچون الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه ابنبیطار سده هفتمی کمتر نیست. یعنی وقتی همه عوامل سببساز دیداری یک بیماری را کنار گذاشتیم باید ذهنمان معطوف به هوای محیطی تنفسی یا لایههای بالایی همچون اوزون یا به تعبیر ماهیگیران اوزون برون کره زمین باشد. به تعبیر بازاریها از جمله یک قلم حدود یک میلیون ویروس مسبّب سرماخوردگی در فضاست. خردپذیرانه آن است باور کنیم افلاک یا ستارگان و سیارات همچون دستگاههای تشخیصی پرتوبنیان نادیداری یا امواجبنیان صوتی نیروها یا انرژیهایی سخت نیرومند از خود بیرون میفرستند که آثارش بر زمین از جمله زندگی آدمها انکار ناشدنی است. دور از عقل نیست محتویات و واکنشهای درون هوای/فضای زمینی یا فرازمینی به همان پیچیدگی و گستردگی آفرینش درون تن یا زمین و آسمان باشد: دوایر متحدالمرکزی با اثر انگشت همراستا یا دی.ان.اِیواره مشترک میان یاخته، بدن، زمین، منظومه شمسی، کهکشانها و هستی.
- در قرن ششم هجری که آلودگی هوا وجود نداشته حکیم اسماعیل جرجانی در ذخیره خوارزمشاهی یادآور شده از شهری بگریزید که نتوان در آن دیار شبهنگام ستارههایش را به درستی شمرد! البته مقصودش در هوای ناابری بوده است. نمیدانم اگر از وضع هوای شهرهای تهران یا اهواز در ایران یا دهلی در هندوستان مطلع میشد چه میگفت؟ به جز کلیات تندرستی هوا حتی میان هواهای طبیعی هم تفاوتهای بسیاری است که بر جسم و جان آدمی آثار نیک و بد خاص خودش را دارد.
- حال اگر نمیتوان کشور یا شهر زیستگاه یا کره زمین را تغییر داد دستکم مدیریت بهینهای داشته باشیم. یعنی چندی یک بار از شهر دور شویم یا از خانه یا دستکم از محل کار به زیر آسمان بیرون بیاییم. نفس بکشیم. زیرا زندگی زیر سقفهای کارگاههای صنعتی و کارخانهها، خانهها، ادارات، دفاتر کاری و مغازهها همان پدیدهای را پدید خواهد آورد که منوکسید کربن یعنی مرگ خاموش درونی بافتهای جسمانی و ناجسمانیمان. میتوان به جز بیتفاوتی در روابط انسانی از جمله حقشناسی ساده زبانی به سادگی دلمردگیها را از چشممردگیهای ساکنین شهرهای بزرگ آپارتماننشین امروزی دید که همانند تصویر مراسم اطلاعرسانی تشییع و ترحیم و تسلیت یا بر سر مزارها و مقابر است. مگر اندام یا شخص مرده همان نیست که نسبت به محرکهای بیرونی واکنشی ندارد؟
- شاید بسیاری تاکنون نشنیده باشند که به جز مغز و قلب اما سکته گوش و کبد هم در بدنمان داریم. هر عضوی میتواند مرگ مستقل کامل یا نسبی داشته باشد. مرض قند همان مرگ لوزالمعده در انسولینسازی است. پس هر جا که نیک و بد یا دوست و دشمن یا مفاهیم از سوی مردمانش از هم متمایز نشده و به زبان عامیانه دوغ و دوشاب از سوی کسی یا کسانی علیالسویه بود مرگ همان پدیده اتفاق افتاده است. یکی هم اینکه ندانند علم چیست و عالِم کیست؟ اینکه با گمانی نادرست اما خرد را نابخردی، جهل را علم ولی علم را جهل یا نیکی را بدی بینگارند. اعوذ بالله من الخذلان.
- از توصیههای ساده و بسیار ارزشمند یکی نیز عطسهزنی روزانه خاصه با گرفتن بینی در برابر آفتاب و دستکم سه شمارگان است. زیرا به تجربه دریافتهام اگر چند روزی این فرآیند متوقف شود انواع دردهای استخوانی و کوفتگی خاصه کمر درد پدید خواهد آمد. به یاد دارم سید محمود رضوی برقعی (1275-1357ش) پدر پدرم در نیامدن عطسه تکهای کوچک از روزنامه را قیفواره سر تیز و وارد بینیاش میکرد و تا نیامدن عطسه دست بر نمیداشت. همو از سوی پدرانش نسل در نسل همچون پدر سید محمود، سید رضی و پدرِ پدر همو سید تقی اطبایی قدیمی و درمانگر محلی بودند. برادرش که پدرِ مادرم بود سید علی اکبر برقعی (1278-1366ش) که طبابت نمیکرد نیز شاگرد عبدالکریم حائری و مدرس فلسفه قدیم خاصه طبیعیات از جمله شفای بوعلی بود.
- نیز همو هر ماه یک بار با فلوس رودههایش را پاکیزه نگاه میداشت و غذایش در این روز نخودآب بود. راستاراست ایستا عصاقورتدادهواره راه میرفت. آرامش درونی کاملی داشت. قناعت ناب داشت. زیادهخواه نبود. زیرا هرگز جز یک کار معیشتی را برای گذران امورش انجام نمیداد. روزانه چهار بار پیاده مسیر خانه تا محل کارش را پیاده میرفت و باز میگشت. از هیچ وسیله نقلیه از جمله ماشین شخصی، اتوبوس، تاکسی و حتی دوچرخه که معروف است برای تندرستی خوب است هم استفاده نمیکرد. تا پایان عمر چشم و گوش و حواس او سر جا بود. موهایش نریخت. گرفتار سکته و فراموشکاری/آلزایمر و رعشه/پارکینسون و فشار خون و چربی و دیابت هم نشد. میگفت در زندگی یک قرص هم نخورده است.
- روزگاری پدرم که فرزند ارشدش بود او را برای معاینه کامل بدن به تهران برد و در بیمارستان بستری کرد. به پدرم گفت اگر دارو بخورم خواهم مُرد. چنین شد. شوهر خالهام دکتر عزیز الله دیباییان (1310-1401ش) که خودش داروساز بود. بسیار سفت و سخت نیز حفظالصحه جسمانی و روانیاش را نیز رعایت میکرد به وقت مرگ پدر بزرگ پدریام به شوخی گفت من او را چشم زدم.
- نکته ویژه بانوان و دختران اینکه با راهکاری بسیار ساده میتوانند همزمان افزون بر غلبه بر تنش و فشارهای درونی روان نیز حفظ حس نیروی شادابی وجوانی بشتر به ایمنی بدن خود در برابر احتمال سرطان به ویژه پستان کمک کنند. اینکه هر بار در گرمابه با کیسههای بسیار زبر قدیمی زیر دوش آب گرم در هر نوبت یک تا سه دقیقه با شدت هر چه ممکن به ماساژدهی سینهها بپردازند که طی چند نوبت آثار عظیم آرامشآوری و شادابشوندگی درونی کوتاهمدت آن را به چشم ببینند. زیرا چندانکه هر عضوی زبالهوارهای دارد که باید بیرون ریخته شود همچون ادرار از مثانه یا مدفوع از رودهها یا خلط از دستگاه تنفسی یا خون ماهیانه در دوران پیشایائسگی در زنان، اما بیشتر مردمان از برخی اندامها از جمله زنان از بیرون ریختن مواد افزونه پستانها غافلند. البته در قرون پیشین با زایمانهای متعدد و شیردهی طبیعی زنان از جنبه آرامش درونی و سرطانوارهها خاصه پستان اینان ایمن بودند.
- امروزه مغز و قلب با تعابیر سکته یا مرگ مغزی و قلبی نماد مرز زندگی – مرگ جسمانی هستند. یعنی همچون فرزندانی که به پاره جگر ملقب هستند به پایش دائمی آن دو سخت توجه میشود. اما از پاره جگر تن زیر پوست خود غافل هستند.
- قدماء باور داشتند کبد/جگر سومین عضو رئیس در بدن است. تجلی قوّت طبیعتش میدانستند. یعنی به راستی محیط زیست کره زمین عالم صغیر بدن است. به باور اغلب پیشینیان در تمدن اسلامی به تبعیت از یونانیان به تعبیر امروزی اعتدال و همراستایی سه قوای مجریه/کبد و مقننه/ مغز و نخاع و قضاییه/قلب در یک کشور عدالتبنیان به نام تن، تندرستی شمرده میشود.
- کبد اندام بسیار نجیبی است. زیرا آسیبهایش حتی در حد نود درصد گاهی سبب نمیشود در ساختار و کارکرد بدن مشکلی جدی محسوس باشد. همچون زنی شرقی از جنس نمادشوندگان قدیمی که زیر دست شوهرش آزار میبیند اما به زندگیاش ادامه میدهد. شکایتی نمیکند. اما روزی شوهرش متوجه میشود گوشهای خزیده است. زیر شدت انباشت چربی بافتهای زندهاش خفه شده است. سنگ شده است. در حال از کار افتادن است یا از کار افتاده است. رو به موت است. فرقش این است که مرگ زن سبب مرگ همسر نخواهد شد اما مرگ کبد همان مرگ شخص یعنی شوهر هم هست. کمابیش همراستای شیوع مرگ عاطفه زناشوهری، مرگ کبدی هم بسیار شایع شده است.
- برای فهم بهتر کارکرد کبد در مقام تشبیه بارها به پرسندگان گفتهام همچون سرمایه هر کس در کارتپولهای امروزی است که صورت ظاهر کارت عابربانک یا وزن آن نشان نمیدهد بسیار پُر است یا خالی. در هر دو حالت نمای بیرونی و ظاهری یکسان است. اما به وقت بهرهوری از جمله رفع نیازهاست که شخص متوجه میشود فقیر است یا ثروتمند. پس شخص دارندهاش باید شیوه بهروری درست آن را بداند تا داشتههای درونی آن از دست نرود؟ حال بماند اگر همه هنرهای کارورزیاش را نیز بداند باید تلاش کند حساب دخل و خرج را نگاه دارد خاصه به افزایش موجودی این کارت بیفزاید و گرنه زمینگیر خواهد شد.
- پس کبد نیازمند توجه است. همچون همان همسر سر به زیر و مطیع شوهر باید بدو نفقه داد. دوستش داشت. نوازشش کرد. با او دوست بود. با او کانون گرم خانوادگی با بچههای سالم داشت. مگر به معشوق جگر و به فرزند جگر گوشه و به هنگام رسیدن مصیبت تعبیر جگرم میسوزد به گوشها آشنا نیست؟ نرسیدن به این زن ممکن است به سبب سوء تغذیه و فشارهای مختلف خاصه عصبی و روانی به تولد فرزندان عقبمانده ذهنی و جسمانی منجر شود که امروزه شاهد آن هستیم.
- پزشکان کهن و نو باور داشته و دارند همان وظایف یک کدبانوی خانه به عهده کبد است. آبستنی، زادن فرزندشان، شیردهی و پروراندن آن. حال بماند کبدهای امروزی هم اغلب سزارینی و شیرهای یاختههای بدنی از جنس شیر خشک است. نیز پختن غذا و نظافت و راندن مازاد زبالهوارهها و به باور قدماء ساخت چهار خلط اصلی خون و سوداء و صفراء و بلغم که کمابیش پزشکان امروزی هم آن را پذیرفتهاند یا دفع داروهای سمی از کارهای متعارف محوله اوست.
- به باورم چندان که سن ازدواج بانوان ایرانی امروزی یا شمارگان طلاقگیریها بسیار بالا رفته است خاصه به سبب فروپاشی اخلاق درون تنی – درون خانوادگی – درون خاندانی – درون جامعه ایرانی و تورم افسار گسیخته درونکشوری. اگر هم این دو در میان نیست وفاداری قلبی و عشق متقابل صادقانه میان زوجین کیمیا شده است به ویژه هر چه تحصیلات رسمی و مطالعات روشنفکرانه بیشتر باشد این بحران شدیدتر بروز میکند. زیرا کسانی به باورهای قومی، فرهنگی یا آیینی ولو نادرست پایبند باشند ساختار خانوادگی استوارتری دارند چندانکه در شهرهای کوچک یا روستاها و عشایر یا طبقات فرودست اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی دیده میشود. وضع کبد بیشتر آدمها از این قانون تبعیت میکند. زیرا تنوعطلبی زندگی خاصه در نوشیدنی و خوردنی و رفتار به فروپاشی پیکره کبد میانجامد. سگ و گربههایی بیماریزا هم درون این یاختههای کبدی هم میلولند.
- باید دانست این پدیده کبدستیزی روزگار ما به این سبب درست است که بنا به واکاوی پزشکینامههای کهن از پیش از میلاد مسیح تا قرون اخیر در مییابیم در گذشته وعدههای خوراکی روزانه، حجم هر وعده و پیچیدگی ساختار خوردنیها اغلب اوقات بسی کمتر از این زمانه بوده است. در این باره یادکردهای فراوانی میتوان به دست داد.
- از جمله نظریه مقبول همگانی از جمله در نوشتههای رازی و بوعلی واسماعیل جرجانی خوردن سه وعده طی دو روز بوده است. یعنی یک روز یک وعده در میانه روز و روز بعد دو وعده در اول و پایان روز. حال بماند تلاشگریهای جسمانی سخت از جمله پیادهرویهای طولانی و کارهای عضلانی دستی و پایی نیز بهرهوری از هوای طبیعی و نور خورشید و حفظ ساعات زیستشناختی با برخاستن و خوابیدن انسانها با طلوع و غروب خورشید یا شمردن ستارگان زان پس خواب شبانه رفتن که به تقریب منسوخ و برای بسیاری ناممکن شده است.
- دیابت و به تعبیر پدر بزرگ سخت خردمندم سید علی اکبر برقعی (1278-1366ش) که خودش بدان مبتلا شده بود این بیماری را به دیگران موذی و آب زیر کاه مینمود که از درون بدن را میپوساند. البته مرض قند و به تعبیر اخوینی سده چهارمی دولاب یا پُرمیز/پرادراری از ثمرههای آسیب کبدی است. شاید به همین سبب در شریعت اسلام شراب حرام است که نماد سببسازی پیدایش سیروز یا به تعبیر قدماء تشمّع کبدی است. به وقت آمدن بیماری کووید 19 کرونا اولین صف قربانیان آن کسانی بودند که کبدی تنبل داشتند و خبر نداشتند. به کبد که مادر طبیعت درونی ماست ستم نکنیم که ورزشهای سنگین و پیادهرویهای طولانی هم چندان در این روند کارایی ندارد.
- دست آخر اینکه ویروس کرونای 1398ش درس بزرگی به همگان داد. گاهی کمترین تماس ولو یک بار حتی غیر عمد و نادانسته میتواند خطرناک و کُشنده باشد. اصل مهمی که حکمای بزرگ تاریخ هماره از لحظات کوتاه ولی نابودکننده همه تلاشهای عمر به سبب یک لحظه یا یک جمله یا یک اتفاق بسیار جزیی هماره هشدار میدادهاند.
- چند دستورالعمل ایمنی و تقویت کبدی برای خواهندگان یاد میشود. در اینجا نمونهوار به مواردی برای اثبات این نکته و چرایی آسیب شدید کبدی خاصه پسابادهنوشی مفرط در سدههای اخیر در جهان و دهههای اخیر در ایران یاد خواهد شد.
- سادهترین و رایگانترین راهکار تندرستی ساختار کبد این است که هیچگاه تا تشنه و عصبی یا خشمگین یا افسرده هستیم غذا نخوریم. پس از بر طرف شدن عطش و فشارهای درونی دست به غذا ببریم. زیرا دستگاه گوارش مانند بچه است که وقتی قهر میکند غذا نخواهد خورد. چه درست گفت هراکلیتوس آبدرایی یونانیزبان فیلسوف بسیاردان سده چهارم پیش از میلادی که اغلب آدمها به میانجی نفس بر بدنشان ستم میکنند. زیرا نفس مجرده ارباب است و بدن بردهای یا کنیزی زیر دست او.
- از آغاز خوردن به وقت تا دو ساعت پس از آن نباید میانه غذا مایعات از جمله آب خاصه سرد یا نوشابه یا ماست یا سالاد یا میوه خورد زیرا به روند گوارش آسیب خواهد زد و به شکل غیرمستقیم کبد هم آسیب خواهد دید. البته دوغ یا چای به سبب کمک به هضم غذا بلامانع است. تنبلی کبد یا کبد چرب برآیند سالها بیاعتنایی به این قانون ریاضیواره است. یعنی نخست ماست و بعد سالاد باید پیش از غذا خوردن مصرف شود.
- از میان داروهای ارزانتر کاربری افسنتین به اندازه یک قاشق چایخوری از ساییده شده یا یک قاشق غذاخوری از حالت کرکواره طبیعی یا سه دانه و اگر توان مالی باشد استفاده از مصطکی البته یونانی یا قبرسی آن پس از وعده ناهار یا شام روزانه به شکل منظم در گذر ماه و سال، دمیدن روح حیات در کبد محسوب خواهد شد. مصطکی ریزاندازهای همچون ماش است. توصیه میشود دستکم چند ساعت روی مصطکی چیزی نخورد. اگر پش از خواب خورده شود بسیار بهتر است. لازم است بلعیده شود زیرا با جویدن به دندانها میچسبد. مصطکی به سبب بیبویی و بیمزه خاص یا آسانی در کاربرد بسیار داروی نجیب و ارزشمندی است همچون دوستش کبد.
- زیرا به سبب هنوز برایم کاملاً ناشناختهای هر مفرده به وقت ورود به بدن سراغ خویشاوندش میرود. شخصیت هر مفرده دارویی یا روابط میان گیاهان طبی کمابیش همان منش فردی و رفتار میان گروههای انسانی است. میانشان دوستی، رقابت، حسادت، دشمنی و جز آن برقرار است. برخی نیز همچون سموم از جمله جوز ماثل همچون اقدامکنندگان به عملیات انتحاری سبب فروپاشی اندامها خواهند شد. به همین سبب باید مقدار بسیار کم آنها آن هم در روندی طولانی مصرف شود.
- گفتنی است مصطکیهای ایرانی صنعتی یا غیرصنعتی ارزانتر بیاثر و گلوسوز و نمونههای پاکستانی در بازار بسیار کماثر است. باید دقت کرد تشخیص میان مصطکی مثلاً امروزه حدود پنج میلیون تومانی و نوع مرغوب که از بیست و هفت تا پنجاه میلیون تومان فروخته میشود دشوار است. باید به فروشنده یا عطار مربوطه اعتماد کامل داشت.
- البته گفتنی است باید پس از خرید آن را در سرکه خیسانید تا زیانهای احتمالی از جمله آسیبرسانی به مثانه را از میان ببرد. یعنی همه روز آن را زیر و رو کرد تا پس از حدود دو تا سه هفته خشک شود. البته در این فاصله میتوان از مصرف آن در درازمدت آثار عظیمی بر بدن از جمله درمان بحرانهای روحی همچون افسردگی و مالیخولیا به سبب سوداءکاهی بدن، تأخیر پیدایش سرطان، افزایش مقاومت بدن در برابر همهگیریهای میکروبی و ویروسی، تقویت گوارش، تنظیم کبد، تنظیم روند خونسازی طبیعی، رفع عرقریزه شبانه، پیشگیری از سکته مغزی و قلبی نیز تنظیم دوره ماهیانه زنانه دارد.
- بنا به آزمودههای دوران ویروس کووید 19 یا همان کرونا دریافتم قربانیان مرگانجام یا دچار آسیبهای پیشرفته آن از شمار مبتلایان نارسایی پنهان کبدی بودهاند. بنابراین توصیهام به مبتلایان استفاده روزانه از مصطکی بود. از جمله فروشندهای که از او مصطکی خرید میکردم روزی گفت یکی از نزدیکانش دچار این بیماری شده است. گفتم صد گرم مصطکی به او هدیه بدهد. داد. خورد. زنده ماند.
مزاجپژوهی در پزشکی جالینوسیبنیان تمدن ایرانی – اسلامی
مزاجپژوهی در پزشکی جالینوسیبنیان تمدن ایرانی – اسلامی