گشایش اردیبهشت 1393

لوگو سایت رضوی
جستجو

درباره تاریخچه پیگیری پیشگیری بیماری سینوزیت‌… برافروختگی پوشش درونی ریزغارواره‌های چهره‌ای.

  1.  از کودکی و نوجوانی  یعنی از دوره دبستان شوق تاریخ‌پزشکی‌پژوهی داشتم.  عسل‌آزمایی بر روی روند خواب خوب از نخستین تجربه‌هایم بود.
  2. هنوز پس از سالها تصویر بنفش‌فام تک‌رنگ تصویر تخیلی رازی در حال کیمیاگری، نیز نیمرخ ابن‌سینا با دستاری بر سر و بینی نوک‌تیز در ذهنم نقش بسته است.
  3. به سبب ناشناخته‌ای بیش از بوعلی شیفته شخصیت، جهان‌بینی، ذهن شفاف  و خرد طبیعی خاصه کارهای بالینی پزشکی محمد بن زکریای رازی بودم که ذهنیتم تا امروز به همان تراز ارادت است که پنجاه سال پیش از این بوده است.
  4. ناپیشگیری‌پذیری یا نادرمان‌شوندگی برخی بیماریها ولو ساده همچون سینوزیت که  خود بدان مبتلا بودم و کمابیش  همچون بسیاری دیگران همه ساله در یک چرخه  دائمی بدان گرفتار می‌شدم این  اشتیاق  را افزونه‌تر می‌کرد.
  5.  طی سالهای 1355-1361ش همه ساله نزد برادرِ مادرم دکتر سید  هبت‌الدین برقعی (1321-1398ش) برای شست و شوی سینوزیت به بیمارستان امیر اعلم می‌رفتم. در دامان پدری خردمند و دانا سید علی اکبر برقعی‌نام (1278-1366ش)  در قم و یزد پرورش یافته بود. تخصص گوش و حلق و بینی و حنجره  و فوق تخصص همین رشته از دانشگاه هاروارد آمریکا و عضویت همین گروه را در دانشگاه تهران از سال 1352ش را داشت.  کاربلد بود چندانکه طی چند دهه از نمادهای این رشته در ایران شمرده می‌شد. سالها بعد دانسته شد  و اول بار به میانجی دکتر حسن عارفی، رهبر پیشین انقلاب و اکبر هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی از شمار بیمارانش بوده‌اند.
  6. با همه دانش نظری بیشینه و کارورزی حرفه‌ای، شهرت محبوب‌القلوبش نزد خلق و ثروت سرشارش اما به گواهی بسیاری کسان تجسم راستین فروتنی و آرا‌م‌دلی بود. چیزی به نام تندخویی و غرور فرعونی درونی و بیرونی در او نبود. هرگز کسی گزارشی از خشم  انفجاری متعارف ایرانیان از او را به دست نداده است.  گرچه شاید هیمنه‌اش برای دانشجویان امتیاز/نمره‌خواه حکایت از کبردارندگی‌اش بود که البته به راستی در این باره گذشتی نداشت.
  7. خاطرات زیادی از درمان‌های مؤثر و قاطع و زودهنگام او در حافظه بیمارانش مانده است. هزاران دعای خیر طی چهل سال در زنده بودن و پسا مردنش در ذهنها و بر زبانها جاری است.
  8. در مراسمهای بزرگداشت او  از جمله تشییع جنازه و ختم او  به جز استادان دانشگاه خاصه علوم پزشکی بزرگان سیاست و دانش خاصه اصلاح‌طلبان حضور داشتند. سید محمد خاتمی و سید محمود دعایی از آن شمار بودند.
  9. سخن از سینوزیت‌درمانی بود. روند درمانش دردی جانکاه بود. هنوز پس از بیش از چهل سال رنج حاصل از پاشانیدن افشانه بیهوش‌کننده درون مخاط بینی از سوی همو که تا ژرفای مغزم را می‌سوزاند و درفش‌واره‌ای که درون استخوان جای داده می‌شد این خاطرات تلخ را در ذهنم زنده می‌کند. البته بعداً دریافتم این ساز و کار را نسبت به برخی  همکارانش بسیار آرام‌تر و کم‌دردتر انجام می‌دهد. یک نوبت طبیب دیگری همان را کار انجام داد حس کردم استخوانهای بینی و جمجمه‌ام در هم شکسته، پودرواره شده و قرار است از راه بینی و دهان بیرون بریزد. یکی از خویشاوندانم به شوخی می‌گفت وقتی این کار انجام می‌شود آدم دوست دارد هر چه دشنام در حافظه و ذهنش جمع شده نثار کاروزر آن کند. انصافاً سخنی راست و به جا بود. اندک‌اندک اندیشه یافتن راهکاری برای رهایی از این مخمصه دوزخی در ذهنم نقش بست. حال و روزم تندرستی‌ام در شدت‌گیری درد آن زمان همچون وضع اقتصادی ایران امروزی در دوران پساتحریم شده بود: بی‌ارزشی ریال  و تومان وطنی بدنم در برابر دلار و یوروی ابرقدرت غربی بیماری سینوزیت. زیرا مگر نه آن است انواع التهابهای جسمانی درون تن آدمی نوعی انفلاماسیون – ورم و قرمزی و درد – است؟
  10.  گاه از طبیب معالجم به شوخی می‌پرسیدم تاکنون خودتان تاکنون چنین کاری انجام داده‌اید؟ صادقانه می‌گفت نه. گفتم اگر کسی روی خود شما انجامش می‌داد دیگر دست به این کار نمی‌زدید. ایشان خنده‌ای ملیح و البته سخت شانه‌لرزاننده می‌کرد و البته هیچ نمی‌گفت. سالها بعد به یک پدیده اجتماعی همگانی معطوف شدم. اینکه در بسیاری رشته‌ها متولیانش کارهایی را  انجام نمی‌دهند  از هر آنچه بسیاری اوقات در حق دیگران به ناحق  انجام می‌دهند. زیرا آثار تخریبی عظیمی  به همراه دارد که اغلب مرتکبانش متوجه آن نیستند.
  11. آموزگاری که با تدریس بد، تبعیض میان دانش‌آموزان یا نمره نادادگرانه دادن با تنفر از یک موضوع مثلا ادبیات یا ریاضی یا دینی مسیر زندگی کودکان و نوجوانان را در همه عمر تغییر خواهد داد. به تقریب هر کس در زندگی‌اش مسیری را به کمال پیموده نخستین تجربه‌هایش از یک معلم مرشدگونه بوده که در همان رشته به قول ولاییان غرقه در ولایت در آن ذوب شده بوده است.
  12. وقتی طبیبی به شیوه هندسی و بدون استثناء از همه بیمارانش دستمزد ویزیت‌نام یا دستمزد جراحی می‌ستاند بدون آنکه بداند این پول از کجا فراهم شده شاید نداند سبب سوء‌تغذیه یا درگیری درون‌خانوادگی شده که همه داشته یک خانواده صرف روند درمان شده  و اندوخته‌ای برایشان نمانده است. این نکته که اطبای کهن به بسیاری از این پدیده‌ها سخت توجه داشته‌اند و در تاریخ ثبت شده است درنگ‌پذیر است. از جمله درباره نجم‌الدین محمود شیرازی سده هفتمی و قطب‌الدین شیرازی سده هشتمی گزارش شده است.
  13. نویسنده یا مترجمی که با کم‌فروشی و کم‌کاری‌اش و اغلب بهره‌کشی از فرودستان دانشجو و کارمند نوشته‌ای می‌نویسد سبب بحرانهای روحی عظیم در  ذهن خوانندگانش می‌شود که ممکن است او را به سوی جنون و مالیخولیا یا خودکشی و عذاب دائمی درونی مبتلا کند یا به تنفر از این دانش و زمینه سوق دهد. دکتر توفیق سبحانی تبریزی‌تبار استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه روزی به شوخی اما با پس‌زمینه‌ای از یک حقیقت تلخ  می‌گفت وقتی کتابی از استادی منتشر می‌شود حدس این است او ننوشته است. اما مقاله را  ممکن است خودش نوشته باشد.
  14.  چنین است ناشرانی سودجو که برای  سرعت انتشار و سود بیشتر نیز پرداخت دستمزد کمتر ترجمه‌ها  یا تألیفها و تصحیحها و گاه از قلم نویسندگانی بیماردل،  نوشته‌های خام همچون گوشتی بیمارگونه و بدطعم و ناپخته به خورد خلق می‌دهند و سبب سوءهاضمه عقلی مخاطبانشان می‌شوند که نمادش در روزگار ما آثار فارسی‌گردان یووال نوح هراری است. بارها کوشیدم از چند صفحه از کتابش به فارسی یک جمله هضم شده‌اش را  به خوردِ ذهنم بدهم. اما به تعبیر شاعرانه قیصر امین‌‌پور  دیدم نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود. زیرا به سختی می‌توان چیزی از آن فهمید.  همین نکته را چند سال پیش در دفتر یکی از ناشران به متصدیان آن مؤسسه  از جمله ویراستارشان گفتم. اینکه هشدار دادم اگر به خدا اعتقاد دارید سرانجام برای بر هم ریختن اذهان مخاطبان  بازخواست خواهید شد. ای کاش جوازی بود فهرست بلند و بالایی از این گونه مؤلفان و مترجمان و مصححان به دست دهم که سالها سرمایه نقد و عمر و آرامش برای  خوانش و فهم کتابهایشان گذاشتم که جز خسارت مطلق نبود.
  15. اما سالهاست هم میان پیرادین‌‌‌ستانویسان هم پیرادین‌ستیزنویسان فارسی دیده‌ام که مخاطبانشان  با خرید و تورّق یک کتاب و مقاله و اگر توفیق داشته باشند امضای صاحب اثر آنها در صفحات اولیه به اوج لذت‌واره  ادراک‌انگاری همه متن می‌رسند خاصه که مرید مؤلف و مترجم باشند. سیاه‌بخت اهل قلمی که به تصور خوانده شدن متن یا شعرش از سوی همزبانانش همچون شادروانان فردوسی طوسی یا حافظ شیرازی بکوشد همه عمر برای آفرینش یک شاهکار خود مفاهیم را  با تراش و پردازش دائمی به حد اعلای کمال  برساند تا خوانندگانش به حد اعلی بفهمند!  صادقانه باید گفت شاید به همین سبب است که حدود ده سده است ادب‌پژوهی همچون عبدالقاهر جرجانی یا  بیش از شش سده شاعری هم‌طراز حافظ نداشته‌ایم. از حدود سه دهه پیش دکتر مهدی محقق – استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران – اندرزم می‌داد به وقت آماده‌سازی یک متن کهن خودت  را خسته نکن  چون کسی نمی‌خواند! محمد روشن گیلانی‌تبار مصحح مشهور متون ادبی و تاریخی کهن به وقت یک تصحیح قرن ششمی فارسی در بیست سال پیش خطاب به من گفت حداکثر یک صد صفحه اول کتاب برای همسنجی کفایت می‌کند.  محمد رضا شفیعی کدکنی با دیدن کارهایم هماره می‌گفت بیش از حد وسواسی داری! دکتر محمد علی موحد می‌گفت ما به این دنیا نیامده‌ایم تا کار مطلق انجام دهیم. شاید به همین سبب به جای ترجمه ابن‌بطوطه از عربی از زبان مادری‌اش از ترکی عثمانی ترجمه کرد. جعفر همایی حدود سال 1386ش وقتی مقرر شد شرح الادویه القلبیه ابن‌سینا را  در نشر نی منتشر کند با تجربه چند دهه فعالیت در قلمرو  نشر و نشریه  با خونسردی کامل اما با لحنی تلخ و گزنده و مأیوسانه گفت چاپ خواهم کرد اما اگر یک نفر هم بخواند راضی‌ام.  زیرا  در چشمانش می‌خواندم از این یک نفر هم کاملاً مطمئن نیست که یافته شود. برخی به درستی در تعریف کتاب و به قول اهل منطق و فلاسفه درباره حد و ماهیت آن در ایران گفته‌اند: « هر آنچه نوشته اما خوانده و فهمیده نمی‌شود».
  16. کارکرد یک نظامی با نام‌های پرشکوه حفظ و دفاع از وطن، دولت، آیین و قومیت که از جمله نمادهایش ستمهای چند سده‌ای انگلیسیها در اقصی نقاط جهان خاصه هندوستان یا کشتار میلیونی  الجزایریها  از سوی فرانسویان به نام حفظ منافع ملی،  مردمان ویتنام از سوی آمریکاییان، افغانستانیان از سوی گروه‌های افراطی اسلامی، در ماههای اخیر مردمان خاصه زنان و کودکان بی‌گناه از سوی دولتیان اسرائیلی است ولو به سهو و ناخواسته و اشتباه باشد حاصل و امید عمر یک یا چند خانواده را با کشتن دلبندانشان، پس روان و جسمشان را برای همیشه می‌کشند.
  17. یک قاضی برای اثبات اقتدار  شغلی و نشان دادن ضرب شستش که بارها از نزدیک شاهد بوده‌ام یا وکالت‌پیشه‌ای برای  افزایش دستمزد که با به زندان فرستادن ناحق کسی می‌تواند باورها، آرامش، خرد و استعدادهای ذاتی یک زندانی و خانواده‌اش را نابود کند چه رسد به اینکه حکم نادرست مرگ او را صادر کند.
  18. اگر یک دستاردار جامه شهرت‌پوش ادیان ابراهیمی در می‌یافت یک جمله تحریک‌انگیز خطاب به مریدانش شاید سبب فروپاشی یک خانه یا خانواده یا شهر یا کشور شود چندانکه در گذرتاریخ شواهد آن در دینهای زرتشتی و یهودی و  مسیحی و اهل سنت و اسماعیلی و تشیع و بابی‌گری و بهاییت به دست دادنی است.
  19. به زبان ساده‌تر اگر به وقت انجام هر کاری هر کسی شخص فرودستش را والدین، برادر و خواهر یا فرزند خویش تصور می‌کرد بسیاری ستمگریها و بی‌دادگریها خاتمه می‌یافت.
  20. چند سالی نزد استاد پر دانش و مهربانم مهندس آرش آبایی تلمذ تورات‌خوانی و عبری‌پژوهی می‌کردم. از جمله یک نوبت  ایشان درباره فلسفه اخلاق سخن می‌گفتند. اینکه در ادبیات یهودیان به داستانی اشاره شده است. در تلمود کسی به فرزانه‌ای از علمای بزرگ دین موسی به نام هیلِّل (زاده  حدود 110 ق.م- 10م)  می‌گوید پیش از آنکه پای از زمین برداری باید همه دین پیامبرمان را در یک جمله برایم بگویی. گفته بود: آنچه بر خود نمی‌پسندی برای دیگری مپسند. البته گفتنی است در منابع فارسی و عربی گویا به نادرستی این سخن به عیسی مسیح خاصه به پیشوایان شیعیان دوازده امامی همین جمله منسوب شده است.
  21. وقتی بارها از این طبیب معالج سینوزیت پرسیدم چرا باید همه ساله به این بیماری مبتلا شوم؟ پاسخش این بود که راهی جز این نیست: آنتی‌بیوتیک‌درمانی یا عمل شست و شو. پس دریافتم اگر آخرین داده‌های پزشکی امروزی راهکاری داشت در همایش‌های داخلی و خارجی یا درسنامه‌ها وارد می‌شد.
  22. در سال 1361ش عزم کردم با این بیماری به قول قدیمی‌ها مصارعه یعنی دست و پنجه نرم کنم. طی چهار سال مطالعاتی همه‌سویه کردم. آزمایشهایی انجام دادم تا بتوانم این درِ فروبسته را بگشایم. سرانجام در سال چهارم دانشجویی در 1365ش برایم شیوه پیشگیری این بیماری کشف و مختومه شد.  تأمل‌برانگیز اینکه اساساٌ به فناوری و ابزار پیشرفته نیازی نبود.
  23. چند نوبت با آنچه مسبب‌الاسباب این بیماری است دست و پنجه نرم می‌کردم.  پسابیرون آمدن از گرمابه با سری خیس در  فصل زمستان درون ماشینم می‌نشستم و با باز کردن پنجره‌ها و حرکت در خیابان‌های تهران می‌آزمودم آیا سینوزیت همه ساله‌ام عود خواهد کرد یا نه؟ حیرت‌انگیز بود، دیگر یک بار هم  اتفاق نیفتاد. طی سی و هفت ساله گذشته به لطف خدا تاکنون برای همیشه نسبت به این بیماری ایمن و به قول امروزیها بیمه شدم. این روش را بسیاری از دیگر کسان هم آزمودند و نتیجه مثبت گرفتند. این چنین شد به پژوهش و محک زدن بیماریهای درمان‌ناپذیر یا دشواردرمان از نظر طب امروزی  برایم به یک اعتیاد بدل شد.  از جمله در همین رشته تخصصی هبت‌الدین پیگیر یافتن درمان آسان و ارزان  حساسیت مزمن شدم تا برای آنها هم راه حلی مؤثر یافتم. اما این یکی آمختگی افسون‌واره مثبت و  با خیر  و برکتی ناسکرآور الکل‌بنیان و ناافیون‌واره بود و نه خانمان برانداز. زیرا نه از  جنس سؤال و علوم منقول بود و نه  عروج از راه  ذغال و منقل.
  24. راهکار درمانی را برآزمودن علاقمندان یاد می‌کنم. اما شگفت اینکه طی سالهای دیگر و درباره پژوهش شمار دیگری از بیماریها  دریافتم مؤثرترین روشها در پیشگیری و درمانها ساده‌ترین، خودگردان‌ترین، ارزان‌ترین آنهاست. اینکه برای پیشگیری از پیدایش سینوزیت، هر بار به وقت رفتن به گرمابه یک لیوان با خود برده و در میان زمان استحمام یک لیوان از آن آب را با همان درجه حرارتی که بدن را می‌شویند بنوشند  فقط همین. حتی نیاز به چهل سال رنج کشیدن حافظانه از سینوزیت و خوردن می دو ساله گفته ایشان هم نیست. به سادگی آب خوردن فقط همان نوشیدن آب معمولی است.

 

اشتراک گذاری

مطالب دیگر

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *